باز بهار با تمام شکوه و عظمتش از راه می رسد و زمین و زمان نفس تازه می کند و ذهنیت انسان نوجو، آماده می شود که خیز دیگری را در راستای نو شدن بیآغازد. بهار و نوروز پدیده خجسته ای ست که روح مردم را زنده می کند و همین خصلت است که مردم جامعه ای به وسعت پهنه بزرگی از خاورمیانه را به جوش و خروش برپائی نوروز وامی دارد.
و جمهوری اسلامی نیز در این میان، مثل همیشه در هراس از فرارسیدن هر چیز تازه و نو، در اندیشه است که این بار چگونه با نوروز به مقابله برخیزد؛ به ویژه که، جنگ درون جناحی این نظم کهنه و پوسیده، ترفندهای تازه ای را از سوی یک بخش بر علیه بخش دیگر این حاکمیت، در پوشش «بهار» و سوءاستفاده از دیرپائی نوروز باب کرده است و بخشی می کوشد علی رغم تمام ضدیت پیشین اش با بهار و نوروز حربه تازه ای در برابر حریفش دست و پا کند.
اما برخلاف این لاف گزاف، و درست در آستانۀ بهار، همۀ دم و دستگاه تبه کار جمهوری اسلامی، از هر جناح و دسته اش کمر به سرکوب و دستگیری و غارت و قتل روزنامه نگاران و فعالین جنبش های اجتماعی و هر انسانی بسته است که ذره ای در راستای تحقق حقوق خود و جامعه زبان گشوده باشد.
دستگیری وسیع کارگرانی که زیر فشار گرسنگی و گرانی سرسام آور و بی حقوقی مداوم، حق خود را می خواهند. دستگیری زنانی که برای رهائی از خشونت و نابرابری و فشارهای همه جانبه در مراسم ۸ مارس شرکت کرده اند، دستگیری نویسندگان و روزنامه نگارانی که حتی بخش اندکی از مسائل تحریم و هم چنین تبه کاری های اقتصادی و سیاسی رژیم را در آستانه انتخابات رو می کنند و دستگیری همه آنان که دل در گرو زندگی انسانی دارند و اعدام های خیابانی و ایجاد ترس و وحشت؛ هدیۀ نوروزی و رویکرد «بهار» رژیمی ست که در این جنگ خانمان برانداز نه تنها جان مردم را به لب شان رسانده، بلکه خود نیز در گرداب جهنمی که ساخته، به دست و پا افتاده است.
آیا می شود زندگی را از حرکت باز داشت؟ آیا می توان جلوی بهار و نو شدن را گرفت و روز نو را از ذهنیت تاریخی مردمی که بیش از سی و چهار سال است با یک رژیم تا دندان پوسیده و ارتجاعی می جنگد گرفت؟ آیا می شود ستم و تباهی را جاودانه کرد؟
طلیعه درخشانی که در افق پدیدار شده است نوید زندگی نو و خجسته ای را می دهد که جمهوری اسلامی را دیگر یارای مقابله با آن نیست.
بهاران خجسته باد
کانون نویسندگان ایران (در تبعید)
در آستانه نوروز ۱۳۹۲