این نوشتار برآن است تا همزمان کوشش و کاستی های حزب چپ ایران – فدائیان خلق – {زین پس حزب چپ} به مثابه حزبی نوتاسیس را به ارزیابی بنشیند، ضمن اینکه این تلاش ها – با وجود کاستی ها و نواقص- را محترم شمرده، ولی در پی آن است که به چگونگی انجام وظائف حزب چپ و کاستی هایش بپردازد.
این روزها دیگر در محافل و مجامع جریان چپ نجواهای جدیدی شنیده نمی شود، نجواهایی که خواهان اتحاد باشند و از مراحل «اتحاد »، «وحدت عمل» و یا گسترش حزب چپ و پایه گذاری جبهه جمهوریخواهان سخن بگویند، هرچند تاکنون همه ی این نجواهای وحدت خواه، یک جنبه خاص از اتحاد را ملحوظ کرده اند، و کمتر به دیگر عرصه ها پرداخته اند. بررسی رزومه حزب چپ بعد از سه سال، روایتگر آن است هنوز نتوانسته دایره گردآوردن نیروها را فراتر از دو سازمانِ زیرمجموعه جنبش فدائیان ببرد تا قادر به جذب بیشتر در امر وحدت چپ گردد.
بعد از وضعیتی که از آن سخن رفت، اکنون می توان متولیان حزب چپ را در برابر سئوالاتی قرار داد، تا پاسخ به پرسش ها را تدارک ببینند، سئوالاتی از جمله این که چرا در زمینه اتحاد و اتحاداتحادها، پیشرفت لازم را پشت سر نگذاشت. یا اینکه این حزب نوتاسیس به کجا می رود و قرار است با این شیوه، به کجا برسد، همچنین حزبی که قرار بود محور اتحاد چپ و اتجاداتجادها شود، سرانجام به کدام نقطه از اهداف خود رسید؟ نقطه ای تا این بار وحدت خواهان نظیر گذشتگان طریق اتحاد، طعم تلخ ناکامی را نچشند.
گرچه تلاش های وحدت طلبانه حزب چپ در آغاز سرعت چشمگیر داشت، ولی با گذشت مدتی نچندان زیاد شاهد آن هستیم که آن شور و احساسات اتحادخواهی به تدریج فروکش کرد و گرد وغبار انفعال و گسست را بر سیمای اتحاد نشاند تا باردیگر تکرار دور تسلسل بی فرجامی در زمینه وحدت چپ را در برابرشان قرار دهد.
نمی شود کتمان کرد که حزب چپ برآمد پروژه وحدت چپ، هرچند گامی مثبت جهت غلبه بر پراکندگی تلقی می گردد؛ اما تاکنون نتوانسته است به مرکز ثقل نوینی در چپ ایران تبدیل شود، و نتوانسته است فراتر از آن پیش رود تا با نیل به مقام مرکز ثقل چپ قادر شود الگویی برای برون رفت از وضعیت موجود نحلههای سیاسی جمهوریخواه ایران گردد، الگوئی که شکل دادن به اتحادهای ضرور بین حزب چپ و دیگر نیروهای چپ و جمهوریخواه ایران نتیجه آن باشد. اما شوربختانه حزب چپ نه تنها در امر اتحاد همه جانبه چپ به موفقیت چشمگیر نائل نیامد، بلکه در زمینه مربوط به اتحاد بین جریان چپ و جمهوریخواه نیز فعلا شاهد ناکامی می باشد.
قطعا ضرورت ایجاب می کرد و می کند که باید حزب چپ در قامت یک تشکل چپِ قدرتمند بتواند جنبش جمهوری خواهی میهن را تقویت نماید. آیا واقعا اثراتی از چنین اتفاق میمونی قابل مشاهده است؟ نمی دانم پاسخ حزب چپ چیست؛ ولی پاسخ من مثبت نیست، زیرا این حزب نتوانسته حضور موثر و قدرتمند در صحنه سیاسی میهن داشته باشد. حالیه منظور من صرفا حضور مادی و عینی نیست، بلکه حضور معنوی است تا از راه دور قادر به شناسایی رویدادها و ارائه راهکار مناسب برای آنها باشد.
کاستی های حزب چپ بسیارند که نمونه هایی از آن را تیتروار می نویسم، نخست اینکه چرا حزب چپ تاکنون قادر نشده، از ویژگیهای بارز مبارزهٔ مسالمتآمیز بهره مند شود، تا به جرئت بتوان ادعا کرد که برخوردار از کلید مؤثر برای پیروزی است. در این رابطه آیا می توان نشان داد که حزب چپ در کدام مقطع از حیات سیاسی خود چنان توانمند گشته تا سه عنصر، آگاهیبخشی، سازماندهی، و بسیج نیرو را در سطح اعتراضها، اعتصابها، و تجمعهای اعتراضی داخل کشور لحاظ کرده باشد؟
همچنین حزب چپ در مقام کنشکری جمعی برنامه خاصی دارد تا بتواند درباره میوه های تلخی که سیاست نئولیبرالیسم در ایران به بار آورده است و در نتیجه آن شکاف بی سابقه ی میان فقر و ثروت و نابرابری طبقاتی را رقم زده، راهکاری چاره ساز ارائه کند؟ نکند بر این باورید که سیستم «گلوبالیسم نئولیبرالی» بهر جهت باعث می شود که وقتی «در بالا» وضع اقتصادی بهتر می گردد، «پایین» هم از آن سهم می برد و بهره مند می شود. دیگر اینکه آیا حزب چپ برنامه خاصی دارد تا قادر شود با تشخیص دقیق زخمهای عمیق ناشی از دو عامل استبداد دینی و اجرای سیاستهای اقتصادی نولیبرالی {همان تعدیل ساختاری و خصوصیسازیها} را درمان کند، تا بلکه توانسته باشد، به چنان موقعیت خطیری برسد که صدای رسای جریان چپ شناخته شود.
در ضمن حزب چپ باید ثابت کند، چه جایگاهی در مبارزه نفس گیر در حوزه های مختلف جامعه دارد؟ تا مشخص کند، وزن و پتانسیل آن به چنان میزانی است و در این حوزه ها قادر است، قدرت تاثیر گذاری از خود بروز دهد. بر این نظرم، که در حزب چپ هنوز میل خروج از پیله، تقویت نشده تا وزن، اعتبار و هستی سیاسی خود را به ترازو بسپارد و این مظهر کاستی بوده، و در کنار کاستی هایی که در بالا از آن سخن رفت وضعیت ناکارآمدی را ترسیم می کند.
آیا باوجود این کاستی ها احساس نمی کنید، ناکارآمدی های حزب چپ، طلیعه ای است که به فاز بحران نزدیک تر شده است. یا نکند با خام خیالی، تصور می کنید، اصلا مسئله ناکارآمدی در میان نیست تا پای بحران به میان بیاید و حزب چپ هنوز با ناکارآمدی فاصله های بسیار دارد؟