این حسن آقای ما سالیان درازی برای ترقی و پیشرفت اندیشیده بود. به هر کاری دست یازیده، از هیچ عملی رویگردان نبود، ولی دستاوردی نداشت. بالاخره راه شهرت و خودنمایی را فقط در سیاست یافته بود. به همین خاطر هر روز مجله و روزنامه خواند تا با آشنایی از اوضاع مملکت و اظهار نظر پیرامون مسائل سیاسی البته با واژه های روشنفکرانه خود را داخل گود کند که کرد.
چنین بود که حسن آقا سیاسی شد.
برای مقبول بودن و پذیرفته شدن پس از تحقیق فراوان دریافت بهترین راهکار گرفتن چهره ی منتقد بخود می باشد به همین خاطرحسن آقای ما از زمین و زمان انتقاد می کرد. هیچ کس را شایسته نمی دید و هر مقوله ای را ناقص یافته و در هر موردی مطالبی را می یافت که می بایست اصلاح شود. و این همه را با چه لفاظی هایی به سمع شنوندگانش می رسانید. بدون آنکه به ظرفیت فکری ، روحی، دانش و علائق مخاطبش توجهی کند پشت سر هم چه وراجی ها که نمی کرد. بعد از هر سخنرانی خود را مطرح تر از قبل می دید و در رویاهایش آینده ی درخشانی بر خویشتن متصور می شد. آنچنان در پیله ی تصوراتی که از آینده ی درخشانش داشت، خود را غرق کرده بود که کلاُ غافل از این گشته بود کە همه این کارها و رفتارهایش هر روز بیش از قبل وی را در نظر مردم منفورتر می کند. اصولاُ ساختمان فکری و روحی وی نمی توانست این جور مسائل را درک و هضم کند .
تا آنکه لحظه موعود رسید: انتخابات شوراهای شهر
حسن آقا بی فوت وقت خود را نامزد نمایندگی کرد و شروع به فعالیت های گسترده سیاسی و سخنرانی های آتشین در مجامع نمود و با قرض و قوله پولها خرج کرد و ریخت و پاش ها نمود و دامنه مبارزاتش را آنچنان گسترش داد که دیگر هماوردی برای خود نمی دید. اینک دیگر جاه طلبی و فزون خواهی اش میدانی برای ارضاء خود یافته بود. شهرت، ثروت و مقام را در چند قدمی اش می دید با صرف هزینه های سنگین جلسات تبلیغاتی به راه می انداخت و وعده و عیدهای آسمانی می داد.
آسمان و ریسمان به هم می بافت زمین و زمان را محکوم می کرد و آخرالامر نیزخود و فقط خود را فرشته ی نجات مردم از مشکلات زندگی معرفی می کرد. راه سعادت و بهروزی توده ی مردم و مصلحت جامعه را بدانسان معنا می کرد که او عضو منتخب شورا شود.
رسید روز موعود رأی گیری
حسن آقا با آن همه تبلیغاتی که نموده بود، خود را صد البته پیروز میدان می دانست. ولی افسوس که بعد از شمارش آراء نام وی در ته صف واقع شدە بود، حسن آقا رفوزه گشته نتوانست به شورای شهر راه یابد. حال سیاستمدار بزرگ ما مانده بود و بدهکاری های سنگینی که همه صرف تبلیغات و تعریف از خود شده بود. اینک حسن آقا می دید که چه بر سرش آمده و کارش مدام شده بود حساب دخل و خرج که تا چند سال دیگر می تواند بدهی اش را بپردازد. فهمید و برای دانستن آن بهای زیادی نیز داد که ترقی و پیشرفت به این آسانی ها هم نیست.
صادق شکیب