اگر موضعگیری در قبال انتخابات ریاست جمهوری به آن اندازه دشوار بود که این امر ممکن نشد تا بیانیه مشترکی از سوی رهبری سازمان اکثریت با هیئت هماهنگی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران ـ طرفدار وحدت چپ و کنشگران چپ نوشته و منتشر شود، به نظر میرسد که تحلیل موضوع حمله تروریستی داعش در تهران و موشکپرانی نیروهای مسلح ایران در پاسخ به آن و موضعگیری در قبال این رویداد آنچنان از پیچیدگی برخوردار نیست تا اعلامیه مشترکی انتشار یابد. اما متأسفانه شاهدیم که چنین اتفاقی نمیافتد و هرکدام بهتنهایی اتخاذ موضع میکنند. در چنین شرایطی چطور میتوان به “وحدت چپ” در آینده نزدیک حتی بین همین دوستان و رفقا که از دیرباز باهم آشنا هستند (شاید بیش از ۴۰ سال) امیدوار بود؟
به نظر من برای آنکه واقعاً بتوان به یک “وحدت چپ” و یا اگر بهتر بگوییم یک اتحاد چپ برسیم، باید نقطه نظرات و اختلافات را بهطور روشن و آشکار بیان شوند و آنها را تنها در “حلقه رفقا” محدود نکرد، در غیر اینصورت، تا ابد به نتیجهای نخواهیم رسید.
من از مطالعه دو اعلامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و هیئت هماهنگی اتحاد فدائیان به این نتیجه رسیدهام که اختلافات مشخص و اساسی درزمینهٔ تحلیل از حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی و جناحها و گرایشهای مختلف سیاسی در ایران و نیز اختلافات اساسی نسبت به نیروهای منطقهای و فرا منطقهای و عملکرد و سیاستهای آنها وجود دارد. تازه این اختلافات در بین (حلقه رفقا) وجود دارند و اگر آنطور که گفته میشد “وحدت چپ ” میخواهد چتری برای تمام نیروهای چپ باشد و با حضور چپهای مارکسیست ـ لنینیست و چپهای ضد امپریالیسم دامنه اختلافات گستردهتر خواهند شد.
برای نمونه در اعلامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی میخوانیم که “علیرغم ادعای حکومت ایران، حضور نظامی در سوریه به سیاست ستیز اکثر کشورهای عربی ، امریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی میدان وسیعتری داده و تهران را به محل عملیات انتقام جویانه داعش تبدیل کرده است” و در بیانیه هیئت هماهنگی آمده است که “این حمله بهتلافی حمله داعش به مجلس و مقبره خمینی انجامشده است.” و ” داعش محصول تشنج و جنگ در منطقه و تداوم آن در عراق و سوریه و …است” .
بالاخره باید روشن شود که “داعش پاسخ حضور جمهوری اسلامی در سوریه را داده است و یا جمهوری اسلامی تلافی حمله داعش را کرده است !؟ واقعیت این است هم خانم کلینتون و هم آقای ترامپ به وجود آوردن داعش توسط امپریالیستهای آمریکایی و تقویت مالی و تسلیحاتی و پشتیبانی آن توسط ترکیه و عربستان و اردن اذعان کردهاند. سازمان ملل متحد داعش را یک گروه جنایتکار ضد بشر و تروریست که باید نابود شود ، برشمرده است. در همه کشورهای اروپائی که چشم خود را به پیوستن شهروندانشان به داعش بسته بودند ، با هیولای داعش مبارزه میشود. سؤال این است که چرا ما چپها ایران نباید با داعش مبارزه کنیم . چرا چگونگی مبارزه را اعلام نمیکنیم. اگر موشکباران بد است ، که هست ، چه راهی برای مبارزه با داعش و دیگر تروریستهای ساخته امپریالیستها خوب و درست است ؟ مبارزه برای از بین بردن تبعیضهای ملی و مذهبی و رفع فقر و بیکاری برای کاهش امکان یارگیری گروهای خونخوار و سیاه داعشی کاملاً درست است ولی این راهکارها بلندمدت هستند . بهطور عاجل و فوری چه باید کرد؟ اینکه هیئت سیاسی ـ اجرائی مطرح میکند که باید ” تلاش برای عملی کردن مذاکره و برقراری صلح در سوریه ” صورت گیرد ، درست، اما این مذاکرات شامل داعش و جبهه النصرت به خاطر خشونت و خونخواری بیپایان آنها و رد هرگونه راه مسالمتآمیز از جانب این دشمنان تمدن بشری ، نمیشوند. این را شورای امنیت سازمان ملل نیز تأکید دارد مگر آنکه هیئت سیاسی ـ اجرائی پیشنهاد میدهد که با داعش درست درزمانی که این نیروی سیاه و تبهکار در حال نابودی است مذاکره شود!؟ همانطور که میدانیم مذاکرات صلح مابین دولت و مخالفان و اپوزیسیون سوریه در شهر آستانه پایتخت قزاقستان بهپیش میرود ، چرا هیئت سیاسی ـ اجرائی و نیز هیئت هماهنگی اشارهای به آن ندارند و اعلامیهای در پشتیبانی از این مذاکرات صادر نکردهاند؟
نمونه دیگر اختلاف مابین دو موضعگیری درزمینهٔ برخورد با حاکمیت است. درحالیکه هیئت سیاسی ـ اجرائی برای حل معضلاتی همچون موشکپرانی و اوجگیری تشنج در منطقه پیشنهاد میکند که ” تدوین سیاستهای منطقهای و پیشبرد آن از سپاه قدس به وزارت خارجه انتقال یابد” ، هیئت هماهنگی مینویسد “جمهوری اسلامی به دلیل فضای متشنج منطقه، جنگ در عراق، افغانستان و سوریه، زورگوییها و تجاوزات دولت اسرائیل به دیگر کشورها، ازجمله به لبنان و تداوم اشغال سرزمین فلسطین، تلاش کرده است پای ثابت این تشنجها باشد.” بدین ترتیب یا باید فکر کرد که حل مشکل سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دست وزارت خارجه دولت روحانی است و یا اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید بهکلی تغییر یابد و در راستای منافع مردم و کشور قرار گیرد و این مهم تنها با تغییرات ساختاری در حاکمیت جمهوری اسلامی میسر است . چراکه سیاست خارجی نه در دست وزارت خارجه است و نه در دست گروهی پاسدار جنگطلب و ماجراجو. بلکه خطوط اساسی سیاست خارجی بنا به نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط ولایتفقیه و فرماندهی کل قوا تعیین و مشخص میگردند.
بنابراین، برای اینکه گامهای بلند و واقعی بهسوی ” وحدت چپ ” برداریم، نخست و عادی و منطقی این است که بحثهای مربوط به نکات مورد اختلاف را از درون حلقه بسته ” گروه کار وحدت چپ ” بیرون بیاوریم و آشکارا مطرح کنیم تا تمام کسانی که میخواهند باهم ” وحدت ” کنند لااقل بدانند که چه مباحثی در جریان است و نقاط گرهای و دشواریهای نظری و سیاسی کداماند.