بعد از سخنان خامنەای در مورد رد اصطلاحات و ترمهای مربوط بە میانە رو، اصلاح طلبی و اصولگرا در وصف نیروهای درون جمهوری اسلامی، سایت جوان نزدیک بە سپاە پاسداران در مقالەای بە قلم دکتر عبداللە گنجی تحت عنوان ‘نوید تحول در آرایش سیاسی کشور’، ضمـن تاکید بر سخنان خامنەای، و در تفسیر آن چنین می نویسد:
“اصولگرایی و اصلاحطلبی اگرچه در مبانی و رفتار گذشته خود هموزن و هم نسبت با انقلاب اسلامی نیستند، اما هیچ یک نتوانستند فراگیری خود را به اثبات برسانند. اصلاحطلبی هم در بعد آکادمیک و هم در بعد رفتاری نقطه مقابل انقلاب است و اصولگرایان نیز متهم به تحولناپذیری در بستر زمان شدهاند.” و در ادامە خواهان یک تعریف جدید می شود کە همانا بر اساس مرزبندی بە قول خودش جدید سهگانه انقلابی، غیرانقلابی و ضدانقلاب می شود.
در مورد نگاە و خواست رهبر جمهوری اسلامی و تائید آن از طرف نیروهای امنیتی و تندرو، می توان بە عواقب آن در چند مورد اشارە کرد:
ـ مصداق این مرزبندی جدید در واقع می شود انقلابی = اصولگرایان، غیر انقلابی = اصلاح طلبان و ضد انقلاب = نیروهای دمکراتیک و اپوزیسیون خارج از حکومت،
ـ اگر این تعریف جدید جا بیفتد، با این حساب، دیگر، زدن نیروهای مخالف اصولگرایان بسیار آسانتر خواهد شد،
ـ تعاریف موجود و جاافتادە اصلاح طلب، اصولگرا و میانەرو کە حاکی از یک نوع پلورالیسم مفاهیم در توصیف نیروهای درون جمهوری اسلامی بود، این بار بە مونیسم تعریف از نیروهای وفادار بە جمهوری اسلامی تبدیل می شود، یعنی ترم ‘انقلابی’ بە تنها ترم موجود برای توصیف نیروهای وفادار بە نظام تبدیل خواهد شد،
ـ در این تعریف سەگانە جدید، مرز میان غیر انقلابی و ضد انقلابی بسیار رقیقتر می شود (در مقایسە با مرز میان اصلاح طلبی و ضد انقلاب).
اما از طرف دیگر این خواست و ارادە رهبر و تندروها با مشکلات عدیدەای مواجە است، از جملە:
ـ جا افتادن این مفاهیم بقول گنجی ‘جدید’ تا چە اندازە در عالم واقع امکان پذیر است؟ واقعیت این است کە جا افتادن مفاهیم و اصطلاحات سیاسی تنها کار رسانەهای حکومتی نیست، و این امر از منطق دیگری کە همانا منطق عمومی رسانەهای جمعی ست سرچشمە می گیرد. تغییر در مفاهیم، لازمەاش تسلط بر گفتمانهای جاریست، و نمی توان نە با رهنمود رهبر و نە با زور نیروهای امنیتی ایجاد و جایگزینش کرد،
ـ انقلابی بودن در مقابل یک نیروی ایستا تعریف و استفادە می شود، بنابراین در شرایطی کە در ایران بقول خود حکومت گران دیگر طاغوتی باقی نماندە است و همە قدرت در دستان خودشان متمرکز است، انقلابی بودن چە معنایی می دهد؟
ـ در درون یک نظام انقلابی، اصلاح گرا بودن اساسا و در مفهوم نمی تواند مخالف انقلابی گری باشد، زیرا کە اصلاح گرا بودن می تواند بە معنای بهبود مفاهیم انقلابی از طرق مسالمت آمیز باشد، یعنی در چهارچوب یک ایدەئولوژی انقلابی می توان رفرمیست هم بود،
ـ واژە انقلابی بودن حضرات، بە تنوع و چندگانگی در درون خود اصولگرایان توجە ندارد، و در واقع این یک نگاە مکانیکی برای یک پدیدەای دینامیکی ست، امری کە بە شناخت نادرست آنان از پدیدەها منجر خواهد شد. در واقع اصولگرایانی کە خود را میانە رو و اعتدال گرا حساب می کنند، جایگاهی در این ترمهای ‘جدید’ نخواهند داشت،
ـ این ترمهای جدید، بە خواست خود افراد و جناحها برای تعریف جایگاە خود بی توجە است، و چنانچە از لحن خود حامیان آن پیداست امری ست تحمیلی برای تعیین هویت افراد و جناحهای سیاسی،
ـ این نگاە سعی می کند از خمینی مشروعیت تحلیل خود را اخذ کند، و این در حالیست کە در زمان خود رهبر اول جمهوری اسلامی هم، صحنە سیاسی ایران شاهد حضور جناحهای گوناگون بویژە در مجلس شورای اسلامی بود،
ـ جالب اینجاست کە خود خمینی در زمان حیاتش هیچگاە بە جنگ این نامگزاریها نرفت، گویی رهبر دوم نظام همراە با همراهانش، نیت خوانی کردە و آنچە را کە نیت رهبر اول بودە است را می خواهند جلو ببرند!
ـ معلوم نیست آقای گنجی بر چە اساسی معتقدند کە نگاە انقلابی گری بە شیوەای خودبخودی حامل تحول پذیری ست (دقت کنید ایشان اصولگرایان را بە این تحول ناپذیری متهم می کنند، در صورتیکە بخشی از این اصولگرایان متحول شدە و بە قرائت اعتدال گرایانە از اصولگرائی رسیدەاند). از طرف دیگر، نمونە افرادی مثل آقای جنتی هم نمونە بارز انقلابی گرهائی هستند متحجر و ایستا و حتی در تقابل با آرا خمینی.
نهایتا اینکە جامعە ایران چە از لحاظ سیاسی (از جنبەهائی) و چە از لحاظ فرهنگی و اجتماعی دارای یک ساختار پلورالیستی و چندگونە است (برعکس نگاههای توتالیتاریستی)، کە نمی توان آنرا با هیچ حکم حکومتی هم از بین برد و نادیدەاش گرفت. این چندگانگی، از واقعیت عینی جامعە برمی خیزد، بنابراین برای پیشبرد نظرات ‘جدید’ خامنەای و همراهان، آنان قبل از هر چیز باید جامعە را جراحی کنند!