سودهای بیشتر، گاوصندوقهای پروپیمان تر، بازار کار منعطف تر: بی جهت نیست که بورسبازان به بورس اعتماد نشان می دهند. البته “اثر ترامپ” هم کار خودش را می کند.
روز چهارشنبۀ گذشته برای اولین بار “داو جونز”، قدیمترین و مشهورترین شاخص بورس دنیا، مرز ۲۰هزار را درنوردید. این خبر برای تقریباً تمام کسانی که در بازار سهام سرمایه گذاری کرده اند، خبر خوبی است؛ از جمله مثلاً برای این یا آن صندوق بازنشستگی یک کشور اروپائی. درست است که این صندوقها هم، مثل بسیاری از سرمایه گذاران خصوصی، بیشتر در شرکتهای اروپائی سرمایه گذرای می کنند، اما تعادلهای بورس در رئوس اصلی سمتگیریهای جهانی دارند. اگر داوجونز در امریکا افزایش یابد، شاخص بورس با تأخیراتی – گاه یکروزه – در آلمان و بریتانیا و ژاپن هم صعود خواهد کرد.
از پس از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری امریکا داوجونز – این فشارسنج قابل اعتنای اوضاع اقتصادی امریکا – تحرک خاصی یافت. حدوداً دو ماه پیش بود که داوجونز از مرز ۱۹هزار گذشت. ۹ هفته بعد این شاخص ۱۰۰۰ تای دیگر هم افزایش یافت. رئیس جمهور تجارت پیشۀ امریکا، که انتخاب او در بدو امر با حدودی ترس و لرز همراه بود، به یکباره به سوگلی سرمایه داران “کرگدنی” شده است.
از نظر سرمایه گذاران در بورس، این سویۀ منفی ترامپ، که او به موشک بدون هدایتی می ماند که می تواند خسارات بسیاری به تجارت جهانی و به همراه آن به کل اقتصاد جهان وارد آورد، اکنون تحت الشعاع سویۀ مثبت او قرار گرفته است: ترامپ کسی است که شیر پول دولت را تا آخر باز کرده است و مجبور است آن را برای سرمایه گذاری در زیرساختها و دیگر تعهداتش باز بگذارد. به خصوص رشته هائی مثل نفت و اتومبیل سازی، که سهم قابل توجهی از سی شرکت سهیم در داوجونز دارند، می توانند از این وضعیت بیشترین بهره را ببرند.
اما “بدبین ها” بر این نظر اند که وضعیت کنونی در بازار بورس باز یک حباب بزرگ است که توسط بانکهای مرکزی ایجاد شده است، که تریلیاردها دلار به بازار تزریق کرده اند تا بحران را رفع و دفع کنند. به زعم این عده، اثر این اقدام ارزشگذاری فوق واقعی بر سهام بوده است.
ناچیز
با این حال نمی توان منکر شد که صعود سریع سهام امریکائی تا حدودی هم مدیون سوددهی شرکتهای امریکائی است. درست پس از بحران، بوده اند شرکتهای بسیاری که توانستند با تجدید سازماندهی به سودهایشان بیافزایند و گاوصندوقهایشان را پر پول کنند. بازار کار “منعطف تر” شده است و در اثر این وضع هزینه های کار برای شرکتها بسیار کاهش یافته اند. مؤسسات سرمایه داری، از پس از برپائی شاخص داوجونز، در سال ۱۸۹۶ تا کنون، هیچ گاه چنین بی خطر و خطرناک نبوده اند.
ضمناً باید در نظر داشت که جهش داوجونز به ۲۰هزار، در واقع یک جهش “ناچیز” در قیاس با انتظارات فوق العاده ای است که تحلیلگران اقتصادی در سال ۱۹۹۹ بروز دادند، هنگامی که داوجونز برای اولین بار مرز ۱۰ هزار را درنوردید. در آستانۀ سدۀ جاری خوش بینی در اوج بود. ده سال پیشتر از ورود به هزارۀ سوم، سقوط دیوار برلین به عنوان پیروزی نهائی سرمایه داری تلقی شد. بسیاری از تحلیلگران بورس پیش بینی کردند که داوجونز در خلال ده تا بیست سال آتی به ۱۰۰ هزار هم برسد؛ یعنی ۱۴ برابر شود.
در روز اول اوت ۱۹۹۹ کتاب “داوجونز ۱۰۰هزارتائی: واقعیت یا افسانه” انتشار یافت که در آن چارلز کادلک، نویسندۀ کتاب، سناریوی دو دهه رشد فوق متوسط را ترسیم کرده است. شرکتهای تازه کار متعددی در عرصۀ تکنولوژی اطلاعات چون قارچ پا به عرصۀ فعالیت نهاده اند. شرکتهای اینترنتی میلیاردها دلار برای گرفتن امکان بهره برداری از طول موج های معین سرمایه گذاری کرده اند و دولتها هم از عواید این سرمایه گذاریها توانسته اند بسیاری از قروض شان را بپردازند…
دوبرابر شدن داوجونز در عرض ۱۷ سال روند فوق العاده ای نیست. این شاخص در سالهای پایانی ۹۰ در عرض ۴ سال از ۵هزار به ۱۰هزار صعود کرد. اما در ماه مارس سال ۲۰۰۹، هنگامی که به ۶۵۰۰ سقوط کرد، سرمایه داران اندکی بودند که جرأت می کردند روی داوجونز ۲۰هزاری در سال ۲۰۱۷ سرمایه گذاری کنند.