آیا شما با این استدلال موافقید که حمله نظامى اسرائیل در لبنان قانونا و اخلاقا توجیهپذیر است؟
نفس حمله نظامى نقض اکید قوانین بینالمللى است، و جنایات جنگى بزرگى در روند آن روی میدهند. هیچ توجیه اخلاقییى وجود ندارد.
به عنوان “توجیه اخلاقى“ فرض میکنند که دستگیرى سربازان را در یک حمله در نوارمرزى عنوان میکنند. در حالیکه کشتن دیگران یک جرم ظالمانه است. ما قطعاً میدانیم که اسرائیل، ایالات متحده و سایر دولتهاى غربى و طبعا عمده جریانات دارای نظرات مردمى، یک کلمه از این حرفها را باور ندارند. دلایل قاطع براى این ادعا اینست که آنها جنایات اسرائیل به پشتیبانى ایالات متحده در لبنان، بعلاوه ۴ حملهء پیش از این حمله، اشغال نظامى بر خلاف نظر شوراى امنیت سازمان ملل در عرض ٢٢ سال و همچنین کشتار و گروگان گیرى سیستماتیک را تحمل میکنند. و فقط براى نمونه، سوالى که هر روزنامه اى باید بدان جواب دهد این است که چه موقع نصرالله نقش رهبرى گرفت؟ پاسخ: وقتى که دولت رابین جنایات خود را در لبنان بدتر کرد، وقتى که شیخ عباس موسوى و زن و بچه اش را بوسیله موشکى که از هلیکوپترى آمریکائى شلیک شد کشت و نصرالله بعنوان جانشین وى انتخاب شد.این را فقط بعنوان یکى از دلایل بیشمارمى آورم. از همه چیز گذشته بى دلیل نیست که ۷٠ درصد از لبنانیها در فوریه گذشته خواستارگروگان گرفتن سربازان اسرائیلى براى مبادله بودند.
نتیجه متاسفانه بوسیله یک جریان خشونت صعودى تاکید شد که با دستگیرى “جیلاد شلیت” در ٢۵ ژوئن آغاز شد. همه روزنامه هاى چاپ غرب آن را به عنوان آغاز “خط زمان” خود انتخاب کردند. در حالى که ٢ روز قبل از آن نیروهاى اسرائیلى دو غیر نظامى، یک پزشک و برادرش را ربوده و به زندانهاى اسرائیلى فرستادند که به بیشمار فلسطینیهاى دیگر بپیوندند. بسیارى از زندانیان بدون اتهام ربوده شده اند. گروگان گرفتن غیر نظامیان جنایتى بدتر از ربودن نظامیان است. واکنش غرب بسیار افشا کننده است: تعداد کمى توضیحات اتفاقى و دیگر سکوت. بسیارى از رساناها حتا زحمت گزارش آن را هم به خود ندادند. این حقیقت بتنهائى با وضوح کامل نشان میدهد که هیچ توجیه اخلاقیى براى تشدید حمله به غزه و تخریت لبنان وجود ندارد و آنچه را غرب بعنوان تقبیح ربودن سربازان نشان میدهد یک فریبکارى بهانه جویانه است.
خیلى چیزها در مورد حق اسرائیل در دفاع از خود در مقابل دشمنانش گفته شده است،دشمنانى که از باز پس دادن نوار غزه استفاده کرده و اینچنین فصل تازه اى را در مخاصمات اسرائیل و اعراب بوجود آورده اند. آیا شما موافقید؟
مطمئنا اسرائیل حق دارد از خود دفاع کند، اما هیج کشورى حق ندارد از مناطق تحت اشغال “دفاع” کند. دادگاه بین الملل “دیوار جداسازى“ اسرائیل را محکوم کرد و حتى یک قاضى ایالات متحده، قاضى بورگنتال، گفت که ساخت هر گونه بنائى براى دفاع از کولونیهاى اسرائیلى “در نفس خود خلاف قوانین بین المللى انسانیست”. چون خود کولونیها غیر قانونیند.
انتقال چند هزار مهاجر غیر قانونى از نوار غزه جزئى ازبرنامه گسترش سازمان بانک جهانى بود. این اکنون بعنوان برنامه الحاق سرزمینهاى اشغالى و منابع وسیع (مخصوصا آب) و تشریع اشغال توسط نخست وزیر اسرائیل اهود المرت و پشتیبانى آمریکا اعلام شده و بعد هم اراضى باقیمانده و مصنوعا جدا شده از همدیگر و منطقه رقت بار ارشلیم به فلسطینیها هدیه میشود. همه اینها براى محبوس کردن فلسطینیهاست، در زمانى که اسرائیل در حال گرفتن دره لبنان است. در نوار غزه هم حبس شدگان و اسرائیل میمانند که هر زمان بخواهد بدانجا حمله میکند.
نوار غزه و بانک جهانى از طرف اسرائیل و ایالات متحده به عنوان یک واحد شناخته شده اند. بهمین خاطر است که اسرائیل هنوز نوار غزه را تحت اشغال دارد و نمیتواند ادعاى دفاع از خود را در هیج یک از دو قسمت فلسطین داشته باشد. این اسرائیل و ایالات متحده هستند که ریشه تجاوز به قوانین بین الملل هستند. آنها در حال حاضر در سدد پایان دادن به برنامه قدیمى محو فلسطین بصورت قطعى هستند.
ایالات متحده درخواست آتش بس فورى را به دلیل اینکه این بمعناى بازگشت به وضع سابق است رد کرده است، در عین حال ما شاهد “باز گشت به زمان گذشته” و اشغال دوباره قسمتهائى از لبنان و انحطاط سریع لبنان به هرج ومرج بوسیله کشمکش هاى سیاسى هستیم. آیا سیاست ایالات متحده درست است؟
(بلى)، از زاویه دید آنهائى که میخواهند ازهم اکنون مطمئن شوند که اسرائیل بوسیله پایگاههاى نیروى نظامى و فراتکنیکى ایالات متحده بدون هیچ نیروى رقیبى، براى نابودى فلسطین، بر منطقه تسلط داشته باشد. مزیت هاى دیگرى هم از جمله زدودن پایگاههاى لبنانى مانع، در صورت میل نیروهاى اسرائیلى- آمریکائى به حمله به ایران، وجود دارد.
آنها همچنین میل دارند دولتى دست نشانده در لبنان سر کار بیاورند، دولتى از همان قماش که آریل شارون در زمان اشغال لبنان در سال ٨٢ در سدد بوجود آوردنش بود، نابود کردن قسمت زیادى از کشور و کشتن ١۵-٢٠٠٠٠ تن از مردم.
چه نتایج احتمالیى میتواند در کوتاه و دراز مدت از این بحران “دوچنگاله” در سرزمینهاى اشغالى و لبنان حاصل شود؟
ما نمیتوانیم پیش بینى زیادى بکنیم. فاکتورهاى نامعلوم زیادى وجود دارد. یک نتیجه بسیار محتمل که ایالات متحده و اسرائیل حتما پیش بینى کرده اند توسعه معنوى تروریسم جهادمانندى است که تبلور خشم و نفرت هدایت داده شده بسوى ایالات متحده، اسرائیل و بریتانیا در سطح دنیاى عرب و مسلمان است. نکته دیگر اینکه نصرالله، صرف نظر از اینکه زنده بماند یا کشته شود، تبدیل به سمبل مهمترى در مبارزه با تجاوز امریکائى-اسرائیلى میشود. خود حزب الله پیش از این پشتیبانى فوق العاده ٨۷ درصدى در لبنان دارد و مقاومت آنها نظرات مردم را تا آن حد تحریک کرده است که حتا قدیمى ترین و نزدیکترین متحد آمریکا را وادار کرده است که بگوید: “اگر انتخاب صلح بخاطر گستاخى اسرائیل پذیرفته نیست، پس فقط انتخاب جنگ باقى میماند و هیچ کس انعکاس این واقعه را در منطقه نمیداند. هیچ کس از عواقب آن جنگ و منازعه در امان نیست، حتا آنانى که قدرت نظامى وسوسه شان کرده که با آتش بازى کنند.” این گفته هاى ملک عبدالله عربستان سعودى است که میداند اینگونه سخنان بهتر از این است که ایالات متحده را مستقیما محکوم کند.
چه قدمهائى را توصیه میکنید که جریان خشونت ها بپایان برسد و صلحى پایدار برقرار شود؟
همه قدمهاى اساسى را میدانند: آتش بس فورى و مبادله زندانیان، بازپس فرستادن نیروهاى اشغالگر، ادامه “گفتگوى ملى“ در داخل لبنان، و قبول وسیع توافق جهانى براى همزیستى دو کشور اسرائیل و فلسطین که بصورت یکجانبه از طرف اسرائیل و آمزیکا در ٣٠ سال گذشته بلوکه شده است. مثل همیشه چیزهاى زیادى براى گفتن هست، اما اینها ضروریاتند.
۷ اوت ۲۰۰۶
برگرفته از سایت: http://www.chomsky.info/