روز۲۵ ماه فوریه، درست ۶۰ سال از برگزاری کنگره ۲۰ حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق، گذشت. کنگرهای که در آن نیکیتا خروشچف، رهبر وقت حزب، در اجلاس پشت درهای بسته کنگره، نخستینبار پرده از جنایات صورت گرفته در دوران زمامداری استالین در شوروی، پرده برداشت. برای نخستین بار در اسناد این کنگره در مورد آنچه که بر خیل عظیم کارگران، دهقانان، پزشکان، نظامیان و روشنفکران جامعه، از جمله اکثریت قریب به اتفاق مسئولین و فعالین حزبی نواحی مختلف کشور رفت، رسما از واژه «ترور» استفاده گردید.
در اتحاد شوروی سابق دوران اداره کشور توسط خروشچف را دوران “وزش نسیم گرم” نام نهاده اند. تداوم «وزش نسیم گرم» اما دیری نپائید، و پس از برکناری خروشچف توسط دستگاه حزب حاکم، سالهای «وضعیت ایستا» در این کشور حاکم گشت.
قطعا بررسی کامل آنچه که بر کشور و مردم شوروی سابق رفت، در این چند سطر امکان پذیر نیست، اما نکته مهمی که در این چند سطر می توان به آن اشاره کرد، وجود شباهت میان عملکرد خروشچف است و خاتمی رئیس جمهور سابق، “دوران وزش نسیم گرم» و «دوم خرداد ۷۶» و همچنین “دوران اعتدال و امید”.
گفته می شود که از خطاهای نابخشودنی خروشچف، عدم ایستادگی بود در برابر ساختار قدرت و دستگاه امنیتی حامی این ساختار، که در نهایت منجر به کنار زدن وی گردید. خطائی که چه بسا بتوان آن را به دوران خاتمی نیز بسط داد. در دوران خروشچف نیز میلیون ها چشم امیدوار، به تداوم «وزش نسیم گرم» دوخته شده بودند، همانگونه که در دوران «دوم خرداد»، که تداوم آن را در انتخابات دیروز نیز شاهد بودیم.
بسط “وزش نسیم گرم” به ” ۲ خرداد” و در ادامه “دوران اعتدال و امید”، فقط یک هدف را دنبال می کند: بدون برخورد با ساختار قدرت و دستگاه امنیتی حامی آن، بدون اتکاء به نیروی مردم و تبدیل این نیرو به تضمین حاکمیت قانون در کشور نمی توان صحبت از “امید” کرد.