سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۵:۱۴

سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۵:۱۴

به بهانه هفتاد و دومین سالروز استقلال کانون وکلای دادگستری و روز وکیل
انتشار بیانیه اعتراضی بیش از ۲۰۰ وکیل دادگستری خطاب به رئیس قوه قضائیه، در اعتراض به صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی و درخواست توقف...
۷ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: مناف عماری
نویسنده: مناف عماری
بررسی پیش‌زمینه‌های انقلاب ۱۳۵۷و تحقق جمهوری اسلامی در ایران
دیدیم که با آغاز تصویب لایحه «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» روحانیت مبارزه علیه رژیم شاه را آغاز کرد، زیرا آن مصوبات برخلاف اصول قانون اساسی مشروطه بود که در آن...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: منوچهر صالحی لاهیجی
نویسنده: منوچهر صالحی لاهیجی
مثل یک باد
مثل یک باد وزان شد بر من، همچون رنگین کمان، پس از باران ...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تایید حکم مصادره اموال مرضیه محبی، وکیل دادگستری، توسط دادگاه تجدیدنظر تهران
استناد این دادگاه به «قاعده استیمان» در حالی است که نه تنها اساسا این قاعده فقهی ناظر به وضعیت این وکیل دادگستری نیست، بلکه سلب حقوق شهروندی حتی در قالب...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: دادبان
نویسنده: دادبان
ولودیمیر ایشچنکو: بار جنگ در اوکراین بر دوش فقرا است!
بسیج جمعیت روستایی و کارگران فقیرتر به خدمت نظامی آسان‌تر است، زیرا پنهان‌شدن آنها دشوارتر و بیشتر در دسترس مقامات هستند. آنها حتی فرصت های کمتری برای اجتناب از استخدام...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: جرکو باکوتین
نویسنده: جرکو باکوتین
سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ "تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!"
تاریخی که با خون دل نوشتیم، اکنون در معرض تهدید جدی قرار دارد. آیا باز هم شاهد تکرار فجایع گذشته خواهیم بود؟ یا اینکه این بار، با آگاهی و مسئولیت‌پذیری...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
فرخنده باد روز زبان مادری؛ روز زبان‌های مردم ایران!
به‌جاست بر این نکته انگشت تاکید بگذاریم که علی‌العموم هیچ زبانی در تضاد و تعارض با زبان عمومی و رسمی یا همان زبان میانجی و مشترک ِ زبان‌های گوناگون در...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران

در باب کوری یک قیاس سیاسی

اما یک حقیقت مسلم است و آن اینکه شکاف دولت و ملت همچنان پابرجاست و خودِ ملت هم کلیتی یکپارچه و همگن نیست. و درست به همین دلیل چیزی چون «منافع ملی» که گویی دولت و ملت در مقام یک کل واحد در آن شریک‌اند و به یک اندازه از آن سهم می‌برند اساساً مفهومی مشکوک و غلط‌ انداز است. «منافع»ی که در نتیجه‌ی توافق احتمالی حاصل می‌شود به شکلی بی‌طرفانه و بی‌تنش میان همگان توزیع نخواهد شد. در این میان عده‌ای برنده و عده‌ای برنده‌ترند. بازندگان هم بی‌شک وجود دارند. همه‌چیز اما در نهایت به نبردهای سیاسی-اقتصادی نیروها و سوژه‌ها بستگی دارد.

به بهانه‌ی موضع‌گیری اخیرعلی علیزاده

آیا برای رد و نفی تحریم‌ها و خطر جنگ و مرزبندی اکید با گروه‌های اپوزیسیونِ نزدیک به دست راستی‌های آمریکا و اروپا و اسرائیل باید از همراهی بی‌قید و شرط با پروژه‌ی هسته‌ای‌سازی ایران سر در آورد و از مواضع دولت (state) در مسئله‌ی سیاست خارجی دفاع کرد؟ به نظر می‌رسد بخشی از چپ ایران که خاستگاه‌های پسااستعمارگرای تند و تیزی دارد و «دولت‌های فریبکار غربی» را خصم اصلی خود می‌داند مایل است به این پرسش، به صراحت یا به گونه‌ای ضمنی، پاسخ مثبت بدهد. بارزترین مصداق این همراهی را می‌‌توان در مواضع اخیر علی علیزاده یافت. وی اخیراً در صفحه‌ی خود در فیس‌بوک و توئیتر نوشته است: «تناقض کمیک تاریخ: بخشی از چپ ایران برای ایستادگیِ به‌حق یونان مقابل زورگویی نظام قدرت شعر حماسی می‌سراید و ایستادگی هسته‌ای کشورش را تحقیر می‌کند». آیا بی‌اعتمادیِ بعضاً موجه به «غرب» و جدی‌بودن خطر لابی‌گری‌های اپوزیسیون راستگرای جانبدار تحریم و بایکوت ایران باید کار را به جایی برساند که پروژه‌ی سراپا دولتی غنی‌سازی هسته‌ای ایران تا سطح قسمی ایستادگی ملی، هم‌ارزِ سیاست‌های ضدریاضتی چپگرایان یونان، ارتقا یابد؟ چرا این قیاس از اُس و اساس کاذب است؟ دست‌کم به هفت دلیل:

اول. دولت چپگرای یونان به واسطه‌ی اعلام صریح مخالفتش با سیاست‌های ریاضتی تروئیکا (اتحادیه‌ی اروپا، بانک مرکزی اروپا، و صندوق بین‌المللی پول) به قدرت رسید تا کشور را از فلاکت فزاینده‌ی اقتصادی و اجتماعی نجات دهد. به تعبیر دیگر، اقبال عمومی به حزب سیریزا بیش از هر چیز نشانه‌ی تأیید مواضع مقابله‌جویانه‌ی آن با نهادهای مالی اروپا توسط مردم بود. دولت ایران اما سالهاست «سیاست هسته‌ای» را، مستقل از خواست یا نخواست مردم، به ترجیع‌بند سیاست خارجی خود بدل کرده است. سیاست مذکور بیش از آنکه ربطی به مثلاً ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب داشته باشد تمهیدی استراتژیک بوده است برای الف) تضمین بقای سیاسی دولت و تقویت جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی آن؛ ب) بازسازی ایدئولوژیک دولت از مجرای ساختن یک فراگفتمانِ فراجناحیِ غرب‌ستیز؛ سوم) تسلط بر سیاست داخلی به واسطه‌ی حذف نیروهای رفرمیستِ هوادار عادی‌سازی روابط با غرب؛ و چهارم) تحقق اراده به قدرتِ دولت از خلال دستیابی به تکنولوژی غنی‌سازی.

دوم. دولت یونان ایستادگی در برابر تاراجگری بی‌پایان نهادهای اروپایی سرمایه را به اتکای قدرت برسازنده‌ی «دموس» پیشبرده است، به اتکای قسمی سیاست دموکراتیک-مردمی. «ایستادگی هسته‌ای» اما اساساً هیچگاه پیوندی با اراده‌ی عمومی نداشته و بیش از هر چیز زاده‌ی تصمیم تک‌گویانه‌ی دولت بوده است.

سوم. دولت یونان پذیرشِ شروط و مفاد توافقِ پیشنهادی با تروئیکا را به رفراندوم گذاشت. دولت ایران اما در هیچ بزنگاهی به این صرافت نیافتاد که مسئله‌ی تداوم فعالیت‌های هسته‌ای‌اش را به رأی عمومی بگذارد. در پروپاگاندای رسانه‌ای‌ مسلط بی‌وقفه سخن از «خواست ملت» است بی‌آنکه خودِ «ملت» مجاز باشد به گونه‌ای آزادانه و در یک گفتگوی عمومی درباره‌ی حواشی و جوانب برخورداری از توان غنی‌سازی هسته‌ای بحث کند.

چهارم. در ایران «حق مسلم» انرژی هسته‌ای به رسمیت شناخته شد بی‌آنکه حق نقادی این صنعت/تجارت عریض و طویلِ بوروکراتیزه‌شده و پرسش از هزینه‌ها و پیامدهای آن به رسمیت شناخته شود. در یونان اما موافقان و مخالفان توافق با «غرب» در دل حوزه‌ی عمومی و جامعه‌ی مدنی بی‌وقفه در حال مناقشه‌اند و تصمیم‌های سیاسی بسته به موازنه‌ی نیروهای سیاسیِ داخلی (و خارجی) هر لحظه می‌تواند تغییر کند. در ایران پرسش انتقادی از ضرورت و موضوعیت انرژی هسته‌ای هنوز هم یک تابوی سیاسی است. در یونان اما منعی برای بیان صریح و بی‌ابهام موضع «آری» یا «نه» در قبال توافق با نهادهای اروپایی وجود ندارد.

پنجم. دولت چپگرای یونان در برابر غارتگری کاپیتالیسم نولیبرالیستیِ جهانی که اینروزها خود را در کسوت ایدئولوژی «ریاضت» به نمایش می‌گذارد مقاومت کرده و بر سر دفاع از حداقل دستمزدها، آموزش رایگان، بهداشت مناسب، مالیات‌ستانی از سرمایه‌های کلان، حمایت از حقوق کار، مهار فساد الیگارشی اقتصادی، نفی خصوصی‌سازی فزاینده و چیزهای دیگری از همین دست پیکار کرده است. دولت ایران اما، به تمامی برعکس، به کاستن از غلظت «مقاومت»اش و مذاکره بر سر آن تن داد تا درهای سرمایه‌ی جهانی به رویش باز شود و زمینه‌ی ادغام تام و تمام آن در نظام جهانی سرمایه داری که سالهاست حُکم به تسریع مقررات‌زدایی‌ و خصوصی‌سازی می‌دهد فراهم گردد، تا انباشت سرمایه با موانع کمتری پیش برود و سیاست‌های «ریاضت‌کشانه‌»ای که مدتهاست بی سر و صدا و بی ‌آنکه به نام اصلی‌اش خوانده شود بر مردم تحمیل شده است بیش از پیش موجه و «همساز با قواعد هژمونیک جهانی» جلوه کند، تا «مقاومت» دولت در برابر افزایش متناسب حداقل دستمزدها، ناتوانی‌اش از تأمین آموزش درخور و بهداشت و درمان شایسته، بدل‌شدن‌اش به بهشت مالیاتی سرمایه‌های بزرگ، امحای هر دم فزاینده‌ی حق و حقوق کار، درهم‌‌تنیدگی‌اش با فساد سیستماتیک و سرعت مهارناپذیرش در خصوصی‌سازی دارایی‌های عمومی و از همین دست موارد، چیزی جز هزینه‌هایی نباشد که هر دولت-ملتی باید برای عضویت در سازمان تجارت جهانی و برخوردارشدن از مواهب صندوق بین‌المللی پول بپردازد.

ششم. ایستادگی ایران در برابر «غرب» فارغ از کارکردهای سیاسی‌ای که برای دولت داشته است به چیزی نیانجامید مگر فساد گسترده‌تر الیتِ قدرت، رانت‌خواری فزاینده‌ی اقلیتی از بچه‌زرنگ‌های شبه‌‌دولتی، بادکردن و بزرگ‌شدن «کاسبان تحریم»، و قاپیدن همه‌ی فرصت‌های تجاری و اقتصادی توسط «بورژوازی نظامی». مقاومت یونان اما درست برعکس عمل کرده است، یا دست‌کم بنا داشته است عمل کند. هدف‌گذاری دولت چپگرای سیریزا آن بوده که از رهگذر ایستادگی در برابر تروئیکا از قدرت الیگارشی فاسد حاکم بکاهد‌، مالیات‌گریزی سرمایه‌های بزرگ را مهار کند و از وضع معاش و حقوق فرودستان دفاع نماید. در یک کلام، برنده‌ی اصلی مقاومت ایران یک الیگارشی به غایت کوچک سیاسی-اقتصادی بود. ایستادگی یونان اما اگر برنده‌ای داشته باشد آن برنده «مردم» خواهند بود.

هفتم. دولت چپگرای یونان و اساساً خودِ حزب سیریزا در بنیادهایش ریشه در اصولِ روشنگری اروپایی دارد – برابری، دموکراسی، سکولاریسم – و با وجود مقاومت در برابر چپاولگری سرمایه‌داری جهانی کوچکترین ارتباطی با ایدئولوژی نخ‌نمای «خصومت با غرب» پیدا نمی‌کند. ایستادگی دولت ایران در برابر «غرب» اما در همه‌ی سالهای بعد از انقلاب نه فقط حاصلِ دشمنی سیاسی با این یا آن دولت «غربی» که، از این بیش، برآمده از قسمی خصومت آشتی‌ناپذیر با ارز‌ش‌های مدرنیته‌ی سکولاردموکراتیک بوده است.

جدا از مسئله‌داربودن قیاس علیزاده پای چند موضوع دیگر را هم به بهانه‌ی آن می‌توان وسط کشید:

منطق «یا این یا آن»، یا افتادن از هول حلیم، در دیگ

این درست که باید در برابر نیروهای اپوزیسیونِ هوادار سیاست تحریم‌ها تمام‌قد ایستاد و مشی و مرام آنها را رسوا کرد. و این هم درست که در پیوندِ با آن، طبعاً می‌بایست علیه جریان‌های راست افراطی کشورهای غربی که سالهاست بر طبل جنگ و تحریم می‌کوبند موضع گرفت. اینها اما به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند معادل یکی‌شدن با موضع طرف مقابل – دولت ایران – باشد. مسئله این نیست که در مناقشه‌ی میان ایران و غرب به دلیل موضع تهاجمی و خصمانه‌‌ای که غرب علیه ایران گرفته است به ناگزیر باید به حمایت از دومی درآمد. خطر افتادن در دیگ از هول حلیم را نباید دستِ کم گرفت. عوض منطق «یا این یا آن» باید با منطق «نه این نه آن» پیش رفت. رد و نفی جنگ‌طلبان و تحریم‌گرایان دست راستی غربی و اپوزیسیون ایرانی هواخواه آن تنها یک روی سکه است. روی دیگر آن فاصله‌گذاری انتقادی اکید با خودِ پروژه‌ی غنی‌سازی هسته‌ای‌ است که پیامد عملی‌اش بیش از هر چیز فقیرسازی کشور و رانت‌خواری از قِبَل تحریم‌ها بوده است. عوض قهرمان‌سازی از این پروژه باید هزینه‌زایی جبران‌ناپذیر آن را افشا کرد.
مقاومت در برابر شیفتگی به «مقاومت»

طنین مبارزه‌جویانه‌ی مفاهیمی چون مقاومت و ایستادگی بعضاً آنقدر وسوسه‌آمیز بوده که پرسش از محتوای تاریخی آنها را بالکل بلاموضوع ساخته است. توگویی ایستادن و مقاومت‌کردن به خودی‌خود، مستقل از اینکه توسط چه کسی، در برابر چه نیرویی و به سودای چه چیزی صورت می‌گیرند شایسته‌ی تقدیرند و درخور آنند که همراهی و همدلی چپگرایان را برانگیزند. اما آنچه بیش از هر چیز باید در برابرش مقاومت کرد خودِ همین وسوسه‌ی سرسپردگی غیرانتقادی و غیرتاریخی به نفس مقاومت‌کردن است. صِرف ایستادگی در برابر «قدرت‌های هژمونیک جهانی» – چه در کسوت کلیتی انتزاعی به نام «غرب» و چه ذیل مفهوم پیچیده‌ی «امپریالیسم» – برای همراهی با نیرویی که این ایستادگی را پیش می‌بَرَد کفایت نمی‌کند. می‌بایست میان مقاومت‌ها، حتی اگر ظاهراً در برابر دشمن واحدی صف‌آرایی کرده باشند، تفاوت گذاشت. و این ممکن نمی‌شود جز از مجرای دقیق‌شدن در هدف‌گذاری سیاسی هر شکل از مقاومت. هر چند ممکن است هم‌آغوشی یک مقاومت ایدئولوژیک و یک مقاومت دموکراتیک در بدو امر به نظر رمانتیک برسد اما به حُکم تجربه اغلب به خفه‌کردن یکی به دست دیگری انجامیده است.

توافق هسته‌ای و همگرایی دولت و ملت؟

تصور رایج از این قرار است که در صورت توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی مردم به همان اندازه منتفع خواهند شد که دولت. کم‌ وبیش همه باور کرده‌اند که دست‌کم در این یک مورد منافع دولت و ملت از اساس به هم گره خورده‌اند و با هم یکی شده‌اند و از این حیث، شکاف تاریخی دولت و ملت دیگر موضوعیتی ندارد. نشان‌دادن ساده‌انگاری و نادرستی این تصور کار سختی نیست. در اینکه به واسطه‌ی تسریع مبادلات بین‌المللی و سهولت دادوستد بین‌بانکی و امکان سرمایه‌گذاری‌های خارجی و تقویت مراودات جهانی، اقتصاد ایران احتمالاً می‌تواند از رکود کُشنده‌ی سال‌های اخیرش خارج شود و جان تازه‌ای بگیرد تردید چندانی وجود ندارد ولی اینکه همگان از این «گشایش سیاسی-اقتصادی» به یک اندازه نصیب خواهند بُرد ادعای گزافی است. توافق احتمالی مذکور قبل از هر چیز در خدمت عادی‌سازی مناسبات دولت ایران در نظام بین‌الملل و مشروعیت‌بخشی جهانی به آن عمل خواهد کرد. در صورت توافق، با دولتی طرف خواهیم بود که همزمانِ اینکه نفوذ منطقه‌ای خود را تا حد چشمگیری در عراق، سوریه و یمن بسط داده، تهدیدهای جهانی را از خود دور کرده و به یک شریک تجاریِ پُرسود برای دشمنان سیاسیِ سابق خود بدل شده است. همه‌ی اینها دولت ایران را از منطقه‌ی خطر دور خواهد کرد و به آن فرصت خواهد داد پایه‌های ثبات سیاسی و امنیتی خود را تقویت کند. از حیث اقتصادی نیز منتفع بی‌واسطه‌ی توافق مذکور در گام نخست خودِ دولت و نهادهای مالی-تجاری دولتی خواهد بود و در گام بعد، بورژوازی بزرگِ دولتی، شبه‌دولتی و خصوصی. طبقات میانی، کارگری و بالکل مزدبگیر ایران تنها در گام‌های بعد، احتمالاً در سایه‌ی رونق کلی اقتصاد کشور، ممکن است از زیر فشارهای فزاینده‌ی معیشتی سالهای اخیر، آنهم به گونه‌ای نسبی، خلاصی یابند. با اینهمه می‌بایست در برابر هر شکلی از ذوق‌زدگی خوشبینانه از نتایج مثبت و همگانی توافق محتاط بود. با اینهمه تردیدی وجود ندارد که حصول توافقی میان ایران و غرب که منجر به لغو تحریم‌ها شود عملاً یک ضرورت تاریخی است که چه از حیث سیاسی و چه از منظر اقتصادی گشایش‌ها و فرصت‌های سرنوشت‌سازی به دنبال خواهد داشت، درست همانطور که مخاطرات و تهدیدهای تعیین‌کننده‌ای خواهد زایید. (نگاه کنید به بیانیه‌ی پروبلماتیکا درباره‌ی همین موضوع) در این اما یک حقیقت مسلم است و آن اینکه شکاف دولت و ملت همچنان پابرجاست و خودِ ملت هم کلیتی یکپارچه و همگن نیست. و درست به همین دلیل چیزی چون «منافع ملی» که گویی دولت و ملت در مقام یک کل واحد در آن شریک‌اند و به یک اندازه از آن سهم می‌برند اساساً مفهومی مشکوک و غلط‌ انداز است. «منافع»ی که در نتیجه‌ی توافق احتمالی حاصل می‌شود به شکلی بی‌طرفانه و بی‌تنش میان همگان توزیع نخواهد شد. در این میان عده‌ای برنده و عده‌ای برنده‌ترند. بازندگان هم بی‌شک وجود دارند. همه‌چیز اما در نهایت به نبردهای سیاسی-اقتصادی نیروها و سوژه‌ها بستگی دارد.

حسام سلامت

آدرس فیس بوک آقای علی علیزاده
https://www.facebook.com/Alizadeh.Ali?fref=ts
                                                                                                                                             

تاریخ انتشار : ۲۱ تیر, ۱۳۹۴ ۶:۱۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اروپا قربانی کیست؟

به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

به بهانه هفتاد و دومین سالروز استقلال کانون وکلای دادگستری و روز وکیل

بررسی پیش‌زمینه‌های انقلاب ۱۳۵۷و تحقق جمهوری اسلامی در ایران

مثل یک باد

تایید حکم مصادره اموال مرضیه محبی، وکیل دادگستری، توسط دادگاه تجدیدنظر تهران

ولودیمیر ایشچنکو: بار جنگ در اوکراین بر دوش فقرا است!

سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ “تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!”