چند سالی است همسایه ای دارم که بهمراه همسرش هر دو برای تحصیل در مقطع دکترا از لیبی به سوئد آمده اند. دوستی ما سالهاست و او یک سال دیگر نیز مهمان این کشور است. تا چندی پیش خوش و خرم بود و به مسائل سیاسی فکر نمیکرد، ولی بعد از شروع درگیریها او نیز مانند سایرین به این مسئله مشغول شد. دو سه ماه پیش پرسیدم “وضع مالی شما چه میشود؟” گفت: “فعلاً سفیر گفته میتواند برای چند ماه دیگر هزینه ما را حتی از بودجه خودش بپردازد، ولی برای بیشتر از آن محلی ندارد.”
او میگفت که با قذافی مشکل خاصی نداشته ولی حالا که میبیند مردم خودش را قتل عام میکند از او متنفر شده است.
یکبار دیگر حدوداً ۲-۳ ماه پیش در صحبتها گفت وضع ما بهتر از مصر و سایرین خواهد شد، زیرا ما توانسته ایم از همین حالا دولت و برنامه هائی تهیه بکنیم.
تا این که هفته پیش همدیگر را دیدیم و دوباره صحبت مختصری راجع به مسائل ردوبدل شد.
گفتم: “حضور آمریکا و ناتو در لیبی در خطرناک است و ضربات زیادی به لیبی خواهد زد.”
با دلخوری گفت: “آنها به کمک مردم آمدند و اگر نیامده بودند بسیاری از مردم کشته میشدند . شما نمیدانید در مصراته چه کشتاری براه افتاد. نگاهی به اینترنت بیانداز.”
گفتم: “حق با شماست. راستش با این اخبار نیز آشنا هستم. اما صحبت بر سر این است که اکنون حدود ۵ ماه از جنگ داخلی میگذرد و بدین شکل که ماجرا پیش میرود بنظر نمیرسد جنگ باین زودی ها تمام بشود یا بخواهند آن را تمام بکنند. چنانچه این جنگ چند ماه دیگر و حداکثر یکسال دیگر بدرازا بکشد، آنگاه نه تنها قربانیان جنگ بسیار بیشتر از مصراته خواهند بود بلکه تمام صنایع و زیربناهای اقتصادی کشور نیز از بین خواهند رفت. تمام ارتش و سلاحها نابود خواهند شد. تجارت و تمامی روابط بین المللی ووو بهم خواهند ریخت و کشور بسیار فقیر خواهد شد. حتی تمام سرمایهداران شما بی پول وفقیر و بی چیز خواهند شد و شما هیچ چیز نخواهید داشت. در نتیجه باید دست بدامن آمریکا و اروپا و در اساس یهودیان صهیونیست بشوید و در آن صورت مستعمره خواهید شد ولاغیر. تا همین لحظه نیز بسیاری از صنایع، بنادر، ارتش و سلاحها، اقتصاد ووو از میان رفته اند. از همه مهمتر نظم کشور بهم ریخته و تا دوباره نظمی بر کشور حاکم بشود زمان بسیار درازی لازم است.”
تازه متوجه ماجرا شد. رنگ از رخسارش پرید. تائید کرد که حرف من صحیح است و گفت بدین ترتیب حتی ممکن است وضعیتی شبیه سومالی پیدا کنیم.
گفتم: “سومالی کردن بعضی کشورها طرحی است که از مدتها پیش ریخته شده است. در این صورت کدام را ترجیح میدهی؛ قذافی یا استعمار را؟”
گفت: “بدون تردید قذافی را”
گفتم: “قذافی برای ابد زنده نخواهد بود، بلکه چند سال دیگر بیشتر زنده نیست. شما میخواهید با انقلاب او و خانواده اش را به اعدام بکشانید و بطور طبیعی برایش راهی بغیر از آنچه درجریان است باقی نمیگذارید. پس بهتر است بجای انقلاب مسلحانه و اینگونه تفکرات وارداتی غرب که نسخه هائی برای تخریب و نابودی کشورها هستند باشید، بفکر این باشید که مسائل را با مصالحه و رفرم حل کنید.”
صحبت های ما در همین جا به اتمام رسید. ولی نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که همین ماجرا میتواند در سایر کشورها و در ایران نیز پیاده بشود، هرچند تفاوت بسیار است. از جمله این که در ایران کنونی حکومت فردی نیست و همین نکته جنگ داخلی در ایران را بسیار طولانی مدت تر خواهد کرد، ولیکن صحبت بر سر شیوه یا روش حل مشکلات است. بعنوان شخصی که از سالهای بسیار پیش از انقلاب بفکر اسلحه و فعالیتهای چریکی و انقلاب مسلحانه بودم و این کار را هم کردم، اکنون معتقدم که جامعه جهانی و مخصوصاً ایران ابداً نیازی به این روشهای خشونت آمیز( انقلاب مسلحانه و جنگ داخلی) ندارد و باید از آن پرهیز نمود و در این دام نیفتاد. باید هشیار بود که هیچ کشوری برای دیگری بیشتر از خودش دل نمیسوزاند؛ و در این مقطع از تاریخ بشر کشورهای قدرتمند غربی هر حرکتی بکنند فقط در جهت منافع خودشان است نه صلاح آن کشورها.
غرب نمیخواهد جنگ داخلی لیبی به این سادگیها و با سرعت به نفع قذافی یا مخالفین او تمام بشود، تا این که همه چیز کشور فنا گردد و آنها بتوانند با خیال راحت همه چیز کشور را در اختیار بگیرند؛ بهمین دلیل آسمان را در اختیار دارند و با حملات هوائی توازنی از قوا برقرار میکنند و حتی دیده شده هرگاه مخالفین قذافی به مرحله پایان دادن به کار رسیدند آنها نیز مورد تهاجم قرار گرفتند تا نتوانند به نتیجه برسند و توازن قوا باقی بماند و در پاسخ باین بسنده شد که یک اشتباه هوائی بوده است.
چگونه ممکن است این تجهیزات عریض و طویل چنین اشتباهات ابتدائی بکند؟
آیا واقعاً اینقدر ضعیف هستند و آن همه ادعاها همه کاذب میباشند؟
خیر چنین نیست؛ این روش در خصوص جنگ ایران و عراق نیز بکار برده شد و غرب برای این که جنگ طولانی مدت شده و تمام زیربناها و حتی اساس اقتدار حکومتهای مرکزی فرو بریزد، هر زمان که یکی در حال پیروزی بود بدیگری اسلحه و کمکهائی میداد تا توازن قوا به جنگ باز گردد.
آنها حتی به ایران نیز اسلحه دادند که بعنوان افتضاح ایران – کنترا معروف است.
در آخرین مرحله که ایران با فتح فاو، عراق را از دستیابی به خلیج پارس و دریاهای آزاد محروم کرد و میتوانست پایانی بر جنگ با پیروزی ایران باشد، به صدام سلاح شیمیائی و در واقع بهمراه آن اجازه استفاده از آن را هم دادند. بنابراین در اساس صدام حسین نبود که بواسطه استفاده از سلاح شیمیائی باید محکوم و مجازات میشد، بلکه این غرب و سرمایهداران و یا حاکمان اصلی بر غرب بودند که چنین کردند و باید محاکمه میشدند. پس عاملان اصلی در غرب برای این که این ماجرا دست و پایشان را نگیرد فوراً اجازه اعدام صدام را دادند تا همه چیز خفه بشود و صدام آنها را در این افتضاح گیر نیاندازد.
شیوه حفظ توازن قوا در میان دشمنان و تضعیف کردن آنها بواسطه جنگهای طولانی مدت و فرسایشی قدیمی است و هرکس تاریخ را باندازه کافی خوانده باشد نمونه های بسیاری از آنها را خواهد یافت.
این که در همین روزها فرانسه مقداری از پولهای لیبی را در اختیار مخالفین مسلح قذافی قرار می دهد، در همین راستا است تا با این آب باریکه آنها بتوانند به جنگ و در نتیجه نابود شدن کشور ادامه بدهند؛ زیرا جنگجویان در هرکجای جهان، بدون جیره و پول نمیتوانند به جنگ ادامه بدهند. حتی در چنین شرایطی (مثلاً سومالی) وضع جنگجویان و در نتیجه خانواده های آنها از سایرین بهتر است و بهمین دلیل انگیزه شرکت در جنگ در میان مردم ایجاد میشود.
حاصل این گونه دخالتهای غرب و ایجاد جنگ داخلی در کشورها اگر همانند سومالی نباشد در بهترین حالت ممکن است مانند افغانستان و یا عراق بشود.
حال ببینیم در سومالی چه میگذرد: در حالی که سومالی در قحطی و گرسنگی غرق است اما اسلحه و گلوله برای کشتار و ناامنی و عدم ثبات کشور، از نان فراوانتر است و ارزانتر و راحتتر بدست میآید. این همه از کجا میآید که چنین آسان وارد میشود ولی برای ارسال نان و نجات جان حداقل یک سوم از انسانهای ساکن آن کشور( مردمی که آنها نیز باید حقوق بشر در حق اشان رعایت بشود) نمیتوانند راه و چاره پیدا بکنند؟ آیا این معنی حقوق بشر و انساندوستی است؟
تمامی سومالیائی هائی را که شخصاً میشناسم و اکثراً از تحصیلات بسیار بالای دانشگاهی برخوردارند آرزوی داشتن یک دولت و حکومت را دارند، حال هرچه که باشد.
باید متوجه بود که بهر حال بعضی ظرفیتهای جنگ داخلی و حتی تجزیه ایران وجود دارد که غرب و یهودیان صهیونیست نه بخاطر رعایت حال آن اقوام و یا ملل در ایران، بلکه برای کوچک کردن کشور و تسلط براین کشورهای کوچک شده و ضعیف، از این جنبشها حمایت کرده و یا حتی براه میاندازند.
اگرچنین اتفاقی در ایران رخ بدهد بمعنی سالهای بسیار طولانی جنگ داخلی، فقر، فلاکت، فحشاء، ناامنی، بی ثباتی و نابودی تمامی زیربناهای اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و… و بعد تجزیه به چند کشور فقیر و بینوا خواهد بود.
پس باید عاقلانه و صبورانه عمل کرد، راه های رفرمیستی را یاد گرفت و بدانها عمل نمود.
حسن بایگان – اپسالا- سوئد hassan@baygan.net