شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۴

شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۴

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!
"اگر بسته شما در تعطیلات به تاخیر افتاد، می توانید حرص سیری ناپذیر آمازون را سرزنش کنید. ما به آمازون مهلت مشخصی دادیم تا به پای میز مذاکره بیاید و...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!
ما فقدان رفیق حامد را به خانواده، دوستان و همۀ فداییان و به ویژه  بە همسر گرامی‌اش جمیلە حمزەای و فرزندانش آریا، آرمان و باران از صمیم قلب تسلیت گفتە...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بازی هنوز تمام نشده !
با توجه به شرایط جدید منطقه، نه تنها ایران عمق استراتژیک خود که همان دیوار دفاعی حفظ کشور ما در غربی ترین نقطه سوریه بود را ازدست داد بلکه شکست...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
حمایت 753 فعال سیاسی، مدنی و حقوق بشری از رضا خندان!
در مورخه بیست و سوم آذرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی، جمهوری اسلامی با بازداشت غیر قانونی و غیر موجه رضا خندان، فعال حقوق بشر ایرانی؛ برگ دیگری از دفتر ستم، سرکوب...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
فرزانه ای که نگران جهان است!
نوآم چامسکی یکی از درخشان ترین و اثرگذارترین چهره های روشنفکری جهانِ امروز است. شاید امروز کمتر اندیشمندی بتوان یافت که  از نظر اصالتِ انگیزه های مبارزاتی، غنای پیوندهای مردمی ...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: مازیار کاکوان
نویسنده: مازیار کاکوان

در عزا و عروسی مرا تهدید به قتل می کنند!

مجلس تمام گشت، خواستم بروم، مهدی هاشمی روی صندلی دم در نشسته بود، داشتم با او خداحافظی می کردم که یکی از متهمین قتل های زنجیره ای مرا دید! (می گویم متهمین که فردا یقه مرا نچسبد و بگوید مگر تو آنجا بودی که من آدم می کشتم! و از من طلب چهار شاهد عادل نماید که به عینه دیده باشند که چه کسی چشم های فرخزاد را درآورد و یا فاطمه قائم مقامی را نزدیک وزارت کشت! و اینبار برای اولین بار با شاکی خصوصی راهی بیدادگاهی شوم که او را رها کرده تا راست راست بگردد و مرا تهدید کند!)

دیشب عزای عمه سادات بود، مجلس عزا در بیت آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی برقرار و بسیاری از رجال اصلاحات و اعتدال و خاندان امام حضور داشتند، از سید خندان خاتمی و خوئینی ها و انصاری و … گرفته تا سید حسن و سید علی و سید یاسر خمینی و مسیح بروجردی و مهدی هاشمی و … 

مجلس تمام گشت، خواستم بروم، مهدی هاشمی روی صندلی دم در نشسته بود، داشتم با او خداحافظی می کردم که یکی از متهمین قتل های زنجیره ای مرا دید! (می گویم متهمین که فردا یقه مرا نچسبد و بگوید مگر تو آنجا بودی که من آدم می کشتم! و از من طلب چهار شاهد عادل نماید که به عینه دیده باشند که چه کسی چشم های فرخزاد را درآورد و یا فاطمه قائم مقامی را نزدیک وزارت کشت! و اینبار برای اولین بار با شاکی خصوصی راهی بیدادگاهی شوم که او را رها کرده تا راست راست بگردد و مرا تهدید کند!) – انگار خواستگار ننه یا مزاحم عیالش را رؤیت فرموده باشد، سخت برآشفت و مهدی هاشمی را هم در تعرضاتش شاهد گرفت و برای چهارمین بار – اما اینبار با صراحت بیشتر – مرا تهدید به قتل کرد! 
او گفت:” اگر اجازه دهند ظرف چند دقیقه تو را خواهم کشت! ” با لبخندی که نشان از رضایت باطنی من بود سخن احمقانه اش را پاسخ گفتم، چرا که او اعتراف کرده بود که قتل ها آن طور که می گویند خودسر نبوده و ایشان برای قتل من نیاز به مجوز دارد! اما او بیشتر برآشفت و با لحنی بی ادبانه مکررگفت:” پدرت به این مملکت ریده است!” مهدی هاشمی گفت:” به پدرش چه کار داری؟!” و باز لبخندی او را به فکر فرو برد، که نکند اختلاف مواضع پدر و پسر موجب این لبخند است، و برای این که مرا از کوره بدر برد گفت:” خودت هم به این مملکت ریدی! ” دیگر کار از لبخند گذشته بود و دست و پا زدن او در میان حاصل کار مشترک من و پدر، کم مانده بود که مرا از خنده روده بر کند، جواد امام به دادم رسید و مرا به داخل مجلس برد تا از تعرض و بی ادبی او به دور باشم و او همچنان دست و پا می زد و فرو می رفت…! چند بار اشاره کرد که می خواهم چیزی بگویم و من آماده شنیدن بودم، اما دوستان مانع شدند و نگذاشتند که دیگر چیزی بگوید، مبادا که موجب آزردگی جمع شود.
اسم و آوازه اش را شنیده بودم، خوانده بودم که سعید امامی و کاظمی در خانۀ سه طبقه ای که نزدیک وزارت ساخته بود زندگی می کردند، فیلم اعترافات او را در یوتیوپ دیده بودم، جسته گریخته حرف های زیادی راجع به او می شنیدم، از وجه تسمیه اش تا جنایات منتسب به او در فضای مجازی و حقیقی، حتی از اعتراف او به قتل یادگار امام، دوست داشتم یکبار او را به سرای قلم دعوت کنم، که اصحاب اندیشه و قلم با متهم قتل های نویسندگان از نزدیک آشنا شوند.
شبی در عروسی دختر یکی از همبند های اوین، با پای خودش آمد سر میز ما، قدی کوتاه، هیکلی چاق و درشت، صورتی گوشت آلو، ورم کرده، بی عاطفه و خشن داشت، خودش را معرفی کرد و بدون مقدمه گفت:” من به اندازه موهای سرت آدم کشتم و افتخار می کنم!” آن شب با فرزند آیت الله منتظری (ره) سر یک میز بودم، گفتم:” خوب اگر چنین نگوید، وجدان درد می گیرد، دارد وجدانش را می خواباند! این لالایی برای خواب وجدان است” آن شب هرگز فکر نمی کردم که آمده است تا مرا تهدید به قتل کند! این که من به اندازه موهای سرت آدم کشته ام و افتخار می کنم، یک توجیه برای وجدان نبود، بلکه یک تهدید برای من بود و صد البته کمی هم از خط قرمز و ولایت گفت…! (فرزند آیت الله منتظری(ره) می گفت:” این عروسی چه خبر است، همه یا زندانی اند یا زندان بان…!” )
به او(که به اندازه موهای سر من آدم کشته بود) گفتم مایلم به سرای قلم دعوتت کنم و دوستان سرای قلم تو را ببینند، شماره تماس داد و گفت :” می آیم و فقط دوربین نباشد، هر چه می خواهید بپرسید و ضبط کنید” با خود گفتم:” حق دارد، بیم جان دارد، اگر مردم او را بشناسند، تکه بزرگه او گوشش است! و شرطش را پذیرفتم”
کمی بعد او را در روضه منزل آقای یونسی دیدم و اینبار دیگر او را می شناختم، یادآوری سرای قلم و تایید مجدد حضور…
هنوز آدرس به او نداده بودم و آن هفته جلسه هفتگی سرای قلم نداشتیم، می گفت:” من آمدم و کسی نبود!” گفتم:” من که هنوز نشانی نداده ام؟!” بعد با خود گفتم:” تو چقدر ساده ای، اینها نشانی فک و فامیل تو را هم دارند!” 
برای هفته بعد دعوتش کردم، گفت:” سرا نه، می آیم دفترت، چند نفر هم بیشتر نباشند…!” باز هم پذیرفتم، چند نفر از دوستان اهل قلم و روزنامه نگاررا خبر کردم بیایند و سئوالات خود را از یک قاتل زنجیره ای (متهم!) بپرسند. او نیم ساعت قبل از جلسه در خیابان بود و ساختمان دفتر را تحت نظر داشت که چه کسی می رود و چه کسی می آید، این هم شیوه اینها است، همسرم می گفت:” چرا با او قرار گذاشتی، مگر نمی دانی قاتلین زنجیره ای بارها و بارها با قربانیان خود نشست و برخاست می کنند و نزدیک می شوند…، دیدم که خانواده از این ارتباط دلنگرانند! اما یک محقق باید خطر کند، می خواستم روحیه این فرد را بشناسم.
دوربین اتاق را به سمت سقف برگرداندیم که خیالش آسوده باشد. چهارساعت جلسه چالشی بود و او باز هم کم آورد، همه قتل ها را توجیه می کرد، یکی سنش بالا بود و پیر و کشتنش نداشت! یکی زیبا و خوشگل نبود که معشوقه کسی باشد! و حرف هایی که شرم از بیان آن دارم و آنچه مشترک بود، همه مقتولین و همه اپوزیسیون خارج از کشور، همکاران و عوامل وزارت بودند! کم مانده بود بگوید که امام هم که انقلاب کرد عامل ما بود و محمد رضا پهلوی را هم ما گفتیم برود و بمیرد…!
تقریباً همه همکار وزارت بودند! کار فریدون فرخزاد را او درست کرده بود و پاسپورت و امان نامه داده بود و فریدون در اجرای آخرهمان پاسپورت را نشان داده بود، در آن مراسم، مهستی شعری را خوانده بود که برادران برای او فرستاده بودند و به سفارش وزارت آن شعر را خوانده بود!
می گفت من یک چمدان شناسنامه و پاسپورت مهر و امضا شده با خودم به خارج می بردم، خیلی از سوژه ها با یک شناسنامه و یا گذرنامه، آدم و عامل ما می شدند! 
در این چهار ساعت هر چه از او پرسیدیم، به کمترین بهانه ای در پاسخ از دو حرف ” کاف و سین” استفاده می کرد، به گونه ای که همه حاضران از بی ادبی او آزرده خاطر بودند و در آخر متاسف که وقت خود را صرف این مهملات نمودند.
یکی از حاضران پرسید:” تحصیلات شما چیست؟” با کمال وقاحت گفت:” من دکترای علوم سیاسی دارم! اما نه مثل این دکترای ت خ م ی که همه می گیرند، من بیست سال برای دکترای خود زحمت کشیدم!” خبرنگار پرسید:” دکترای خود را از کدام دانشگاه و کدام کشور گرفتید؟” او پاسخ داد:” من هر ترم را دریک کشور گذراندم و بیست سال به درازا کشید!!!” او رفت و دوستی می گفت:” لابد فریدون فرخزاد را ۲ واحد و بختیار را ۴ واحد حساب کرده اند!” 
جلسه با تلخی تمام شد و او خلاف قرارمان گفت:” اگر ضبط کرده اید، پاک کنید، وگرنه می روید پیش سعید امامی!!! ” شما باشید چه می کنید، کسی شما را تهدید به قتل کند، تنها مدرک جرم که همان صدای ضبط شده او در حضور ۵ شاهد است را از بین می برید؟ من هم ناگزیر برای حفظ جانم، فایل صوتی را در چند سرور خارجی در کشورهای اروپایی نگهداری کردم که خطری مرا تهدید نکند.
چندی بعد داشتم با دوستان به سمت محل کارم می رفتم که یک لندکروزر مدل بالا آینه به آینه ما را وادار به باز کردن شیشه کرد و خودش بود! با لحنی تهدید آمیز هر چه خواست گفت…!
یک بار دیگر در سالگرد یادگار امام، او را در کنار لندکروزرش داخل حرم دیدم، با توجه به اعتراف او به قتل یادگار امام، در ذهنم خطور کرد که قاتلین (متهمین) همیشه به محل وقوع جرم بازمی گردند! و استغفار کردم و راهم را از او دور کردم که با او روبرو نشوم! اما این سئوال آزارم می داد که او در پاویون حرم امام و فرزندش چه می کند؟! دیگر او را ندیدم تا دیشب که صراحتاً اعلام کرد:” اگر اجازه دهند ظرف چند دقیقه تو را خواهم کشت!”
به آقایان اصلاح طلب می گویم، شایسته شما نیست که با چنین موجودی آمد و شد داشته باشید، مگر این که از گذشته خویش بیم داشته وبترسید این مهره سوخته و بی آبرو آن را برملا کند! نترسید، باج ندهید و با قاتلین زنجیره ای (متهم) هم سفره نشوید! مردم می بینند و می گویند که اینها دستشان در یک کاسه است و ما سر کاریم! یعنی راست می گویند؟ یعنی شما هم با این موجودات سر و سری داشته اید؟ یعنی با این حذف های فیزیکی (اسم کلانتری ترور و قتل های زنجیره ای) موافق بوده اید؟ نشست و برخاست و حشر و نشر با تروریست ها به چه معناست؟ آنهم کسی که پشیمان نیست و افتخار می کند!
۲۵/۲/۱۳۹۳
مهدی خزعلی

 

تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت, ۱۳۹۳ ۱۲:۲۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

گسترش مقاومت مردم، زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!

پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!

بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!

بازی هنوز تمام نشده !

حمایت ۷۵۳ فعال سیاسی، مدنی و حقوق بشری از رضا خندان!