معیار اصلی تندروهای درون جمهوری اسلامی در انتخاب روش سیاسی و تعیین جایگاه فکری اشان در جهان امروز، نوع برخورد بقول خودشان دشمنانشان می باشد. افراد این طیف، هر روز کارشان این است تا تعقیب کنند و ببینند فلان شخصیت سیاسی در آمریکا و یا فلان روزنامە غربی و یا وابستە بە آل سعود و غیرە چە می گویند و چە می نویسند تا آنان نیز فرصت یابند و نوع برخورد و نگاە خودشان را انتخاب کنند و بر مبنای آن عمل کنند. در این نگاە، فرض بر این است کە اگر حریف گفت سیاە، او باید بگوید سفید، و اگر حریف گفت سفید او بگوید سیاە! این برخورد و نگاە کە اساسا قائم بە ذات خود و اثباتی نیست و کاملا بر اساس معادلە نفی قرار گرفتە است، افراطیون رژیم را دچار مضحکە فاجعە باری کردە است. مضحکەای کە آنان را چنان بە تیپ های دائی جان ناپلئونی فرا رویانیدە کە سر نخ تحرکات همە چیز این دنیا را بدون چون و چرا زیر سر انگلیس می پندارند، و چنان در اعتقاد بە تئوری توطئە غرق شدەاند کە در هر حرکتی بشدت در پی کشف تحرکات پنهانی دشمن هستند و بس. در فرهنگ این افراد چیزی بە اسم فرد سوم وجود ندارد. یا آنهایند و یا دشمن، دیگران تنها عروسکانی هستند و بس.
در این نگاە هم چنین هر سیاست و حرکتی اگر بنوعی مورد تائید حریف باشد، مشکوک و خطرناک بحساب می آید، و اگر مورد تائیدشان نباشد، مثبت و درست و در راستای منافع نظام. آنان حتی نوع برخورد حریف بە اپوزیسیون را معیار خوبی و بدی آنان قرار می دهند. خلاصە، گز غرب آن وسیلەای است کە می شود با آن قبای تن هر ذی روحی را در این جهان اندازە گرفت.
اما اگر آنان براستی در این نوع نگاهشان صادق اند و حقیقتا آن را معیار اصیلی یافتەاند، باید صادقانە آن را بە همە زمینەها تسری دهند. چند مثال بیاوریم:
ـ “اوباما تا حالا چند بار بە خامنەای نامە نوشتە است.”
ـ “اوباما تا حالا چند بار بە مردم ایران پیام نوروزی دادە، و در آن از عظمت ملت ایران گفتە است.”
با این حساب و طبق معیار ازلی و ابدی تندروها، باید اوباما در خامنەای و ملت ایران چیزهائی از جنس مثبت یافتە باشد تا بخود اجازە دهد بە آنان نامە بنویسد و پیام بفرستد!
پس چرا تا حالا در ادبیات خاص این آقایان، خامنەای و مردم ایران مشکوک اعلام نشدەاند؟