شرم آور یا نگران کننده؟
هر دو!
هفدهم خرداد از سوی باشگاه “تراکتور سازی تبریز” و اتفاقاً هم توسط شخص مصطفی آجرلو مدیر عامل تازه انتصابی آن، اعلام شد که این باشگاه با یکی از بازیکنان تیم ملی ارمنستان به توافق دو ساله رسیده است. این خبر هنوز انتشار چندانی نیافته بود که همین مدیر روز هیجدهم خرداد سراسیمه وارد تبریز شد تا لغو قرارداد مزبور را اعلام کند! این سردار سپاه، علت انصراف باشگاه از قرارداد را چنین بیان کرده است: “من برای وحدت آذریهای عزیز به تبریز آمدم و هدفم اتحاد همه ترکهای شریف حول محور تراکتور و قهرمانی این تیم است. از آنجایی که پیوستن عضو تیم ملی ارمنستان به تراکتور می تواند این وحدت را تهدید کند از خرید این بازیکن صرفنظر می کنیم.”
در رابطه با تیم “تراکتور سازی” دو موضوع همواره محرز بوده است: ناسیونالیسم ترکی آذربایجانی و مدیریت مطلق سپاه پاسداران بر این باشگاه. در اولی تجلی طیفی از حس طبیعی قومی در شکل سالم و هوشمندانه تا نوع ناسیونالیستی تنگ نظرانهاش را داریم و در دومی، قرار داشتن این باشگاه در قرق چند سردار سپاه. سئوال اما همواره این بوده که آیا اولی است که زیر رهبری دومی بروز می یابد یا که دومی برای حفظ سلطه خود بر این باشگاه پر طرفدار ناگزیر از تمکین به اولی است؟ پاسخ به این سئوال اهمیت سیاسی دارد.
آجرلو درزمره آن حلقه از فرماندهانی است که از دو دهه پیش اختاپوس وار بر فوتبال ایران چنگ انداختهاند، و چون چند هفته پیش او از آرزوی ریاست بر فدراسیون فوتبال باز ماند به لقمه چرب ریاست باشگاه “تراکتورسازی” اکتفاء کرد. هم از اینرو جا دارد تا حرف و حدیث او را رویکرد دستکم بخشی از مدیریت سپاه بر فوتبال ایران فهمید، خصلت “امنیتی” این نوع مدیریت را فهمید و بر جنبه سیاسی آن درنگ داشت.
در واقع او با این موضع گیری بر آن نوع از ناسیونالیسم آذربایجانی مهر تایید کوبیده است که هویت خواهی آذربایجانی را در دشمن پنداری ارمنی تعریف می کند! و این، هم شرم آور است و هم نگران کننده. این البته واقعیت دارد که “تراختور” از دیر وقت منفذی شده برای بیان نوعی از هویت خواهی آذربایجانی در بطن و متن جامعه ترک زبان آذری، اما سمت دادن به آن در جهت تقویت نفرت بین ارمنی و آذربایجانی، آشکارا رنگ و بار سیاسی دارد. این دیگر از جنس سیاست است!
سخنان آجرلو فراتر از تمکین او به عقب مانده ترین تمایلات قوم گرایانه است. همان تمایلی که در اطلاع رسانی خبرگزاری میزان تحت عنوان “اعتراض تعدادی از هواداران تراکتور سازی به این قرارداد” منعکس شده است. آجرلو اما برای تثبیت جایگاه خود در این باشگاه، تا حد میدان داری نفرت و نقار بین ارمنی و آذربایجانی می تازد. این رویکرد، تنها جای خجالت ندارد بلکه از آن می باید خطر را حس کرد و دلواپس شد. “وحدت آذریها” را با چنین روحیهای خواستن و سر دادن ندای “اتحاد همه ترکها” با منع کردن ورود یک ورزشکار ارمنی به این تیم، فقط و فقط رسمیت دادن به خصومت و کینه ورزی ناسیونالیستی است.
چنین حرفهای تحریک انگیز و تحریص کننده در قلب تبریز و خطاب به آذربایجانی های کشورمان، از طرف یکی از نمادهای شناخته شده نهادی بر زبان رانده می شود که نه تنها در سیاست کلان خود تاکنون نسبت به سیاست ماجراجویانه طلبانه دولت ارمنستان در “ناگورنی – قراباغ” سکوت سیاسی کرده است بلکه شائبه همراهیهای عملی با ناسیونالیسم متجاوز ارمنی را نیزبا خود دارد. این سخنان توسط سرداری از همان سپاه پاسدارانی بیان می شود که در بازداشتگاههای آن هر ندای هویت طلبی در آذربایجان ایران با تازیانه و زجر و حبس پاسخ می گیرد! هویت طلبانی که اکثر آنان خواهان دوستی همه ملتهایند و جرمشان فقط اینست که علیه تبعیض ملی برخاستهاند و خواهان بدیهی ترین حق یک انسان یعنی خواندن و نوشتن به زبان مادری هستند. این نوع حس ناسیونالیستی اصیل مورد سرکوب مداوم سرداران نظامی – امنیتی قرار می گیرد و بارها نیز نقش سرکوبگرانه آنان علیه برآمدهای معترضانه ملی اذربایجانیهارا شاهد بودهایم. ولی در عوض، تمکین همینها را در برابر آن نوع ناسیونالیسمی می بینیم که عمده مشخصهاش ارمنی ستیزی است!
من هیچگاه نپذیرفتهام که ناسیونالیسم پشت “تراختور”، محصول برنامه ریزیهای سپاه است! هر حساسیت بجایی هم که نسبت به پلیدیهای سپاه پاسداران سنگر گرفته پشت زور و پول و شریعت داشته باشیم، چنین اتهامی را اما باید ساخته و پرداخته کسانی دانست که نمی توانند واقعیت درونزای هویت خواهی قومی – ملی در ایران را بپذیرند. آنانی که، نمی خواهند الزامات واقعیت چند ملیتی کشور را بر تابند و در نتیجه بگونه دایی جان ناپلئونی، احساسات ملی در این یا آن منطقه تحت تبعیض ملی در ایران را یا محصول توطئه بیگانه معرفی می کنند و یا که تولید جمهوری اسلامی! آنانی که بر این پندارند که هویت خواهی ملی- قومی متجلی در “تراختور” هم گویا نه برخاسته از واقعیت هویت مردم آذربایجان بل یک نقشه سیاسی – امنیتی مثلا ًسپاه برای تفرقه افکنی به سود حفظ جمهوری اسلامی است! این نوع برخورد با موضوع، چیزی جز لوث کردن و حتی تغییر دادن صورت مسئله نیست. حال آنکه هویت خواهی ملی وجود و واقعیت دارد و طبیعی هم است که خود را در این یا آن نماد پوشش دهنده مانند تیم فوتبال نشان دهد. این را در همه جای جهان می توان دید. یک نمونه برجسته آن بارسای کاتالونی در اسپانیاست. اما آنچه که شرم آور و خطرناک باید تلقی شود آنست که به بیان حس طبیعی ملی، جنبه ملیتی علیه ملیتی دیگر داده شود و در آن بروزات خصمانه دامنه بگیرد. تمکین کردن جناب سردار مدیر باشگاه به عقب ماندهترین گرایش ناسیونالیستی آذربایجانی در شکل ارمنی ستیزی، کاملاً هشدار دهنده است. این از تمکین کردن فراتر می رود و در واقع، نوعی بازی سیاسی و در نتیجه ارتکاب نوعی “جرم سیاسی” است!
آیا رواست که هزاران هزار زحمتکش آذربایجانی بخشی از مزد و حقوق ناچیز خود را پای این باشگاه بریزند و در عوض، سرداران متولی این تیم با پاروکردن همین پولها به ثروت نجومی برسند و حس ملی در این باشگاه را در سمت انحرافی و کور هدایت کنند؟ آیا می توان بر این سناریو شوم چشم بست که از نظر سرداران سپاه مسلط بر فوتبال کشور استادیومهای فوتبال در بازیهای “تراکتور سازی” می توانند محلی برای سربرآوردن تمایلات عقب مانده بر بستر تخلیه حس طبیعی ناسیونالیستی شوند و در همانحال، خارج از استادیومها مکانی برای زندانی کردن هر هویت طلب دمکرات و ترقیخواه؟ آیا این، جز آنکه دو وجه یک بازی شرم آور و خطرناک باشد معنی دیگری هم دارد؟ آجرلوها حل “بحران” نارضایتی گروهی از تماشاگران باشگاه را با زمینه سازی برای بحرانهایی کلان در سطح منطقه و کشورتاق میزنند و به اصطلاح حل می کنند! منافع آنی ریاست طلبی و ثروت اندوزی او و مشابه های او بر هر تدبیر کلان دیگر ترجیح دارد! برای آنها یک اصل وجود دارد و گویا همین هم برایشان کافی است: حس ملی را می توان در وجه انحرافی تقویت کرد ولی هرجا که خواست از “خطوط قرمز” آنها رد شود و در اصالتش رخ نماید باید با داغ و درفش و زندان و مرگ جواب بگیرد!
ورزش و بویژه فوتبال باید جای دوستی و رقابت تن و هوش انسانها باشد. رسالت اجتماعی ورزش تقویت همبستگی انسانی فارغ از هرگونه تبعیضات و خطوط ممیزه است. باشگاههای فوتبال جهان همه جا محلی برای بروز رنگین کمانی از شهروندان کشورها و تعلقهای ملی است. هرچه هم که فسادهای مالی در فوتبال جهان و باشگاهها واقعیت مدهش روزگار ما باشد اما ازسوی دیگر این نیز هست که نژاد پرستی در آن هر روز بیشتر جزو خطوط قرمز شناخته می شود و تبعیض و تحقیر ملی با تنبیههای سنگین مواجه می گردد. اما در اینجا بالاترین مسئول باشگاه ورزشی “تراکتور سازی” جناب سردار سپاه آجرلو می فرمایند که ارمنی در تیم نباشد تا مبادا اتحاد و وحدت ترک زبان ها مخدوش شود!
باشگاه “تراکتور سازی” زمانی بازیکن سرشناس ارمنی و محبوب تماشاگران خود آندرانیک تیموریان را در ترکیب خود داشت ولی اینک زیر مهمیز تمایلات عقب مانده ناسیونالیستی و تحت مدیریت سردارانی که به همه امور از چشم امنیتی و منافع ریاستی خود نگاه می کنند و نه فرهنگ پروری، بجایی رسیده است که “وارازدات هارویان” را بخاطر ارمنی بودنش دفع می کند! تاسف آور است و درد آور، شرم آور است و خطرناک.
بیستم خرداد ماه ۱۳۹۵