شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۱

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۱

واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟
از آن‌جا که در ایران هیچ گونه نظارت بی‌طرفی بر شمارش آرا وجود ندارد، حکومت هر رقمی را که دلش می‌خواهد اعلام می‌کند. در هر صورت، حتی اگر آمار حکومت...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟
بر خلاف اصولی مثل عدالت و آزادی، همبستگی تا قبل از میانه‌ی قرن نوزدهم، یعنی کمی پیش از آنکه به شعار جنبش کارگری تبدیل شود، مفهوم سیاسیِ پرطرفداری نبود ...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی
تکثرگرایی و کثرت گرایی مردم ایران قبل و بعد از انقلاب (قسمت سوم)
دختران، زنان و پسران و مردان با نه به حجاب اجباری و پذیرش حجاب اختیاری نشان دادند که از این به بعد این ما هستیم که ذهنی، روحی، عقلی و...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: اکبر دهقانی ناژوانی
نویسنده: اکبر دهقانی ناژوانی
سخنی با تحریمی‌ها و گپی با چپ ضدامپریالیست مدافع جلیلی!
با گروه اول خوشبختانه، متأسفانه؟ بیش از سی سال است درددل و پرسش بی‌پاسخ داشته‌ام. آنچنان که هر چه بنویسم تکراری است ولی حکم مشهوری در باب ممنوعیت تکرار در...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ملیحه محمدی
نویسنده: ملیحه محمدی
ریاست‌جمهوری در غیاب جمهور مردم؟
در این‌گونه موارد دوگانۀ کاذبی درست می‌شود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما …
من در مرحله دوم این نمایش انتخاباتی نیز بر تحریم اصرار می‌ورزم. اما آن گروه از مردم را که به مسعود پزشکیان رأی دادند، درک می‌کنم و اکثریت قریب به...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالفضل قدیانی
نویسنده: ابوالفضل قدیانی
چرا جریان افراط‌گرا و جبهۀ پایداری می‌کوشند قوۀ مجریه را تسخیر کنند؟
تسلط بر دولت یک امر حیاتی برای جبهۀ پایداری در انتخاب رهبر آینده است. جبهۀ پایداری می‌کوشد با تسخیر دولت، تسلط خود را بر تمام ادارات و نهادهای دولتی اعمال...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هواداری از ایران
نویسنده: هواداری از ایران

دیکتاتورها پس از کودتا می آیند

دیکتاتوری محمدرضاشاهی محصول اشتباهات مصدق، عدم حضور مردم در صحنه، دخالت بیگانگان و صحنه گردانی شبان بی مخ ها بود. دیکتاتوری که پس از جلوس بر قدرت، همانقدر که پنجه انتقام بر مصدقی ها زد، دست مهر بر سر شعبان بی مخ ها کشید و دست بر سینه دربرابر اربابان خویش کرنش کرد

دیکتاتوری همزاد کودتا است
کودتای پنج میلیون دلاری ارتشبد زاهدی نتیجه تلاش مثلث” آمریکایی ها، انگلیسی ها و شعبان بی مخ ها” بود. دیپلماسی کودتا پس از آن در دستور کار دوقلوهای مداخله گر قرار گرفت که وکیل ملت ایران با حضور در دادگاه لاهه “نفت” را از انگلیس گرفت و به “صاحبان خانه” داد. اسناد منتشر شده نشان می دهد که دهه سوم مرداد ۳۲ ، سفارت خانه های بریتانیا و آمریکا روزهای پرکاری را از سر گذراندند. آنان کودتا را برنامه ریزی و با فراهم نمودن پشتوانه مالی، نظامی، سیاسی و رسانه ای این سناریوی تلخ را از آغاز تا انجام مدیریت کردند.
حکایت دیپلماسی کودتا و نقش بزرگ بیگانگان در سقوط دولت ملی، نقطه تلخ و حزن انگیز تاریخ معاصر است، چه اگر چنین دخالت بی شرمانه ای نبود، ایران شاید هرگز دیکتاتوری ۲۵ ساله محمدرضا را تحمل نمی کرد و جنایت های بی بدیل تاریخ را در دهه های چهل و پنجاه شاهد نبود. تنها چنین کودتایی می توانست شاه جوان را آنقدر گستاخ و بی رحم کند که دست خود را به مدت ربع قرن به خون جوانان آلوده کند . قتل عام ۲۵ آذر تبریز، ۱۵ خرداد فیضیه، ۱۹ دی قم، ۱۷ شهریور تهران و … نتیجه کودتای مرداد ۳۲ هست. این کودتای ننگین تنها مصدق را بی خانمان نکرد و خون فاطمی را نریخت، بلکه جان هزاران نفر را در خیابان های تهران، قم، تبریز، اصفهان، شهیراز و … قبضه و معترضان را روانه دهشتناک ترین زندان ها کرد.
اما تلخ تر از دیپلماسی کودتا، غوغاسالاری لمپنیزم بود. کودتا را نه تانک ها و تیربارهای ارتشبد زاهدی که “زنده باد” های شعبان بی مخ ها به سرانجام رساند. دیکتاتور روی دوش کسانی به ایران بازگشت که با شارلاتان بازی تمام، خیابان های پایتخت را در اختیار گرفته بودند و دستمال گردن کلفتی بر دست هر آنچه حق بود، ناحق جلوه دادند. همین گردن کشان بعدها به خدمت ساواک درآمدند و دیکتاتور را تا آخرین لحظه پای بر جای نگه داشتند.
در کودتای ۲۸ مرداد نه تانکی آتش گشود و نه گلوله ای از تنفگی بیرون جهید، اما دفتر روزنامه ” باختر امروز” که به مدیر مسوولی حسین فاطمی، روزنامه نگار برجسته تاریخ معاصر، منتشر می شد، مورد حمله لمپن های بی شعوری که خیانت به آزادی را پیشه خود می دانستند، قرار گرفت. غوغاسالاران اگر چه صاحبان اصلی کودتا نبودند، اما عربده های آنان و شعار تکراری “جاوید شاه” به “شاه” جرات داد که تا ۲۵ سال بر روی نعش مردم آزادیخواه ایران رژه برود.
در واقع محمدرضا را نه ارتشی های وطن ستیز و بیگانگان مداخله گر، که شعبان بی مخ های عربده کش، “دیکتاتور” کردند. هر حاکمی حتی دیکتاتور به حمایت اجتماعی و مشروعیت نیاز دارد و دیکتاتور ایران مشروعیت خود را که بدان نیاز حیاتی داشت، مدیون “شاه دوستان” و “یاران باوفای کودتا گر” خویش بود. شعبان بی مخ ها لباس نظامی نمی پوشیدند و نشان خاصی نداشتند آنان همه جا حضور داشتند در میان مردم بودند در قهوه خانه ها، مدارس، زورخانه ها و همه و همه رفت و آمد داشتند. دشمنان با مردم و همراه آنان می زیستند. آنها حتی در خانه شان هم بودند.
کودتای سیاه را لباس شخصی ها با عربده ها و ” زنده باد، مرده باد” های خود اجرا کردند. این عربده ها مارش کودتا بود. مارشی که گوش آزادیخواهی را کر کرد. آنان دفتر دو روزنامه را به آتش کشیدند روزنامه نگاران را کتک زدند منزل رجال سیاسی را ویران کردند و هر آنچه به درد می خورد به غارت بردند و همه را تکه تکه به حراج گذاشتند و فروختند. آنان گستاخانه دین، عرف، اخلاق و قانون را زیر پا گذاشتند و هر آنچه می خواستند، کردند.
غوغاسالاران، اینهمه را در سایه “تانک” و با پشتگرمی “پول” انجام دادند. تلاش “شعبان بی مخ” محصول حمایت مالی کودتاچیان است. کسی بی چشمداشت مالی هرگز “جاویدشاه” نمی گوید. کسی از دیوار خانه مصدق بالا می رود و به دفتر رونامه حمله می کند که “پول” می گیرد. ایدئولوژی لمپنیزم را تنها در لابلای دلارها و ریال های نفتی می توان جست. نمی توان آزادیخواه، سیاستمدار و اندیشمند بود و به روزنامه حمله کرد. تنها و تنها شعبان بی مخهای بی فکر اجیر شده می توانستند روزنامه نگاران را کتک بزنند.
کودتا که پیروز شد دولت سقوط کرد، خانه سیاستمداران فرو ریخت، ایران ویران شد، فاطمی اعدام شد و پس از اینهمه ویرانی، شاه برگشت. شاه که آمد ایران دیگر آباد نشد. به داد مظلومان نرسید با آمدن او تنها شکنجه گاه ها آباد شدند، شکنجه گاه هایی که جنایت های قرون وسطا را تداعی می کرد. او آمد و این بار هرگز اجازه نداد امثال “مصدق” ، ” فاطمی” و”ریاحی” و “کاشانی” دیگری پای بر عرصه قدرت بگذارند هر که پس از مصدق به دفتر نخست وزیری آمد از پله های خون گذشت و ظلم را به اوج رساند. هزاران جوان بی گناه در سیاهچال های اوین، قزل قلعه، عشرت آبات و زندان کمیته مشترک شکنجه شدند تا “شاه” بماند.
شاه پیش از کودتا لرزان بود از اقتدار سیاسی لازم برخوردار نبود قدرت کشتن نداشت. اما کودتا این جوان محافظه کار تحصیل کرده اروپا را که “برخورداری” ها تمام ذهنش را پر کرده بودند و به زعم خود “ترقی خواهی” تمام آرمانش بود(!) به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل کرد. او پس از کودتا به راحتی فرمان قتل عام می داد. شاهِ پس از کودتا با شاهِ پیش از کودتا خیلی فرق داشت. در این ده روز خوی دیکتاتوری در خون او تزریق شد در واقع او “محمدرضا رفت و رضاشاه آمد” و هر آنچه از پدرش در نهاد خود به ارث برده بود، همه را یکجا عیان کرد. کودتای آمریکایی او را به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل کرد.
دیکتاتوری محمدرضاشاهی محصول اشتباهات مصدق، عدم حضور مردم در صحنه، دخالت بیگانگان و صحنه گردانی شبان بی مخ ها بود. دیکتاتوری که پس از جلوس بر قدرت، همانقدر که پنجه انتقام بر مصدقی ها زد، دست مهر بر سر شعبان بی مخ ها کشید و دست بر سینه دربرابر اربابان خویش کرنش کرد. دیکتاتور می کشت چون مرامش کشتن بود او ۲۵ سال کشتار ایرانیان را به دست شبان بی مخ ها انجام داد. او اقلیتی اندک را در برابر اکثریتی انبوه قرار داد. آن اقلیت اندک را صاحب همه نوع برخورداری کرد و آن اکثریت انبوه را محروم از هر نوع حقوق انسانی. و این چنین شد که یکی از بزرگترین دیکتاتوری ها در تاریخ ثبت شد. دیکتاتوری همزاد کودتا است. یادمان باشد دیکتاتورها نه پس از انقلاب ها و انتخاب ها که پس از کودتاها می آیند…
منبع:http://www.abaazar.blogfa.com

تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد, ۱۳۸۸ ۸:۲۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟

وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟

تکثرگرایی و کثرت گرایی مردم ایران قبل و بعد از انقلاب (قسمت سوم)

سخنی با تحریمی‌ها و گپی با چپ ضدامپریالیست مدافع جلیلی!

ریاست‌جمهوری در غیاب جمهور مردم؟

بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما …