یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۹

یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۹

مارکس و اتحادیه‌های کارگری(۴) مارکس و جنبش اتحادیه‌های کارگری در انگلیس
انگلس می‌نویسد: چیزی‌که بیش‌تر از اتحادیه کارگری و اعتصاب نیازست، شکست قدرت طبقه حاکم است. اما چیزی‌که این اتحادیه‌ها و اعتصاب‌ها ناشی از آن‌هاست، اهمیت واقعی آن‌هاست که نخستین تلاش...
۱۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: ا. لازوفسکی برگردان آمادور نویدی
نویسنده: ا. لازوفسکی برگردان آمادور نویدی
آیا ایران در آستانۀ یک رستاخیز ملی است؟
مرکز ثقل فعالیت سیاسی نیروهای تحول‌طلب باید به‌سمت یک اتحاد وسیع از نیروهای عدالت‌خواه چپ، دموکرات‌های ترقی‌خواه، اصلاح‌طلبان تحول‌طلب، نیروهای ملی طرفدار استقلال سیاسی و اقتصادی و باورمند به توسعۀ...
۱۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش
نویسنده: سیاوش
عشق بودم، هبوطم کردی
من، اما می‌دانم؛ / عشق بودم، هبوطم کردی / صلح بودم، وارد جنگم کردی / چشمه‌ی سرسبز بودم، مردابم تو کردی / دوزخی گشتی، از بهر بهشتم / شهره‌ی شهر...
۱۱ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
ظهور راست افراطی در ایران؛ پیامد ناامیدی و انسداد سیاسی
ظهور راست افراطی در ایران زنگ خطری جدی است. تا زمانی که انسداد سیاسی و بحران‌های اجتماعی ادامه داشته باشد و بدیل‌های مترقی و دموکراتیک شکل نگیرند، خطر قدرت‌گیری این...
۱۱ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
فلسطین، قربانی امپریالیسم صهیونیستی: از اشغال تا مقاومت
اسرائیل به یک ابزار تمام‌عیار در خدمت سرمایه‌داری جهانی بدل شده است. رابطهٔ راهبردی این رژیم با ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکت‌های چندملیتی، نشان می‌دهد که مسئلهٔ فلسطین، نه یک...
۱۱ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
دیوید گروسمن نویسنده اسرائیلی، از نسل‌کشی در غزه صحبت می‌کند
دیوید گروسمن، نویسنده‌ی مشهور جهانی و برنده‌ی جایزه‌ی اسرائیلی، جنگ اسرائیل در نوار غزه را «نسل‌کشی» توصیف کرده است. این نویسنده و فعال صلح در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی ایتالیایی «لا...
۱۱ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
ما باید «ما» شویم
بگذار در باغچه مان، با هم، درخت صلح بکاریم، درختی که از آن کبوتران سپید، با شاخه‌های زیتون، پرواز می‌کنند. می‌خواهم، عفریت جنگ هرگز، در این نزدیکی‌ها، پیدا نشود.
۱۱ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی برنوشیان
نویسنده: علی برنوشیان

رابطە لاپوشانی اختلاس ۲۰ میلیاردی و قطع انگشت آفتابە دزدان

انگشتان بیچاره را به تختی بستند. رئیس دادگستری با بی شرمی و وقاحت رو به ماموران که به صف ایستاده بودند گفت: یکی از شما تبر را بردارد ودو انگشت سارق را از ته قطع کند. هیچکدام از ماموران حاضر به انجام اینکار نشدند. جوان را ترس ولرز وصف ناپذیری فرا گرفته بود. رئیس یکبارگی رو به من کرد وگفت: تو باید اینکار را بکنی. من که از کوره در رفته بودم....

 

حسین آقا پاسبان که همسایه ی قدیمی ماست امروز اسباب کشی دارد. اواخر خد متش است و دو سه سالی بیشتر به باز نشستگی اش نمانده است.  تعجب کردم وقتی شنیدم به یکی از شهرستانهای دور وبد آب وهوا منتقل شده است. از اداره مرخصی گرفتم تا در حمع و جور کردن و بار گیری وسایل منزلش کمک دستش باشم. صبح زود به منزلشان رفتم وشروع به جمع آوری اسباب و اثاثیه وبسته بندی آنها نمودیم. به گوشم خورده بود که انتقال محل خدمت حسین آقا انتقالی معمولی نیست وتبعیدش کرده اند. ولی فکر کردە بودم شایعە است. چون وی فرد درست کاری بود واصلا بهش نمی آمد خلافی ازش سر بزند. از بدو استخدامش درتنها زندان شهر کوچکمان نگهبان شده بود. کسانی که به هر علتی گذرشان به زندان افتاده بود همیشه از خوبی و ادب وی می گفتند و اینکه هیچگاه به زندانیان نه تنها سختگیری نمی کند بلکه کاری اگر هم از دستش بر آید از انجامش مطلقا مضایقه نمی نماید.

در سکوت محض کار می کردیم. غمی گنگ بر چهره اش نشستە بود. عرق از سرورویش می بارید که هر از چندی با دستمالی آنرا از پیشانی اش پاک می کرد. زنش برایمان چای آورد و رفت به راننده ی کامیون که دم در وسایل را با سلیقه خاصی درون ماشین می چید و آب خواسته بود، پارچ آبی را به او بدهد. وقتی نشستیم چای را بنوشیم، بی مقدمه گفت : از سیمایت پرسشی را که در ذهنت می چرخد می خوانم. بگذار موضوع را از تو پوشیده ندارم. من بیست واندی سال است که از سوی نیروی انتظامی مامور خدمت در زندانم وشرافتم را گواه می گیرم کە همواره به پاکی و صداقت انجام وظیفه نموده ام. خلافهایی را که بعضی از همکارانم می کردند نه تنها تایید نمی نمودم بلکە همیشه هم سعی می کردم آلوده نشوم. مثلا رساندن مواد مخدر به زندانیان معتاد واخذ پول از آنان و……  تا اینکه روزی جوانی روستایی را به اتهام دزدی انگشترطلایی که فوقش ده هزار تومان می ارزید به زندان آوردند. محکوم به قطع دو انگشت دست شده بود. طفلک قسم می خورد از روی نیاز مبرمی که به پول داشت به اینکار مبادرت  کرده است وگرنه ذاتا دزد نیست وبار اولش هم است. با همه ی اصرار عده ای خیر خواه، شاکی که فرد ثروتمند و با نفوذی  بود رضایت نداد که نداد. بالاخره روزی رئیس دادگستری برای اجرای حکم  به زندان آمد. جوانک را که از ترس ووحشت سیمایش از زرد چوبه زردتر شده بود به حیاط زندان آوردند. اسباب و اثاث اجرای حکم را در حیاط چیدند. آنهم چه وسایل دهشتناکی.

انگشتان بیچاره را به تختی بستند. رئیس دادگستری با بی شرمی و وقاحت رو به ماموران که به صف ایستاده بودند گفت:  یکی از شما تبر را بردارد ودو انگشت سارق را از ته قطع کند. هیچکدام از ماموران حاضر به انجام اینکار نشدند. جوان را ترس ولرز وصف ناپذیری فرا گرفته بود. رئیس یکبارگی رو به من کرد وگفت: تو باید اینکار را بکنی. من که از کوره در رفته بودم با لحنی محکم گفتم: نه جناب اینکار از من ساخته نیست. شما هم نمی توانید مرا واداربه این کار نمایید چون در حکم استخدام بنده نیامده که جلادم بلکه یک مامور ساده ام وبس. رئیس دادگاه که خشم حیوانی وجودش را فرا گرفته بود با نگاه کین توزانه ای به من، تبر را برداشته خود ش انگشتان آن مظلوم را با ضربه ای قطع کرد. جوان بیهوش شد و به دکتر که از قبل بالای سرش آورده بودند گفتند تا دستانش را که خون از آن فوران می زد پانسمان نماید. انگشتان قطع شده نیزبسان مرغ سر کنده اینور و آنور می پریدند.

….خلاصه این باصطلاح گستاخی را جناب رئیس به بنده نبخشید و فرمود که مابقی خدمتت را باید در یکی از شهرستانهای دور افتاده ی جنوب کشور که فوق العاده بد آب وهواست بگذرانی.

در این حین راننده با صدای بلند گفت: یاالله عجله کنید. حسین آقا که پا شد من دیگر نتوانستم آنجا بمانم. وبه بهانه اینکه کار واجبی دارم گیج و پریشانحال بسوی  خانه می رفتم و مدام خبر ورد زبان مردم در آن روز که سر تیتر اکثر روزنامه ها بود با سماجت خاصی در مغزم می چرخید: به علت مصلحت نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری ازسواستفاده ی تبلیغاتی(( دشمن)) پرونده اختلاس بیست میلیارد تومانی از بانک صادرات  پیگیری نخواهد شد.

 

 

صادق شکیب   

تاریخ انتشار : ۲۷ فروردین, ۱۳۹۵ ۵:۲۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

لازمهٔ گفت‌وگو با اپوزیسیون، تأمین شرایط حضور و کنش‌گری آزادانهٔ نیروهای اپوزیسیون است!

در شرایط نگران‌کنندۀ امروز کشورمان، ما فداییان خلق ایران به عنوان نیرویی میهن‌دوست و اپوزیسیون تحول‌طلبِ نظام که در راه گذار مسالمت‌آمیز به جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر مبارزه می‌کنیم، تضمین ادامهٔ حیات کشورمان را در گرو همبستگی اجتماعی و تحقق مطالبات برحق جامعهٔ مدنی می‌دانیم.

ادامه »

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »

نمایش در مونیخ؛ کدام مردم؟ کدام دموکراسی؟

چگونه کسانی که خود را مدافع این مردم می‌دانند، می‌توانند بر این خواست آشکار چشم ببندند؟ مگر نشنیده‌اند فریادهای پی‌درپی: «نه به جنگ»، «نه به سلطه‌ی بیگانه»، «نه به دخالت خارجی» و «آری به حاکمیت ملی» را؟ این صدای نسلی است که دیگر فریب نمی‌خورد و کوتاه نمی‌آید؛ نسلی که می‌خواهد خود، سرنوشت خویش را بنویسد.

مطالعه »

طلوع یک ستاره: صعود تاریخی فوتبال زنان ایران به جام ملت‌های آسیا

این موفقیت، تنها یک افتخار ورزشی نیست، بلکه تجلی امید، اراده و مقاومت زن ایرانی در برابر محدودیت‌ها و نابرابری‌هاست. افتخاری که پیام روشنی به مردم ایران دارد: دختران این سرزمین، حتی در سخت‌ترین شرایط نیز می‌درخشند و جهانیان را به تحسین وامی‌دارند.

مطالعه »
بیانیه ها

لازمهٔ گفت‌وگو با اپوزیسیون، تأمین شرایط حضور و کنش‌گری آزادانهٔ نیروهای اپوزیسیون است!

در شرایط نگران‌کنندۀ امروز کشورمان، ما فداییان خلق ایران به عنوان نیرویی میهن‌دوست و اپوزیسیون تحول‌طلبِ نظام که در راه گذار مسالمت‌آمیز به جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر مبارزه می‌کنیم، تضمین ادامهٔ حیات کشورمان را در گرو همبستگی اجتماعی و تحقق مطالبات برحق جامعهٔ مدنی می‌دانیم.

مطالعه »
پيام ها

طنین صدای شاد و مهربان رفیق قدرت امیری کلهر در گوش جان ما ماندگار است!

قدرت در آخرین تماس‌های تلفنی که با یاران و دوستان داشت، هنوز مالامال از امید به زندگی بود و شور آفرینش؛ از زندگی و فردایی که خواهد آمد گفت و از امید دیدار. اما دریغا میسر نشد که این دیدارها تازه شود. و او رفت و ما را با غم کوچ نابه‌هنگامش برای همیشه به جای گذاشت.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مارکس و اتحادیه‌های کارگری(۴) مارکس و جنبش اتحادیه‌های کارگری در انگلیس

آیا ایران در آستانۀ یک رستاخیز ملی است؟

عشق بودم، هبوطم کردی

ظهور راست افراطی در ایران؛ پیامد ناامیدی و انسداد سیاسی

فلسطین، قربانی امپریالیسم صهیونیستی: از اشغال تا مقاومت

دیوید گروسمن نویسنده اسرائیلی، از نسل‌کشی در غزه صحبت می‌کند