هابرماس، متولد ۱۹۲۹ میلادی، فیلسوف پست مدرن، یکی از جامعه شناسان مهم نیمه دوم قرن بیستم در آلمان است. نوشته هایش زیر تأثیر انسانشناسی فلسفی، میان جامعه شناسی و فلسفه دور می زنند. تأثیر آدرنو روی او موجب شد که از “چپ هایدگری” بسوی “مارکسیسم رویزیونیستی” برود. درک آثار و نوشته های او بدلیل زبان خاص علمی وی قدری مشکل است. موضوع مورد علاقه هابرماس، اخلاق مدرن است گرچه فلسفه او نوعی ” تئوری انتقادی ” است. او موجب خروج مکتب فرانکفورت از بن بست بدبینی و ناامیدی گردید. وی اشاره می کند که تحولات و تغییرات دمکراتیک اجتماعی در عصر ما بدون انقلاب نیز ممکن اند.
هابرماس بیشتر زیر تأثیر کانت است تا مارکس، گرچه او خود را از نظر سیاسی چپ می داند. وی با اشاره به کانت می گوید که روشنگری در عمل باید مقدمه جستجوی حقیقت باشد. او استالینیسم را سوسیالیسم بوروکراتیک و مدیریت شده از بالا نامید. هابرماس در مورد مارکس و مارکسیسم موضعی انتقادی دارد. نوشته های او غالباً نوع دانشگاهی انتقاد از سرمایه داری گلوبال و جهانی است.
او در سال ۱۹۶۳ در کتاب “تئوری و عمل” مرزبندی خود با اراده گرایی گروه های مائوئیستی را نشان داد. هابرماس بعدها نظریه ضد آمریکایی مارکوزه را ادامه داد. در سال ۱۹۸۶ در بحث تاریخ گرایی به حمایت از موضع آدرنو، فاشیسم را نتیجه و محصول تهدید آن زمان کمونیسم روسی ندانست. او نوشته های ۱۹۳۵ هایدگر را فاشیستی نامید.
هابرماس مهمترین نماینده تئوری انتقادی اجتماعی نسل دوم مکتب فرانکفورت و ادامه دهنده نظرات آدرنو و هورکهایمر است. او در بحث پوزیتیویسم در مقابل عقلگرایی، نماینده نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت بود. هابرماس کوشید تا فلسفه و نظریه اجتماعی را با هم ترکیب کند و پایه و اصل تئوری جامعه مدرن را شرح دهد. در نظر او جامعه به دو بخش یعنی جامعه زندگی و جامعه سنتی تقسیم می شود. جامعه سنتی بر اساس پول، قدرت، و اقتصاد سازماندهی شده است. در سیستم مدرن جامعه سرمایه داری، پول، قدرت، و اقتصاد بر انسان حاکم اند.
شاهکار هابرماس کتاب “نظریه عمل تفهیمی” در سال ۱۹۸۱ در دو جلد و بیش از هزار صفحه در مخالفت با بدبینی و ناامیدی مکتب فرانکفورت منتشر شد. گرچه این کتاب یکی از پیچیده ترین آثار جامعه شناسی و فلسفه در قرن بیستم بود ولی سالها مورد بحث و بررسی جهانی قرار گرفت. هابرماس در آمریکا از فلسفه عملگرایی و سودجویانه آنان انتقاد کرد. او مدعی است که غرب را نه تروریسم بلکه سیاست خارجی غلط آمریکا از هم پاشیده است. وی در مقابل سیاست اتوریته امریکا درزمان حال، خواهان یک حکومت اروپایی است.
هابرماس به نقل از هگل می گوید که قانون و حقوق مدنی در یک کشور نشانه آزادی در آنجاست. دولت قانونی بدون دمکراسی رادیکال نه عملی است و نه قابل دسترسی. برای هابرماس عقل مفهومی اصلی و مرکزی دارد. او بین دونوع عقل فرق می گذارد: عقل ابزاری و عقل تفهیمی. عقل تفهیمی دارای خصوصیات بحثی، جدلی و ارتباطی است. او می گوید که خانه عقل در سرزمین زبان قرار دارد.
هر فلسفه باید یک نقش شارح و مفسر در اجتماع و جهان داشته باشد. فلسفه و تئوری اجتماعی، نور افکنی قوی اند که وظیفۀ روشن کردن ایده آلهای مدرنیته را به عهده دارند. زبان فلسفه متافیزیک سپری شده است و فلسفه دیگر صاحب حقایق متافیزیک نمی تواند باشد. برای گفتمان فلسفی دوران مدرن انسان نیازمند به یک تفکر بعد از متافیزیک دارد. هر شناختی وسیله ایست برای تنازع بقا یا برای بقای خود چون هر شناختی زیر تأثیر علایق و منافعی است که آن را دستکاری و هدایت می کند.
هابرماس از آغاز دهه هشتاد قرن بیستم نقش فلسفه زبان را در تحولات سیاسی، ارتباطی و اجتماعی مهم دانست. وظیفه اصلی تئوریهای او تجزیه و تحلیل هایی پیرامون زبان است. برای هابرماس فلسفه زبان بسیار مهم است، چون زبان ابزاری است در خدمت فهم و درک و روشنگری. او مدعی است که شناخت معمولا وابسته به علایق و منافع شخصی است. یک انتقاد شناختی رادیکال تنها بعنوان تئوری اجتماعی مهم است.
از جمله آثار یورگن هابرماس “شناخت و منافع”، “تئوری رابطه اجتماعی”، “پیرامون فلسفه اجتماعی”، “تکنیک و علم بعنوان ایدئولوژی”، “اعتراض دانشجویی و رفرم دانشگاهی”، “منطق علوم اجتماعی”، “تئوری جامعه”، “بازسازی ماتریالیسم تاریخی”، “تحولات ساختاری جامعه و نظر عمومی”، “دیالکتیک عقلگرایی”، “دانشجو و سیاست”، “فرهنگ و انتقاد”، “تئوری و عمل”، “شناخت و علایق شخصی”، “منطق علوم اجتماعی”، “تئوری یا تکنولوژی اجتماعی”، “آگاهی اخلاقی و عمل تفهیمی”، “فلسفه گفتمان مدرن”، “افکار بعد از متافیزیک”، “عملی نمودن انقلاب”، “جمهوری برلین”، “دعوت از شرکت کنندگان”، “تئوری و حقیقت”، “عملگرایی جهانی چپ”، “انتقاد از دین و هرمنوتیک” و “نقد ایدئولوژی” اند.
او در کتاب “عمل و رفتار تفهیمی” نظریه علمی اجتماعی جامعه را مطرح می کند. موضوع پایان نامه دکترایش در باره ” فلسفه تاریخ ” شلینگ بود.