زنان و مردان جوان بی آن که فرصت بودن را آزموده باشند در وادی زمان گم گشتند تا توحش فقاهت را در تاریخ حک سازند. آدمیت دیری است که در قبای فقاهت رنگ برباخته و چهره در خاک فرو برده است. قتل عام خونین هزاران زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ نقطه اوج و استیصال حکومتی است که زبان بربسته و شمشیر از نیام بیرون کشیده بود تا تلخی جام زهر را با خون آدمیت فرو کاهد. وی راهی دیگر برای بقای خود نیافت.
به تعلیق درآمدن حکم زندان آقای احمد منتظری بعد از هشت روز مرخصی موفقیتی است چندان، گر چه نشان از کشمکش قدرت بر بام فقاهت است. ابراهیم رئیسی دادستان دادگاه ویژه روحانیت و از اعضای هیئت مرگ در سال ۱۳۶۷ عزم خود را جزم نموده است تا بر سریر قدرت (ولایت فقیه) جای گیرد. وی تلاش نمود تا با زندانی کردن آقای احمد منتظری برخلاف نظر خامنه ای اولین نمایش قدرت خود را به محک بگذارد. نمایشی که برای وی پیروزی به همراه نیاورد.
ابراهیم رئیسی کسی که از او بعنوان جانشین بعدی رهبر جمهوری اسلامی نام برده می شود، کوشش می کند تا با کمک سرداران سپاه پاسداران و راست ترین جناح اصول گرایان حاکم، موقعیت خودش را تا قبل از مرگ خامنه ای تثبیت نماید تا بعد از مرگ خامنه ای مانعی برای رهبری بلامنازع اش پدید نیاید. اما او برای تثبیت خود نیاز به همراهی خامنه ای دارد. این همراهی در اولین اقدام وی (زندانی کردن احمد منتظری) با شکست مواجه شد که در ادامه می تواند موجب تضعیف اعتماد بنفس وی در اقدامات بعدی اش گردد. ضعفی که می تواند هر نوع عواقب ناخوشایندی بعد از مرگ خامنه ای توسط این تحقیر شده بدنبال داشته باشد.