دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۳

دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۳

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری

سحابی و اندرزهایش

جنبش سبز این توانایی را دارد که با حرکت تدریجی و پیگیرانه منادی ایرانی سبز باشد، که زیست آزادانه ایرانی ها را فارغ از تعلقات عقیدتی، صنفی و قومیتی فراهم کند. برای نیل به این هدف تلفیق پتانسیل شخصیت هایی مانند کروبی، موسوی و خاتمی که خود از استوانه های نظام هستند با نیروهای اجتماعی و مدنی و احزاب معتقد به منافع ملی ضرورتی استراتژیک است

مهندس عزت الله سحابی نماد یک عمر مبارزه برای آزادی است. پیرمردی که اکنون معترضان ایرانی را به آرامش و پرهیز از خشونت دعوت می کند، با زبان تجربه سخن می گوید. تجربه هایی که هر یک خود برگی از تاریخ پر فراز و نشیب آزادیخواهی ایرانیان است. نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و اصلاحات ۱۳۷۶ و جنبش سبز ۱۳۸۸ سرفصل هایی از مبارزه ملتی برای نیل به آزادی و توسعه است. مهندسی که امروز با ما سخن می گوید خود هر یک از این تجربیات بی شمار را با جان و دلش احساس کرده است. به خوبی مشاهده کرده چگونه بزرگترین فرصت ایرانیان برای تحقق دموکراسی در سال ۱۳۳۲ با کودتای انگلیسی و آمریکایی علیه دولت ملی مصدق  از دست رفت، و چگونه رژیم شاه زمانی صدای انقلاب ملت ایران را شنپد که انقلاب اراده خود را بر وی تحمیل کرده بود. مهندس و دوستانش پس از انقلاب ۵۷ بعد از مدتی کوتاه برای حفظ اصول اخلاقی و آزادیخواهانه خویش از دایره قدرت کنار رفتند. البته مهندس مایوس و سرخورده نشد، و همچون دوران شاه نقش خود را به عنوان یک منتقد بازی کرد. منتقدی که به سبب صراحت سخن و دید راهبردی خود مانند دوران شاه زندان را تجربه کرد، و شدیدترین فشارهای امنیتی را تحمل کرد. حتی بسیاری از مخالفان و منتقدان مهندس، در خارج و درون حاکمیت بر صداقت و اخلاقگرایی وی اذعان دارند. او شیفته ایران است، و مصلحت وطن را فراتر از هر مصلحت شخصی و جمعی می داند. اکنون پیرمرد هشتاد ساله ما با کوله باری از تجربه با نسلی سخن می گوید که بعد از انتخابات ۸۸ به خیابان ها ریختند، و در روندی مسالمت آمیز بر مطالبات خود تاکید کردند. هر چند این مبارزه مردمی فراطبقاتی و فرانسلی است، اما حضور پرشور نسلی جوان به خصوص حضور دختران چهره ای ویژه به مبارزه بخشیده است. شاید حاکمیت گمان نمی کرد که جوانانی که در نظربسیاری  سوسول و منفعل و بی قید و بند بودند، اینگونه در دل آتش و دود و گلوله  بر مطالبات خود اصرار ورزند. نه تنها حاکمیت که تمامی گروههای سیاسی و مدنی از این شورو شعف نسل جوان  شگفت زده شدند.

واقعه دردناک عاشورای  88 باعث شد سحابی در دو مصاحبه جداگانه، و در نامه ای به هموطنان در خارج از کشور نسبت به وقوع خطری بزرگ هشدار دهد. این خطر بزرگ، ورود در دام ویرانگر خشونت است که از سوی بدخواهان ملت تدارک دیده شده است. دامی که در  تاریخ معاصر ما باعث شده تا گروههای مختلف از عرصه سیاسی و اجتماعی حذف شوند، و عجیب است که این دام در دوره های مختلف تاریخی نمود عینی داشته است. هر جا که خشونت به قدرت مسلط تبدیل شده است برنده بازی نه مردم که اصحاب قدرت بوده اند. شاید انزوا و محدودیت رسانه ای به همراه فشارهای امنیتی باعث شده سحابی برای نسل امروز ناشناخته باشد، اما دوستانی که به خصوص در دهه هفتاد به بعد در عرصه سیاسی و اجتماعی حضور داشتند بیشتر با سحابی و انذرزهایش آشنا هستند. در دهه هفتاد سحابی به خاطر انتقاد از سیاست های اقتصادی و فضای سیاسی دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی زندان را تحمل کرد، اما  در دوران اصلاحات زمانی که اصلاح طلبان سرمست از رای مردم و پیروزی های پی در پی هاشمی را در سیبل انتقادات ویرانگر خود قرار داده بودند، سحابی به اصلاح طلبان نسبت به این رویکرد هشدار داد. او در آن زمان معتقد بود که با وجود تمامی انتقادات از هاشمی رفسنجانی، وی وزنه ای موثر در حاکمیت است و تخریب او پیامدهای ناگواری در پی دارد. نکته ای که اصلاح طلبان خیلی دیر به آن رسیدند. آن زمان که اصلاح طلبان به روزهای حکمیت احمدی نژاد فکر نمی کردند، و به انذار مهندس توجهی نکردند.

مهندس از خاتمی که به تازگی سکاندا ر ریاست جمهوری را با پشتوانه عظیم مردمی بر عهده گرفته بود، خواست که جنبش اصلاحات را از لحاظ پایه های اقتصادی محکم کند، و ریشه های سرمایه داری ملی را برای قوام و دوام اصلاح طلبی بنیان نهد. این انذار نیز مورد توجه خاتمی و  اصلاح طلبان قرار نگرفت. سحابی دغدغه ایران دارد، و در آرزوی ایرانی توسعه گرا با دولتی مدرن است که در آن مردم فارغ از هر مذهب و عقیده ای و قومیتی زیست آزادانه را تجربه کنند، و بر همین مبنا بود که به رغم حمایت از خاتمی و اصلاح طلبان از مماشات وی انتقاد می کرد. زیرا در نظر سحابی خاتمی مصلحت نظام را فراتر از مصلحت ایران می پنداشت.

دانشجویانی که در ۱۸ تیر ماه ۷۸ و آن واقع تلخ ودرناک حضور داشتند، به خوبی به خاطر دارند که مهندس در میان آنها حضور یافت، و ضمن ابراز همدردی خویشتن داری را به دانشجویان توصیه کرد. زیرا آنزمان اعتقاد داشت که که عده ای در صددند که با سوء استفاده از احساسات دانشجویی، دانشگاه را به قبرستانی  سوت و کور برای مهار جنبش اصلاح طلبی تبدیل کنند. پیش بینی که درست از آب در آمد. در آن هنگام  تندروها سحابی را به سازش با حاکمیت متهم کردند، اما اکنون شاید دریافته باشند که آن سرکوب ها و پیامدهای بعدی اش دانشجویان پرانگیزه دوران اصلاحات را به وادی انفعال و سرخوردگی کشاند. من به خوبی به خاطر دارم در سال ۱۳۸۴ چند ماه قبل از آغاز انتخابا ت به دیدار مهندس رفتیم. او با ارایه تحلیل های صحیح به حضور روزافزون نظامی ها در عرصه سیاسی و اقتصادی اشاره کرد، و نسبت به عواقب پدیده نظامی گری هشدار داد. در آن زمان سیاسیون اصلاح طلب کمتر به این موضوع حساسیت داشتند.

اکنون که سحابی از عدم خشونت سخن می گوید، باید فراتر از احساسات جوانی مان به انذارهایش گوش سپرد. تاریخ را باید بازخوانی کرد، تا متوجه شویم چگونه از دل هر تندروی بی پشتوانه و هر احساس بی تدبیر مثلت خشونت، انفعال و استبداد شکل گرفته است. تاریخ ما سراسر از پیروزی های کوتاه مدت و شکست های بلند مدت است. عمر آزادی در این  تاریخ آکنده از فراز و نشیب ها  کوتاه بوده است. این تاریخ شخصیت های خوشنامی را در صد سال اخیر به ما معرفی کرده است، اما از دل این خوشنامی کامیابی نروییده است. بعد از صد سال مبارزه ایرانیان همچنان به دنبال مهار قدرت و حاکمیت قانون هستند. به دلیل فقدان نهادهای مدنی اندیشه آزادیخواهی در بستر ایران دوام نداشته است. آزادی ها برگشت پذیر بوده اند، و از دل طغیان احساس ها استبداد سیاه سایه خود را بر فرهنگ و اقتصاد این کشور حاکم کرده است. البته هر حرکتی نیازمند شور و احساس است، اما پیوند این احساس با تدبیر کار مشکلی است.

اکنون من به عنوان جوانی که علاقه مندی خود را به شخصیت های مبارزی مانند سحابی که با تحمل فشارهای سنگین در قلب ایران فریاد آزادیخواهی و میهن پرستی شان را توام با اخلاق گرایی سر داده اند، کتمان نمی کنم دغدغه پیوند شور جوانی با تجربه پیری دارم. پیوندی که در تاریخ معاصر ما کمتر به چشم می خورد. برای اثبات این سخن می توان از تاریخ فاکت های بی شماری ارایه کرد، اما برای تبیین موضوع  به یک نمونه اکتفا می کنم.

انذارهای طالقانی و بازرگان تکرار می شوند؟

در سال ۱۳۵۷ زمانی که انقلاب اسلامی تحقق یافت، دو تن از بزرگان انقلاب جوانان را به اعتدال و میانه روی دعوت کردند. این دو تن یکی طالقانی بود، که خود از رهبران انقلاب بود، و دیگری مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت بود که به حرکت تدریجی و گام به گام اعتقاد راسخ داشت. طالقانی خیلی زود از دنیا رفت و گروهای مختلاف سیاسی را از برکات حضور موثر خود محروم کرد. طالقانی آیت اللهی بود که او را پدر خطاب می کردند. شخصیتی آزادیخواه که راه رسیدن به خدارا آزادی بشر می پنداشت. آیت الله به جوانان سرمست از سرنگونی محمدرضاه شاه هشدار می داد که قدر فضای آزاد را بدانند، و از افتادن در دام خشونت و سهم خواهی و قدرت طلبی پرهیز کنند. می گویند در جلسه ای طالقانی به بسیاری از گروهای مذهبی و چپ گرا توصیه  کرد از افراط و تندروی و جدال بیهوده پرهیز کنند. تعدادی از بازماندگان آن جلسه در قید حیات هستند. یکی از آنها اکنون می گوید “پیر آزادی به ما انذار داد و ما گوش نکردیم”. آن جوانان در دام بازی خشونت گرفتار شدند، و به جای آنکه برای بقا در عرصه عمومی مقاومت کنند با ابزار خشونت حذف شدند. طالقانی هم حقانیت داشت و هم مقبولیت، و چه بسا در صورتی که زنده می ماند از بسیاری از وقایع تلخ نخست انقلاب جلوگیری می شد. اما بازرگان مهندسی تحصیلکرده در غرب بود که در اندیشه تطبیق علم و اسلام بود. او نمونه انسان دموکراتی بود که به آنچه می گفت باور قلبی داشت. بازرگان با اعدام ها و حذف ها و پاکسازی های گسترده بعد از انقلاب مخالف بود، و اعتقاد داشت پس از پیروزی انقلاب نوبت اصلاح است و کینه ها باید فروخورده شوند و ساختارهای دولت ترمیم شوند.

بسیاری از جوانان نهضت آزادی  که در آن زمان تحت تاثیر پاردایم انقلابی حاکم، بازرگان را انسان لیبرال منشی می دانستند که با انقلاب میانه ای ندارد و به همین خاطر منتقد وی بودند. حتی در برابر کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری اعضای نهضت چهره ای مانند حسن حبیبی را برای رقابت با بنی صدر به مهندس بازرگان ترجیح دادند. بازرگان بر خلاف سنت امروز قاعده بازی را به هم نزد و بسان انسانی دموکرات از رای جمعی تبعیت کرد، و تکروی نکرد. در سال های نخست انقلاب شاید بسیاری تصاویر سخنرانی وی را در مجلس در آماج فریادهای مرگ بر بازرگان مشاهده کرده باشند. او در اوج دشنام ها از انتخابات آزاد، حق برگزاری تجمع های آزاد، آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه با فساد بروکراتیک سخن گفت، و با صراحت از اقدام دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا انتقاد  کرد. بازرگان در بسیاری از موارد تاکید می کرد از کودکی آموخته است با دو پای خود راه برود، نه در آسمانها و عالم رویا و خیال.بر خلاف طالقانی بازرگان حقانیت داشت و نه مقبولیت. به همین خاطر در دوران کینه های انقلابی سخنان اصلاح طلبانه مهندس شنیده نشد. بعد از چندین دهه مخالفان بازرگان از تحزب و آزادی های سیاسی، انتخابات آزاد،تساهل و تسامح  سخن گفتند.

اکنون که مهندس سحابی آموزه های بازرگان را با زبان و ادبیات خود بازگو می کند، تصویر بازرگان سال های نخست انقلاب در ذهنم مجسم می شود و در این اندیشه غرق می شوم آیا تاریخ تکرار خواهد شد، و مال نیز افسوس خواهیم خورد. چرا به انذارهای مهندس گوش ندادیم؟

نگاه به تاریخ و صحبت با مبارزانی که زندگی خود را در زندان ها ی طویل المدت سپری کرده اند، و تجربه های مختلف اعم از اصلاح و انقلاب را از سر گذرانده اند، در وهله نخست من جوان را به این گزاره می رساند که در چرخه خشونت و انتقام دموکراسی و آزادی خیالی واهی است. در برخی از مقاطع تاریخی قزبانیان خشونت که بر کینه خود غلبه نکرده اند بعد از رسیدن به قدرت خود به عامل خشونت تبدیل شده اند. در تاریخ ۷ ماهه جنبش سبز خاطره های تلخی وجود دارد که خشم انسان را افزایش می دهد. تصاویر شهادت ندا و سهراب و اشکان و دهها جوان دیگر به همراه زیرکردن هموطنی با اتومبیل رسمی و شنیدن خبر پرتاب کردن ایرانی از پل زخم هایی هستند، که شاید سوزش آنها تا مدت ها بر قلب هر ابرانی با غیرتی باقی بماند. شاید همه شاهد هجوم مهاجمانی مسلح با تفنگ و باتوم و گاز اشک آور  بوده اند. شاید اخبار شنیدن کهریزک و تجاوز … احساسات پاک ما را به کینه تبدیل کند. اما تجربه تاریخ به ما می گوید برای رسیدن به ایرانی سبز اعمال حشونت متقابل بدترین گزینه است.

حقانیت و خوشنامی در برابر موفقیت و کامیابی

تاریخ صد ساله این سرزمین اما درسی مهم تر برای ما دارد. اکنون در کنار حقانیت ها باید به موفقیت ها اندیشید، و در کنار خوشنامی باید در اندیشه کامیابی نیز بود. نگاه صرف ایدئولوژیک گره گشا نیست. ایدئولوژی به ما سپهر می دهد، و افق می گشاید  اما این نگاه استرتژیک است که مسیر رسیدن به هدف را مرحله بندی می کند. اینکه باطل رفتنی است گزاره ای ایدئولوژیک است، اما اینکه باطل چگونه و چه زمانی باید برود و توان و نیروی ما برای عقب نشاندن باطل به چه میزان است، گزاره ای استراتژیک است. در گزاره های استراتژیک اصالت به تحلیل درست از توازن قوا ست و برآورد صحیح از نیروهای خودی و غیر خودی است. نگاه استراتژیک می گوید جنبش سبز در بازی خشونت بازنده است، زیرا در عرصه خشن طرفی که زور و امکانات دارد برنده اصلی است.این موضوع زمانی مهم تر است که توجه کنیم ساختار اقتصادی کشور ما بر پایه دولت نفتی بنیان یافته، و پول نفت در دست دولت است. در بازی “بکش یا می کشم”این عنصر زورمند است که ضعیف تر را می کشد، زیرا زورمند سرنوشتش را به منافع و موقعیت خود گره زده است و از کشتن ابایی ندارد. اینجاست که ضمن پایفشاری بر مطالبات خود باید حرکت تدریجی و هدفمند را پیش گرفت. با این مبانی است که در نظر بنده بیانیه ۱۷ موسوی نه تنها عقب نشینی نیست، بلکه حرکتی هوشمندانه برای کاستن از فشار رسانه ای حاکمیت و نشان دادن صداقت و حسن نیت است.

جنبش سبز برای پیروزی خود نیازمند حفظ حداکثری نیروها ی خودی و جذب حداکثری نیروهای مقابل است. بر خلاف کسانی که اعتقاد دارند جنبش سبز رهبری ندارد، بنده بر این اعتقادم جنبش سبز رهبری از نوع توافقی – قراردادی دارد. رهبران جنبش در وهله نخست موسوی و کروبی و در حاشیه آنها خاتمی است. شعارهای جنبش همان اصول قانون اساسی است که از سوی کروبی و موسوی تاکید شده است. انتخابات آزاد، حق تجمع مسالمت آمیز،آزادی رسانه ها و آزادی بیان و اقتصاد مبتنی بر سرمایه داری ملی و به دور از سلطه نظامی ها و عدم دخالت نظامیان در سیاست در قانون اساسی فعلی نمود دارند، و تحقق آنها مسیر را برای جامه مدنی پایدار هموار می کند. تحقق این اصول در فرآیند تدریجی و گام به گام از هر انقلاب رنگینی ارزشمند تر، تاثیرگذارتر و پایدارتر است. همه اقشار جامعه فارغ از عقیده، جنسیت و قومیت می توانند این اصول را مخرج مشترک خود قرار دهند و خروج از این مخرج مشترک تکروی و آغاز انشقاق در جنبش است. بر این اساس حرکتی فراتر از رهبری موسوی و کروبی ضمن اینکه رهبران را تحت فشار قرار جناح مقابل قرار می دهد در صفوف سبز خلل ایجاد می کند، و از ریزش جناح مقابل نیز جلوگیری می کند. امروز باید بپذیریم که جامعه مدنی واقعی متشکل از گروهها و نهادها و احزبی است که وجود یکدیگر رابه رسمیت می شناسند.جنبش سبز این توانایی را دارد که با حرکت تدریجی و پیگیرانه منادی ایرانی سبز باشد، که زیست آزادانه ایرانی ها را فارغ از تعلقات عقیدتی، صنفی و قومیتی فراهم کند. برای نیل به این هدف تلفیق پتانسیل شخصیت هایی مانند کروبی، موسوی و خاتمی که خود از استوانه های نظام هسند با نیروهای اجتماعی و مدنی و احزاب معتقد به منافع ملی ضرورتی استراتژیک است.

تجربه دوران فعالیت  دانشجویی به بنده گوشزد می کند که فرجام شعارهای بدون پشتوانه انفعال است. از دل انفعال بزرگترین مصیبت های یک ملت بیرون می آید، و دوران انفعال نیز معمولا پس از تحمیل خشونت شکل می گیرد. در دوران دانشگاه یکی از بزرگان مدوام به ما توصیه می کرد که “شعار محدود باشد و عمل نامحدود ” و ما درست بر عکس آن عمل کردیم. اکنون با نگاه به گذشته نه چندان دور افسوس می خورم که به جای شعار بدون پشتوانه و غیر استراتژیک رفراندوم که وظیفه دانشجو هم نبود، بر استقلال دانشگاه تاکید می کردیم. این تجربه همچنین به من آموخت رادیکال های دانشجویی نسبت به عموم دانشجویان در اقلیت هستند، و هر گونه شعار تندروانه این اقلیت را از بدنه دانشجویی دورتر می کند. همچنین به خوبی به خاطر دارم که در ۲۵ خرداد ۱۳۸۲ چگونه حادثه تلخ طرشت دانشگاه علامه طباطبایی و ضرب و شتم دانشجویان توسط نیروهای خودسر، فضایی از رعب و وحشت را بر محیط دانشگاه مسلط کرد، و بدنه دانشجویی را از فعالان انجمنی دور کرد.

نگاه به این تجربه  و بررسی کارنامه سیاسیون پر سابقه این گزاره را برای بنده به یقین تبدیل کرده، هر گونه  شعارهای آوانگارد ذهنی بدون توجه به بدنه اجتماعی و توان توده مردم، حرکت در مسیر هولناکی است که بعد از تخلیه احساس و شورما را به دنیای انفعال و پذیرش شکست رهنمون می کند. به یاد داشته باشیم عده ای در روز قدس با خانواده خود برای اعتراض به خیابان ها آمده بودند. احتمال حضور این عده در خیابان های اکنده از گلوله و باتوم و گاز اشک آور که احتمال پرتاب از پل و له شدن زیر ماشین است اندک است. پرهیز از خشونت به معنای خزیدن در کنج خانه ها و تحویل امور به دست قضا و قدر نیست، زیرا این کار مصداق انفعال است و انفعال یک روی سکه خشونت است. تحقق مطالبات در ایران سماجت و پیگیری می خواهد، و حضور در خیابان  نه شورشی بلکه باید مدنی باشد، و رسیدن به انتخابات آزاد و حق برگزاری تجمع و استقرار نهاد های مدنی … که از بنیان های دوکراسی است، کتک خوردن می خو.اهد  ولی مطمئنم که کتک زدن چاره کار نیست.

اکنون که مهندس سحابی و جمعی از فعالان پر سابقه  میهن دوست بر اساس تجربه های تلخ خود جوانان  و مردم را به خویشتن داری دعوت کرده اند، من از میان حس  انتقام گیری جوانی و تجربه پیری گزینه دوم را انتخاب می کنم. فراموش نکنیم که جنبش سبز منادی زندگی سبز است، و زندگی سبز با کینه ورزی در تضاد است؛ همچنانکه با انفعال و ناامیدی ناسازگار است. جنبش سبز می تواند منادی حضور پیگیرانه برای تحقق مطالبات مدنی و حقوق اجتماعی مردم باشد. پس برای تحقق اهداف این جنبش به جای اینکه به نمونه ای برای عبرت ها و افسوس های آیندگان تبدیل شویم، باید سرفصل نوینی از حیات اجتماعی شرافتمندانه را رقم زنیم، تا نسل های آینده دورهای باطل را در کتاب تاریخ ایران ورق نزنند.

تاریخ انتشار : ۱۵ دی, ۱۳۸۸ ۰:۲۲ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم…

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴