به دنبال موفقیت های نیروهای دولتی سوریه بر داعش در ماه دسامبر سال گذشته میلادی، و همراه با آن فعالتر شدن گفتگویهای دیپلماتیک در مورد آینده سوریه، و نیز طرح موضوع تدارک برای بازسازی ویرانههای جنگ در این کشور، این امید را در اذهان آفرید که رفته رفته سایه شوم جنگ از سر مردم این کشور زدوده می شود و “امید به فردا ” در قلب میلیونها سوری، جوانه خواهد زد.
اما آنچه از آغاز سال نو میلادی به اینسو در داخل و خارج از سوریه بوقوع پیوست، نشان از یک “خوشباوری” زودرس بود که تنها به دلیل «تبلیغات» وسیع پیرامون تارو مار شدن داعش، از جانب رسانههای خبری سوریه، ایران و روسیه، ایجاد گشت. این درست است که در سایه این پیروزیها، رژیم بشار اسد حداقل در مناطق تحت کنترل نسبی ارتش این کشور، نسبتا تحکیم و دوباره تثبیت یافته است؛ اما حمله ترکیه به منطقه عفرین و جنگ شدید در ۲ جبهه ادلب و دیرالزور و در نهایت عملیات اخیر اسرائیل در حمله به چندین مقر نظامی که به گفته مقامات این کشور، هم مناطق نظامی متعلق به سوریه و هم مراکز تحت کنترل نظامیان ایران، هدف این حملهها بودهاند، همه امیدها را به نگرانی تبدیل نمود.
اگر در منطقه عفرین عملیات ارتش ترکیه با هدف “تامین امنیت مرزها” تا عمق ۳۰ کیلومتری داخل خاک سوریه، و با تایید آمریکا و موافقت روسیه صورت گرفت. اما جنگ در دو جبهه ادلب و دیروالزور با یک انگیزه مشترک، اما ۲ «حاشیه» متفاوت صورت میگیرند. حمله هواپیماهای اسرائیلی و سقوط هواپیمای اف – ۱۶ اسرائیل که در منازعات چندین دهه میان اسرائیل و سوریه جزو موارد بسیار نادر به حساب میآید، ابعاد این ۲ حاشیه را بسیار وسیعتر کرده و به موضوعی اصلی تبدیل میکند.
نقش روسیه و آمریکا
روشن است که هم روسیه و هم آمریکا در هر دو عرصه نظامی و دیپلماتیک، اهداف معین خود را در این مناقشه دنبال کرده و همچنان ادامه میدهند. از یکسو آمریکا پس از شکستهای پیاپی داعش در مناطق وسعی از سوریه، و مسائلی که منجر به توافقنامه آتشبس میان نیروهای کرد سوری و داعش گردیدند، با کنار گذاشتن موقت سیاست پایان دادن به رژیم اسد، اقدام به تقویت تسلیحاتی هر چه بیشتر کردها و نیز نیروهای ارتش آزاد سوریه کرد؛ علاوه بر این، آمریکا اقدام به ایجاد نیروی مسلح جدید ۳۰ هزارنفری در سوریه نمود که استخوانبندی آن را این ۲ نیروی یادشده تشکیل میدهند. هدف از تشکیل آن نیز، ایجاد نیروی مرزبانی در مناطق تحت کنترل کردها و ارتش آزاد سوری، به منظور تجزیه احتمالی سوریه است. مکمل این اقدام در عرصه دیپلماتیک، به بنبست کشاندن مذاکرات ژنو با طرح شرط «مذاکرات آری، اما بدون اسد» است. در عین حال تلاش آمریکا برای پیشبرد هدف نهایی خود که فراتر از موضوع «بودونبود اسد» و به شکست کشاندن نقشههای ایران در منطقه است، همچنان نیز ادامه میدهد.
در ارتباط با آنچه در منطقه عفرین پیش آمد ، شاید بتوان از موضوع عدم کنترل کامل آمریکاییان بر کردها یاد کرد؛ بدین ترتیب که بخشی از سلاحها و تجهیزات تحویلشده از جانب آمریکا به کردهای سوریه، در اختیار نیروهای پ.ک.ک. قرار گرفتند و این بهانهای شد برای ترکیه در ابراز نگرانی از امنیت مناطق مشترک مرزی با سوریه. موفقیت ترکیه یکی در کشاندن روسیه به موضع “سکوت” در عملیات عفرین، و دیگری، جلوگیری از حضور نمایندگان واقعی کردهای سو ری در مذاکرات سوچی، در این چارچوب قابل تبییناند.
در مورد روسیه، موضوع به شکل دیگری مطرح است. روشن است که هدف نظامی روسیه از تثبیت دولت رسمی سوریه، چه با حضور اسد در لحظه و چه بدون اسد در آینده، حفظ ۲ پایگاه نظامی روسیه در این کشور است که به خاطر پشتیبانی ناوگان دریایی روسیه در منطقه، برای روسیه از اهمیت استراتژیک برخوردار است. در عرصه دیپلماتیک نیز، این کشور تلاش داشت و دارد که با به دست گرفتن ابتکار عمل در مذاکرات آستانه، و «کنگره گفتگوی ملی سوریه» در سوچی، تلاشهای آمریکا در تأثیرگذاری بر مذاکرات ژنو را خنثی نماید.
در کنار اهداف یاد شده، یکی دیگر از تلاشهای درازمدت روسیه از حضور در سوریه، در عرصه نظامی و از آن مهمتر در عرصه دیپلماتیک، تاثیر گذاری بر سیاستهای کلان منطقه و برقراری روابط تجاری در عرصههای نظامی و نیروگاههای اتمی با کشورهای منطقه است. موفقیتهای نظامی رژیم اسد به دلیل حمایت نیروهای هوابرد روسیه، واقعیتی غیر قابل انکاراند. اما این موفقیتها، بدون حضور نیروهای وابسته به سپاه پاسداران، حزبالله لبنان و «نیروهای مسلح قراردادی روسی» (این نیروها بر اساس قرارداد دولت سوریه با شرکتهای خصوصی
در این کشور حضور دارند و تحت پوشش و مسئولیت ارتش روسیه قرار ندارند.)در زمین، امکانپذیر نبودند.
یکی از جلوههای “حاشیه” یاد شده در سطور بالا مربوط است به هماهنگی و عدم هماهنگی میان ستاد عملیاتی روسیه با مقر فرماندهی عملیات سوری – ایرانی در دو منطقه ادلب و دیرالزور. در اولی نیروی هوایی روسیه حضور فعال دارد و در دیرالزور، بویژه جنگهای چند روز اخیر، نیروی هوایی آمریکا نقش اصلی را بر عهده دارد، آنهم در حمایت هوایی از ارتش آزاد سوریه در برابر نیروهای دولتی سوری و همراهان.
خطر امکان شدتگیری حملات اسرائیل به سوریه و پاسخ قریب به یقین سوریه و ایران به این حملات، برای روسیه به معنای قرارگرفتن در وضعیت نه پیش و نه پس است. علت در عدم تمایل نه اسرائیل و روسیه برای
درمقابل هم قرارگرفتن در جنگ سوریه است. این موضوعی است که همه “شرکت کنندگان” در این مصاف از آن با خبرند. شتاب اسرائیل در اعلام این نکته که هواپیمای اف – ۱۶ این کشور توسط دفاع ضد هوایی سوریه سقوط کرده است، هرچند نوع موشک پرتاب شده و کل سیستم پدافند هوایی سوریه از نوع روسی است، تلاشی است به باوراندن مسکو به این نکته که : عملیات اسرائیل تهدیدی برای منافع روسیه در منطقه نیست، و هدف مقابله با تثبیت هرچه بیشتر ایران در ۲ قدمی مرزهای اسرائیل است.
علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی در امور بینالمللی در تازهترین سخنان خود در تهران اظهار داشت: «منطقه، منطقه ما است و ما کشور مهم غرب آسیا هستیم و در منطقه خودمان حق داریم که به ندای ملتهای دیگر که دوست ما هستند و یا عضو محور مقاومت هستند و اگر از ما برای مشورت یا هر کمک دیگری که محور مقاومت را تقویت میکند، دعوت کردند، پاسخ مثبت دهیم». این سخنان البته هیچ نکته جدیدی با خود به همراه ندارند در پاسخ به نگرانی برخی کشورهای اروپایی از شدتگیری فعالیتهای ایران در منطقه، ابراز شدند. البته روسیه نیز بهطور تلویحی در پیام وزارتخارجه این کشور از امکان شعله ور شدن آتش جدیدی در منطقه، ابراز نگرانی کرده است. اما آنچه در عملیات اخیر اسرائیل که در واکنش به پرواز پهپاد بر آسمان اسرائیل، به مثابه فاکتوری جدید عمل می کند، برخلاف اکثر عملیات چند دهه اخیر اسرائیل در سوریه، پذیرش مستقیم مسئولیت عملیات صورت گرفته توسط این کشور است. اسرائیل اعلام کرده است که این پهپاد توسط نیروهای نظامی ایران، مستقر در سوریه به پرواز درآمده و هدایت شده است.
قطعا این عملیات و این اظهار نظرها حاوی شومترین پیام نه فقط برای مردم سوریه، بلکه همچنین برای مردم
ایران و اسرائیل و تمامی نیروهای ضد جنگ و صلحدوست منطقه است که آشکارا میگوید: ما نه از برای آباد کردن، بلکه بهخاطر ویران کردن آمدهایم.