پیرامون تاریخ دقیق آغاز و پایان سده های میانه مسیحیت غرب گاهی تا حدود صد سال اختلاف نظر است. در غالب دانشنامه ها، دوره میان ۱۴۹۲-۴۷۶ میلادی را قرون وسطی یا سدههای میانه می دانند. این واژه و عنوان در دوره هومانیسم ساخته شد. تاریخ نویسی بورژوایی آنرا زمان میان دوره باستان و عصر جدید می داند. در تاریخ نویسی مارکسیستی، آن بخشی از روبنای فئودالیسم است.
گروه دیگری فاصله میان پایان روم غربی در سال ۴۷۶ و فتح قسطنطنیه توسط ترکها در سال ۱۴۵۳ یا کشف آمریکا در سال ۱۴۹۲ و یا آغاز رفرماسیون مسیحی مارتین لوتر در سال ۱۵۱۷ می دانند. نام ترکیه امروزی قبلا آسیای ضغیر بود. در سال ۱۲۵۰ عشایر دامدار ترک بتدریج از آسیای میانه و شرق دریای خزر واردآ سیای ضغیر شدند. در سال ۱۴۹۳ با فتح قسطنطنیه یا استانبول امروزی، دولت روم شرقی منحل شد.
گروه سوم تعطیلی اکادمی افلاتون در سال ۵۲۹ میلادی در آتن را آغاز قرون وسطی و پایان دوره باستان می دانند. عربها میان سالهای ۱۴۹۲-۷۱۱ میلادی یک امپراتوری بزرگ را در اسپانیا برقرار نمودند. در سال ۱۱۴۰ مسیحیان صلیبی شهر بیت المقدس یا اورشلیم را تسخیر کردند. ابتدای سده های میانه را تا سال ۱۰۰۰ و اوج آنرا تا سال ۱۲۵۰ و پایان آنرا تا سال ۱۵۰۰ میلادی ثبت کرده اند.
پیامبران قدیم غالبا رهبران سیاسی نیز بودند که عبادت خدایان دیگر را منع می کردند. در مسیحیت معمولا پاپ ها تاج سلطنت را بر سر قیصرها می گذاشتند. پاپ ها خود را نماینده خدا معرفی می کردند. امروزه اشاره می شود که مسیحیت غرب فرزند دین یهود و فرهنگ یونان باستان و عناصر شرقی خاور میانه ایست. مسیحیان آمدن عیسی را ظهور مسیح موعود دین یهود می دانستند. عیسی مسیح مدعی بود که دنیا به آخر رسیده و بزودی روز قیامت برقرار خواهد شد. او حتی مخالفتی با حاکمان رومی در اورشلیم نداشت و می گفت مردم باید سهم خدا و قیصر را بدون بحث و اخم بپردازند، ولی آن زمان روحانیون یهودی بودند که از حاکم اورشلیم خواستند که عیسی را نابود کند. حتی خویشاوندان عیسی او را جوانی دیوانه و جنون گرفته می دانستند. عیسی مسیح میان سال چهار پیش از میلاد و سال سی بعد از میلاد ۳۰-۴ زندگی نمود. رومیها او را محکوم به اعدام نموده و به صلیب کشاندند.
مسیحیت آغازین کوشش برای اصلاحات دین یهود بود ولی بعدها خودش دین مستقلی گردید. از جمله فجایع ملی دین یهود در سال ۷۲۲ پیش از میلاد، سرنگونی سلطنت شمال اسرائیل توسط دولت آسور بود که تعدادی از یهودیان را اسیر نمود و همراه خود به بین النهرین برد. در سال ۵۳۸ پیش از میلاد کورش با فتح بابل یهودیان را آزاد نمود و به وطنشان باز گرداند. در سال ۶۰۶ پیش از میلاد بابلیها شهر نینوا را اشغال و آسور را کنار زدند و بعد هم یودا، پادشاهی جنوب اسرائیل بدست بابلیها افتاد. در سال ۵۸۶پیش از میلاد، اورشلیم نیز تسخیر شد و تعداد زیادی از یهودیان را همراه خود به اسارت بردند. یک روحانی مبلغ مسیحی بنام پاول ترسو می گفت برای ایکه اروپایی ها را مسیحی کرد باید زحمت مسیحی شدن را کاهش داد و بهترین اقدام حذف اجبار ختنه کودکان و خوردن گوشت حلال است. این تصمیم او موجب رشد سریع مسیحیت در میان اقوام اروپایی شد.
مورخین غرب معترف اند که آنها امروزه در باره سقراط بیشتر می دانند تا در باره زندگی عیسی مسیح. زبان عیسی زبان آرامی بود که زبان اداری امپراتوری دولت ایران در خاورمیانه بود. عیسی نه تنها خود را نماینده خدا در روی زمین بلکه فرزند او می دانست و این موجب کینه و انتقام روحانیون دین یهود در شهر اورشلیم شد و نقشه اعدام او را از طریق فرماندار رومی شهر ریختند.
روحانیون مسیحی می خواستند با کمک آثار افلاتون و ارسطو وحی را با عقل ثابت کنند. این کار آنان از طریق پاتریس ها یا پدران مقدس از قرن ۲ میلادی انجام گرفت. در سال ۳۹۱ میلادی، مسیحیت دین رسمی و دولتی روم شد و از قرن ۱۳ در دانشگاها مسیحیت تدریس می شد. دوره میان قرون ۸-۲ میلادی را دوران اوج فعالیت پدران مقدس کلیسایی می دانند. آنها در قرون وسطی می گفتند که به سئوالات دینی باید وحی پاسخگو باشد و نه عقل. مارتین لوتر در سال ۱۵۱۷ میلادی کوشید تا با تزهای مشهور خود مسیحیت را به اصلاحات وادار نماید.
به زبان دیگر، فلسفه قرون وسطای غرب با دوره اسکولاستیک شروع می شود، معنی آن آموزش مدرسی است. فلسفه در سده های میانه خدمتکار الهیات و خداشناسی و دین است و رابطه اش با دین و کلیسا مهمترین نشانه این فلسفه است. آگوستین، مهمترین فیلسوف اسکولاستیک مهم قرن ۱۲ میلادی بود. روش فلسفه اسکولاستیک یا مدرسی با او آغاز شد. وی می گفت که کسی به شناخت می رسد که دارای ایمان باشد. پایه ایمان مسیحی بر اساس آثار پدران مقدس، نوشته های دینی و شناخت های ۲ فیلسوف مهم دوره باستان یعنی افلاتون و ارسطو بود. وجود اسکولاستیکها برای سننز ایمان و دانش بود و نه برای شناخت مستقل و آزاد. قرون فرهنگ مسیحی اسکولاستیک را به دورههای قرون ۱۲-۸ و ۱۴-۸ و ۱۵-۸ میلادی تقسیم کرده اند. در آغاز دوره اسکولاستیک فلسفه غیر مذهبی را فرزند شیطان دانسته وبه آن لعنت می نمودند. در اوج دوره اسکولاستیک تماس با فرهنگ عربی و یهودی خاورمیانه و در اسپانیا موجب نقد فرهنگ باستان و از آنجمله در قسطنطنیه شد.
پایان اسکولاستیک در عبور از قرن ۱۳ به ۱۴، رد کلی گویی و عام گویی بود، یعنی جدایی فلسفه این جهانی از ایمان خدایی، که نتایج تاریخی جهانی به بار آورد. عده ی خواهان شناخت طبیعت بدون تکیه بر روبنای تئوریک الهیات شدند. با طرح سئوال، پاسخ را اسقف می دهد یا فیلسوف، فلسفه بتدریج خود را از الهیات آزاد نمود. دانشگاهها از قرون ۱۲ میلادی با هزینه خصوصی معلم و طلبه و پدران مقدس تشکیل شد. در قرن ۱۳ میلادی یک روحانی مسیحی بنام بوناونتور کتاب ” سفر زیارتی روح بسوی خدا ” را نوشت. پدران مسیحی می گفتند که آزادی اراده و تصمیم می تواند موجب گناه و خطا شود و با اشاره به افسانه آدم و حوا می گفتند که انسان آزاد آفریده شد ولی تصمیم به عمل غلط گرفت و این صفت برای نسل بشر به یک ارثیه تبدیل گردید.
آگوستین، مهمترین روحانی فیلسوف را که زیر تاثیر افلاتون بود می توان پیشگام الهیات اصلاحگرایانه پروتستانی نیز بحساب آورد. هدف او آشتی افلاتون گرایی با دستورات کتاب انجیل بود. او خالق کتاب ” دولت الهی ” است. در سال ۵۲۴ میلادی یک روحانی مبارز قبل از اعدام، در زندان، کتاب “همدردی فلسفه ” را نوشت. امپراتوری روم سیطه حاکمیت خود از نظر فرهنگی، شامل شرق یونانی و غرب لاتین بود. از آنزمان سنتز الهیات مسیحی و فلسفه باستان بوجود آمد. در دوره باستان تمام علوم، خدمتکار رشته فلسفه بودند، از زمان مسیحیت ولی فلسفه ندیم و خدمتکار الهیات گردید.
از جمله موضوعات آمده در کتاب انجیل، خدا، عیسی، روح مقدس، روح، آسمان، و جهنم است. قبل از این که فلسفه در پایان قرون وسطی از الهیات جدا شود، پدران مقدس از فیلسوفان غیرمذهبی کمک می گرفتند. اندیشه پانته ایسم یونانی که خدا و طبیعت را یکی می دانست، همیشه بازار گرمی داشت. در دوره ۱۰۰۰ ساله سده های میانه غرب، مبارزان اجتماعی بودند که خواهان جدایی دولت از کلیسا شدند.