دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۳

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۳

چله ی زمستان
یلدا، شبِ قشنگ/ شبِ خاطره ها، و دوران زمان/ دوران دریائی دل،/ و دوستی ها و رفاقت ها
۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!
"اگر بسته شما در تعطیلات به تاخیر افتاد، می توانید حرص سیری ناپذیر آمازون را سرزنش کنید. ما به آمازون مهلت مشخصی دادیم تا به پای میز مذاکره بیاید و...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!
ما فقدان رفیق حامد را به خانواده، دوستان و همۀ فداییان و به ویژه  بە همسر گرامی‌اش جمیلە حمزەای و فرزندانش آریا، آرمان و باران از صمیم قلب تسلیت گفتە...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بازی هنوز تمام نشده !
با توجه به شرایط جدید منطقه، نه تنها ایران عمق استراتژیک خود که همان دیوار دفاعی حفظ کشور ما در غربی ترین نقطه سوریه بود را ازدست داد بلکه شکست...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
حمایت 753 فعال سیاسی، مدنی و حقوق بشری از رضا خندان!
در مورخه بیست و سوم آذرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی، جمهوری اسلامی با بازداشت غیر قانونی و غیر موجه رضا خندان، فعال حقوق بشر ایرانی؛ برگ دیگری از دفتر ستم، سرکوب...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

عاشق

- بازهم شروع کردی؟! تاکی می خواهی به این ننه من غریبم ادامه بدهی؟ آخه این هم شد کار و زندگی که تو برای خودت درست کرده ای!؟ آدم یه بار بدنیا میاد و یه بار هم از دنیا میره. چرا می خواهی خودت رو زجرکش کنی؟ گور پدرش که رفت! دختر که توی این شهر قحط نیست، تا بخواهی، چیزی که فراوونه دختره؛ یکی از یکی خوشگلتر و زیبا تر، اون نشد یکی دیگر. با این عزا و ماتمی که برای خودت درست کرده ای، حالا که دیگه نه دوره نجماست و نه فرهاد وشیرین!

– بازهم شروع کردی؟! تاکی می خواهی به این ننه من غریبم ادامه بدهی؟ آخه این هم شد کار و زندگی که تو برای خودت درست کرده ای!؟ آدم یه بار بدنیا میاد و یه بار هم از دنیا میره. چرا می خواهی خودت رو زجرکش کنی؟ گور پدرش که رفت! دختر که توی این شهر قحط نیست، تا بخواهی، چیزی که فراوونه دختره؛ یکی از یکی خوشگلتر و زیبا تر، اون نشد یکی دیگر.  با این عزا و ماتمی که برای خودت درست کرده ای، حالا که دیگه نه دوره نجماست و نه فرهاد وشیرین!

– خوش شانس، این حرفا را نزن! تو نمی دونی، تو نمی تونی بفهمی، چون عاشق نبودی. عشق ایمون نداره، عشق منطق نداره، عشق هیچ نداره. فقط همونو داره که می خواد، آدم اگر می خواد بمیره، باید برای همون بمیره که دوستش داره، و اگر می خواد زنده بمونه هم باید برای همون باشد. دل این چیزا حالیش نیست، آخه برای این دل صاب مرده نمی تونم کاری کنم، همش غصه ی اونو داره. دل آدم وقتی پیش کسی گیر کنه، گیر کرده! کنده نمیشه، کاریش هم نمی تونی بکنی، اینا حرفه که میگن فراموش میشه، کشکه.

آخه، دوسال زمان کمی نیست. دوسال آزگار ما با هم بودیم. می دونی دوسال چه روزهائی داشتیم؟ چه حرفهائی که ما با هم نداشتیم، ازخودمان، از بچه هامان؟ بچه هائی که حتی اسم هم برایشان انتخاب کرده بودیم، شکوفه و امید.

چرا باید این طور باشه خوش شانس؟ چرا زمانه این قدر بی رحم است، پس کو آن عدالتی که می گن؟ خدا! قبولت ندارم.

صحبت از دختر نیست خوش شانس، صحبت از دل است. میدونی این دل منو می کُشه! اگه چاره دردش رو نکنم. هیچ مرهمی بجز او مرا تسکین نمی دهد، آخه میگن هر دلی مرهم خودشو داره، دل من هم مرهم خودشو می خواد.

تو نمی دونی خوش شانس! دست هایش بوی بهار می داد، بوی اقاقیا، بوی سهیل و آن تَف شرجی. و نفسش، امیدی بود برای بهروزی، و چشم هایش، چراغی بود برای جستجو، و صلابتش، آرامشی بود در تن وجان. تمام وجودش، زندگی بود، شعر بود، موسیقی بود، حتی قهرکردنش. وقتی اولین بار بوسیدمش، لبش طعم نارنج می داد، گرم و پرالتهاب، و سماجتش التهاب دیگری بود برای تکرار. و نگاهش…

تو نمی دانی خوش شانس! شیشه شکسته، خرده هاش تیزتر است.

من هنوز به حرفاش اعتماد دارم، حرفاش هنوز تو گوش جانمه. این خودش نبود که گفت نه، و ما باید تمام کنیم.  تو گوشش خواندن خوش شانس. هرچه کرد آن مادر لعنتیش کرد!

اخه چه جوری قبول کنم؟ او که همیشه می گفت “عشق آدمو بیدار میکند، اگر همه دنیا مخالف باشند من وامیستم، من همیشه بر تو می وزم، با تو هستم، که در ادامه فراز تنها نباشی! قدم باید استوار برداشت تا به مقصد رسید، وگرنه تزلزل ما را خواهد برد، مادرم که سهل است …”

نه خوش شانس! حتمآ مادرش گفته شیرمو حرومت می کنم، دخیل می بندم، و هزار ترفند و دروغ دیگر. مادرش یه اجنه ایه که لنگه نداره! حتمأ اونو چیزخورش کرده. من باید این طلسمو بشکنم.

– چه جوری می خوای این طلسمو بشکنی؟ باعجز و لابه، وعزلت گزینی، بشینی گوشه خونه و عرق بخوری وهی سیگار بکشی؟ یا با این پرت وپلات هائی که به هم می بافی؟ چیزخورش کردن، تو گوشش خوندن، شیرمو حرومت می کنم. دس وردار مرد! این پرت وپلات ها چیه، این حرفای شش من یه غازمال زمان حجره، دیگه بسه، تو ناسلامتی تحصیل کرده ای!

تو خورشید زندگی را از خودت دریغ کرده ای و در سایه نشسته ای و آن وقت بقول خودت می خواهی این طلسمو بشکنی؟ پاشو، مثل یک مرد عاقل بگو “زندگی که به پایان نرسیده، آدم باید در برابر جذرومد آن، کوه باشد واستوار!”

نه عزیز، حرفات بوی کهنگی و بوی تحجر میدن، تو که از مادر او هم متحجرتری، با این خیال بافی ها. با این اراجیف، طلسم او که شکسته نمیشه هیچی، طلسم زندگی خودت شکسته خواهد شد و عمرت بباد خواهد رفت.

– حرصم می گیره از حرفات. عمر در برابر عشق چه ارزشی دارد خوش شانس! بیستون را عشق کند، می دانی؟ اگر عشق نباشد عمر هم هیچه. عمر بدون عشق، مثل نخل نر پیریه که باچوبش گفاره (گهواره) درست می کنند. عمر زمانی ارزش داره که توش عشق باشه، درد باشه؛ دردی که تو را بسوزونه، تا احساس کنی که زنده ای، جان داری. وگرنه، نمی تونی بفهمی. عشقه که جان را شکوفا می کند و راه رو نشونت میده، نور میده و آدم احساس می کنه که زنده است. وگرنه نخوت و کرختی در جان ریشه می زند. بی عشق شهوت غلیان می کند، و تن دستمایه تمنا و خواهش می شود. این عشق است که انسان را پالایش می دهد، به اوج می رساند و از ورای آن، انسان دوباره جان می گیرد و عزیز می شود. وگرنه تن با تن، انسان را خوار می کند. این عشق است که در درون شعله می کشد و می سوزاند و چون ققنوس دوباره زنده می شود. عمر بدون عشق، عین شرجییه، که فقط شوره داره و دیگر هیچ!

خوش شانس، باید عاشق باشی تاحرفهای من را بفهمی!

– دست وردار، اینها همش مزخرفه! آخرش هم، همان تن به تن است و بعدش هم کلنجاربا بچه های قدونیم قد که پشت هم ردیف میشن. دیگه این همه عجز و ناله نداره. مگه تو مریم را می خواستی قاب بگیری؟ این قدر رمانتیک نباش، زندگی و عمر آدمی، بیش از اینها ارزش دارد که تو برای خود ساخته ای. مث دیگران با یکی ازدواج کن و بچسب بکار و زندگی. این دوروزه عمر، این همه ناله و زاری نداره، دیگه دوره فایز و نجما هم گذشته. اینها همش قصه است! همین گلی دختر همسایه مان، دختر خوبی است. ادای فرنگی ها را هم در میاره. اگر بخوای، بگم به ننه که بره برات خواستگاری؟ هیچی هم از مریم کم نداره!

 پس چرا می خندی، مگر حرفام خند ه دارن؟

– خنده که خوبه، باید گریه کرد. نه عزیز، درشب، گیر نکرده ای ودر زیر آوار عشق نمانده ای، برای همین است که با راحت خاطرصحبت می کنی. اگر انسان با خودش روراست نباشد، مجبوره از واقعیت فرار کنه، حال می خواهد در هر مسئله ای باشد. اشتباه تواین است که می خواهی، هرطوری که زندگی وعشق را می فهمی به دیگران القا کنی. البته گناهی نیست ولی این یک خودخواهی بتمام معنی است.

به همین راحتی ننه بره خواستگاری؟

ازدواج فقط صورت مساله را پاک می کند و نه خود مسئله را خوش شانس!

– آره، حالا تو اسمش را بذار خودخواهی، مگر دیگرون چکار می کنند؟ مگه نمیرن خواستگاری؟ دست وردار، توهم فکر می کنی انگار نوبرش را آوردی! دیگران عاشق نشده اند و این تو بودی و هستی که عاشق شدی و بس! نه عزیز، درک تو از عشق، درک … است. من خودم هر روز هزار بار عاشق میشم. و اگر این فرمانده نبود، تا حالا چندین بار خودم رفته بودم خواستگاری، نه ننه.

***

لبخندی می زنم و می گویم: “هر کس سوزد، بنوعی در درون خود.” و می خوانم:

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

و

حافط صبور باش که در راه عاشقی

آن کس که جان نداد، به جانان نمی رسد.

تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت, ۱۳۹۴ ۱:۴۴ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چله ی زمستان

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

گسترش مقاومت مردم، زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!

پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!

بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!

بازی هنوز تمام نشده !