فاشیسم،- ترور ابزار ایجاد وحشت و انفعال است.
خصوصیات فاشیستی دردیکتاتوری های زمان حال
فاشیسم واژه ایست ایتالیایی که در آلمان بشکل نازیسم بین سالهای ۱۹۴۵-۱۹۳۳ به قدرت رسید و به معنی حکومت دیکتاتوری زور و خشونت آشکار تروریستی که ناشی از جنبش راستگرایانه بود. فاشیسم و نازیسم اندیشه ای عمیقا شونیستی ناسیونالیستی که ضد دموکراسی، ضد سوسیالیسم و کمونیسم بود. مشخصه آن: باندگرایی، ماجراجویی سیاسی، و زمینه سازی برای جنگهای منطقه ای یا امپریالیستی است. جامعه شناسی بنام دیمیتروف آنرا دیکتاتوری تروریستی آشکار خشن ارتجاعی و بی شرمانه علیه نیروهای خلقی، دموکراتیک، و ترقی خواه است. آن جنبشی شدیدا تو نیستی و محصول عناصر سرمایه مالی امپریالیستی بود.
فاشیسم در لباس سیاست در اروپا ظاهر شد. آن سیستم قدرت و ایدئولوژی امپریالیسم در دوره عمومی بحران کاپیتالیسم است و ایدئولوژی شوونیسم افراطی راسیستی ضد کمونیستی است. فاشیسم حتی به نابودی دموکراسی های بورژوایی پارلمانی می پردازد. آن امپریالیستی ترین عناصر سرمایه مالی کاپیتالیسم جهانی و دیکتاتوری عریان تروریستی دولتی است. هسته مرکزی ایدئولوژی ضد انسانی فاشیسم، ضد نظام شورایی، ریوانجیست انتقام گیر، راسیست، و بلندگوی دماگوگی؛ یعنی اشاعه دروغ های شاخدار و تنفر ضد بشری است.
فاشیسم سمبل سیاسی ایدئولوژیک حکومت موسولینی در ایتالیا بین سالهای ۱۹۴۵-۱۹۲۲ میلادی بود که روی آلمان هیتلری و اسپانیای فرانکو نیز تاثیر گذاشت. فاشیسم بعدها در چند کشور دیگر اروپا به قدرت رسید گرچه مخوف ترین نوع آن بین سالهای ۱۹۴۵-۱۹۳۳ در آلمان، دولت را در دست گرفت. در کشور پرتغال دیکتاتوری بنام سالازار رهبر فاشیستها شد. در وقایع نگاری فاشیسم موسولینی در ایتالیا آمده که: در سال ۱۹۱۹ فاشیستها با هم متحد شدند و در سال ۱۹۲۱ حزب فاشیست را تشکیل دادند، در سال ۱۹۲۲ موسولینی راهپیمایی بسوی شهر رم را رهبری نمود، در سال ۱۹۲۵ وی کودتا نمود و اعلان دیکتاتوری دولت متحده اتوریته فاشیستی کرد، و ۱۹۴۳ کودتای بادوگولیس انجام شد. در دهه قرن بیست در کشورهایی مانند لهستان، مجارستان، ایتالیا، و ۱۹۳۳ در آلمان رژیم های فاشیستی به روی کار آمدند. در دهه ۳۰ قرن بیست با کمک فاشیسم آلمان و ایتالیا، در اسپانیا روی کار آمد.
ایدئولوژی نازیستی آلمان فاشیست متکی به ۳ اصل: راسیسم، میلیتاریسم، و ناسیونالیسم، بود. این جنبش سیاسی سلطه گر در آلمان متکی به حزب کارگران ناسیونال سوسیالیستی بود. ۲ کتاب مهم جهان بینی فاشیسم در آلمان عبارت بودند از: کتاب “اسطوره قرن ۲۰” که توسط روزنبرگ در سال ۱۹۳۰ منتشر شد، و کتاب “نبرد من” هیتلر که در سال ۱۹۲۵ بچاپ رسید. وقایع نگاری نازیسم آلمان به این قرار بود: ۱۹۲۱ هیتلر رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران فاشیست آلمان شد. در سال ۱۹۲۳ کودتای شهر مونیخ شکست خورد و حزب منحل شد، ۱۹۲۵ حزب نازی مجددا بنیاد گذاشته شد، ۱۹۳۲ حزب فوق قویترین حزب آلمان گردید، و در سال ۱۹۳۳ بقدرت رسید و تمرکز قدرت برای ترور و جنایت و جنگ جهانی در دست هیتلر قرار گرفت.
نازیسم جنبشی اجتماعی سیاسی بود که بعد از ۱۹۱۸ میلادی در آلمان بوجود آمد و سرانجام بشکل دیکتاتوری خشن دولت امپراتوری رایش سوم به قدرت رسید. فاشیسم هیتلری مدعی برتری نژاد آریایی جعلی بر سایر نژادها بود و با ادعا و دروغ اینکه خلق های آلمانی زبان بدون مکان و سرزمین کافی هستند، خواهان توسعه کشور خود بسوی اروپای شرقی نژاد اسلاو شد. آلمان خواستار لغو قرارداد ورسای، ناشی از شکست در جنگ جهانی اول با فرانسه نیز گزدید. فاشیسم حاکم خواستار نابودی قوم یهود در اروپا شد چون آن مدعی بود که نژاد یهود در طول تاریخ دفرمه و معیوب شده و شغلش فقط استثمار مردم از طریق بانک و دریافت سود، و تخریب خلقهای میزبان است.
هیتلر بعد از عملی نمودن نظام تک حزبی و حکومت دیکتاتوری در سال ۱۹۳۵ به تعقیب مخالفین چپ و راست و ملی و مذهبی پرداخت و از سال ۱۹۳۳ به ساختن اردوگاههای کار اجباری و کوره های آدم سوزی و فشار و کنترل بر جامعه توسط سازمانهای فاشیستی گشتاپو، اس-آ، اس-اس، و سازمانهای جوانان، دوشیزگان، زنان، برای مردم فریبی نمود. تشکیل اتحادیه ای شغلی، جبهه کار، سازمانهای رفاه و خیریه، از دیگر کوششهای او برای سازماندهی عوام سیاهی لشکر بود. ایدئولوژی ،ناسیونالیستی فاشیستی هیتلر بشکل اغراق آمیزی موجب افزایش آگاهی ناسیونالیستی، توسعه طلبی قدرت سیاسی،محدود کردن اقلیت ها مانند کولی ها و یهودیان، تعقیب دگراندیشان و سوسیال دموکرات ها و روشنفکران، و کوشش برای نابودی فیزیکی آن ها.
نازیسم جنبشی سیاسی ایدئولوژیک بود که بشکل تک حربی و نظامی سازماندهی شده بود و رهبر دماگوگ آن مردم را با کمک دروغ و اشاعه تنفر فریب میداد، جزم گرا بود و به تحقیر اقلیت ها و سرکوب اپوزیسیون میپرداخت و در مقابل دگراندیشان بی گذشت و غیر تولرانس بود. از طریق پروپاگاندای ضد انسانی علیه اقشار ضعیف، زمینه مناسب برای قتل و ترور را آماده می نمود. در فاشیسم همیشه ترور ابزاریست برای ایجاد وحشت و منفعل نمودن مبارزان تا کسی نتواند سر عناد داشته باشد.
بعد از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷ در چند کشور سرمایه داری اروپا نظامهای دیکتاتوری و فاشیستی به روی کار آمد. دلیل آن: ضعف جنبش طبقه کارگر، دودستگی و تجزیه احزاب سوسیال دمکرات و سندیکاهای کارگری، پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه، خطر مارش انقلابی طبقه کارگر بسوی قدرت در بعضی دیگر از کشورهای اروپایی بود. حزب نازی آلمان در سال ۱۹۱۹ پایه گذاری شد که منافع طبقاتی بخش ارتجاعی جنبش سرمایه مالی را نمایندگی میکرد. ایجاد تنفر میان توده ها، تبلیغات ضد کمونیستی، تشویق به جنگ، از جمله کوششهای آن بود. حزب نازی المان در سال ۱۹۳۳ تنها حزب دولتی حاکم و مهمترین ابزار قدرت امپریالیسم آلمان فاشیستی شد.
خلاف ادعای جامعه شناسان راستگرای سوسیال دمکرات، فاشیسم محصول خرده بورژوازی آلمان نبود بلکه ابزار رشد سرمایه مالی انحصاری اقتصاد آلمان بود. از طریق اصل رهبری متمرکز در چند کشور، دموکراسی و آزادی سرکوب شد و خلقهای بعضی از کشورهای اروپایی به زیر سلطه فاشیسم کشیده شدند. فاشیسم میکوشد از طریق سرمایه مالی بورژوازی روابط تولید موجود را حفظ کند چون آن شکل ظاهری امپریالیسم در عصر بحران عمومی کاپیتالیسم است. هدف فاشیسم تشکیل دولت تک حزبی اتوریته از طریق رهبری شوونیستی راستگرایانه است. آن مفهومی است سیاسی از زمان جنگ جهانی اول برای جنبش های خودجوش بدون رهبری، وقتی حکومت طبقاتی نتواند دیگر با روشهای دموکراسی بورژوایی حفظ گردند.
فاشیسم در بحران عمومی کاپیتالیسم، جنبشی سیاسی و شکل سلطه دولتی بخش ارتجاعی کاپیتالیسم انحصاری و پناهگاه آنست. حمله اصلی فاشیسم علیه طبقه کارگر و حزب انقلابی آن، همراه با استثمار و فشار مداوم به زحمتکشان و زمینه سازی برای جنگ، نابودی نیروهای ترقی خواه و خشونت علیه خلقهای دیگر است. فاشیسم دشمن دموکراسی و منهدم کننده سازمانهای کارگری، عمیق کردن اختلاف طبقاتی و استثمار، و کوشش برای برای فریب توده هاست. عناصر ارتجاعی سرمایه مالی سراغ فاشیسم میروند چون وسایل و روش های لازم سلطه بر مردم زیر منافع سرمایه مالی برای اجرای اهداف خشن و برای امپریالیسم نظامی، تضمین کافی برای نگهداشتن قدرت را به تدریج از دست داده اند.
بعد از شکست فاشیسم در سال ۱۹۴۵ توسط متفقین و انحلال سازمانها و تشکیلات سیاسی اجتماعی آنان، سران فاشیستی توسط متفقین در دادگاه نورنبرگ محاکمه شدند. دول پیروز کوشیدند به مبارزه با باقیمانده های فرهنگی، نظامی، سیاسی، و ایدئولوژیک فاشیسم بپردازند و آنان را نابود کنند، گرچه هنوز گاهی جنبش نئوفاشیسم در بعضی از کشورها تا ۲۰ درصد رای می آورد، ولی بعد از یک دوره انتخاباتی معمولا منحل می شوند و با نام جدیدی کاندید میگردند.
تماس. falsaf@web.de