انتخابات ریاست جمهوری در ایران در راه است، و از هم اکنون چهار کاندیدای گذشته از صافی شورای نگهبان تبلیغات انتخاباتی خود را شروع کردهاند. انتخابات ریاست جمهوری در ایران البته در شرایط متعارف دمکراتیک یعنی در وضعیتی که در آن آزادی احزاب، آزادی بیان و شرایط رقابتی یکسان وجود دارد برگزار نمیشود، و کماکان به روال سابق در شرایط عدم حضور طیفهای مختلف سیاسی و فکری در جامعه برگزار میشود. اما این مانع از آن نشده است که طیفهای مختلف و گوناگون سیاسی، مدنی و اجتماعی از طریق گفتمان مطالبه محور با امر انتخابات ارتباط فعال برقرار نکنند، و از طریق ارائه مطالبات خود به شیوه نشستهای مستقیم با کاندیداها، دادن اعلامیهها و اجتماعات آنچه را که حق مسلم خود میدانند به گوش کاندیداها و افکار عمومی در جامعه نرسانند. گفتمان مطالبه محور که عمدتا از طریق نهادهای مدنی پیش برده میشود، از هم اکنون توانسته که فضای پیش انتخاباتی را نسبت به انتخاباتهای قبلی دگرگون کرده، و جلوهای دیگر از واکنش جامعه به امر انتخابات را نشان دهد. نهادهای منتسب به جنبش زنان در ایران، نهادهای مدنی حقوق بشری، دانشجوئی و قومی از طریق ارائه پلاتفرمهای برنامهای خود سعی میکنند که بر امر انتخابات تاثیر گذاشته و از طریق پیشبرد یک سیاست رفرمیستی، مدنی و نهایتا تحول طلبانه که خود را در اعتقاد به امر تغییر از طریق تحمیل خواستههای خود به کاندیداها باز مییابد در چهارچوب همین نظام موجود تغییراتی را ممکن سازند. برخورد مطالبه محورانه جنبش مدنی در ایران با امر انتخابات در خود میتواند مرحله دیگر و تجربه دیگری از امر پیشبرد مبارزه در ایران در مسیر خود برای احقاق حقوق مردم باشد. نهادهای مدنی که بنابه سرشت خود در چهارچوب قوانین موجود خود را تعریف میکنند و سعی میکنند در کادر اوضاع و امکانات موجود راهی را برای تغییر و تحول باز کنند، طبیعی است که از چنین روشهائی در مقاطع انتخاباتی و یا هر مقطع دیگری بهره گیرند، و با استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود و نیز فرا رفتن از آن آنگاه که توازن نیروها امکان میدهد، وضعیت دیگری را بتوانند در جامعه بیافرینند. البته با احتراز از تقدیس چنین روشی به مانند هر روشی دیگر (از جمله تحریم و یا شرکت) میتوان گفت که گفتمان مطالبه محور نهادهای مدنی، خود نشان از پیچیدگی امر مبارزه در جامعه ایران دارد، پیچیدگی ای که میتواند در چنته خود باز جلوهها و روشهای دیگری را نیز در آینده برای ما به ارمغان بیاورد. نهادهای مدنی نشان دادند که با دوری گزیدن از روشهای سنتی تحریم و مشارکت، با ایجاد یک فضای مطالباتی، دوری گزیدن از فضای ملتهب اپوزیسیون سنتی و بر پایه یک انتخاب مستقلانه بر پایه باورهای خود به کنش در مقابل چنین مرحلهای دست بزنند و سطح گفتمان جامعه را بالا ببرند.
در چنین فضائی که جنبش مدنی در ایران میخواهد بنابر سرشت و توان خود به پیشواز انتخابات برود، البته طبیعی است که نهادهای مختلف آن سرانجام بنابر تحلیل خود از واقعیتهای موجود در جامعه و پذیرش این یا آن خواست خود، دست به انتخاب در میان کاندیداها و یا شرکت یا عدم شرکت بزنند. برخورد فعال و عقلانی آنان با پدیده انتخابات در ایران که آنرا پدیدهای دینامیک و نه برای همیشه تعریف شده میدانند، نشان از درک مدرن و متحرکی دارد که خود را برای همیشه در تعاریف دیرینه محبوس نمیکند.
اما از طرف دیگر از همین اکنون شاهد آنیم که یک سری از احزاب و سازمانهای اپوزیسیون که در این سالهای اخیر بسیار سعی داشتند که خود را در کنار جنبش مدنی در ایران و نهادهای آن تعریف کنند، بدون توجه به فلسفه نوع برخورد این نهادها به امر انتخابات، از هم اکنون به تحریم انتخابات دست زدهاند و نشان دادند که نوع ارتباط آنها با این نهادها تنها بیشتر جنبه تبلیغی و روشی دارد و نه جنبه ماهوی و وجودی. چگونه است احزاب و سازمانهائی که خارج کشور نشینند، و از کمترین اهرمهای تاثیرگذاری بر تحولات داخل کشور بهرهمندند، این چنین آسان بدون توجه به تجربه جنبش مدنی در ایران دست به انتخاب سیاسی میزنند، و امر موضع گیریهای خود را باز بر همان متد قدیم قرار میدهند؟ جنبش مدنی در این مقطع که توان بارزتری را از خود نشان میدهد، شایسته بود که در تدوین امر سیاست بیشتر مورد توجه قرار میگرفت، و از تجارب آنها کمال استفاده میشد. اما متاسفانه نه تنها چنین نشده، بلکه موضع تحریم نشان میدهد که آنان نه مایل به استفاده از این تجارب هستند و نه اساسا ارتباط ارگانیکی از لحاظ فکری و وجودی با این نهادها دارند. اتخاذ موضع تحریم ارتباط این نوع سازمانها را با جنبش مدنی در ایران متاسفانه عمیقتر از آنچه هست میکند و کاری میکند که نهادهای مدنی این جریانات را بیش از پیش غریبه احساس کنند. این در حالی است که چنین مقاطعی میبایست به فرصتهائی تبدیل میشدند که در آن امکان نزدیکی و تعامل بیشتر اپوزیسیون با جنبش مدنی را عمیقتر میساختند. در واقع در شرایطی که مبارزه مدنی در ایران عرصهگاه اصلی مانور و حضور اپوزیسیون میباشد، میبایست که توجه بیشتری به نوع منش و برخورد نهادهای مدنی به امر انتخابات در ایران میشد، و به نوعی تجربه آنان مد نظر قرار میگرفت. البته سخن بر سر دنباله روی از جنبش مدنی نیست، همچنانکه سخن به سر دنباله روی جنبش مدنی از اپوزیسیون هم نمیتواند باشد. برعکس سخن بر سر نزدیکی بیشتر در مقطع مهمی است که در آن فضا برای مانور نهادهای مدنی و از این طریق برای اپوزیسیون بیشتر گشته است. اگر جنبش مدنی در ایران از توان ارتباطی خود با احزاب دیرینه بی بهره است، چنین برخوردهائی میتواند این ارتباط را ضعیفتر از آنچه هست بکند و مردم را از افق شکل گیری یک جنبش همبسته بیشتر دور سازد.
البته نگرش بازتر به تجربه نهادهای مدنی احتیاج به همراهی بیشتر با آنان و نیز اشراف بیشتر بر فلسفه وجودی آنها دارد. و این میطلبد که احزاب خود نیز از لحاظ منش و ساختار بیشتر مدنی شوند و بیشتر از نگرشهای قیم مابانه فاصله بگیرند. امری را که هنوز بسیاری را فاصله درازی است با آن!