‘محمدرضا عارف’ چهرە میانەرو اصلاح طلبان درباره بیاعتنایی دولت روحانی نسبت به اصلاحطلبان در توئیتری لب به گلایه گشوده و گفته است: “پیروزی آقای روحانی در انتخابات مدیون جریان اصلاحطلب است و انتظار این است، رئیسجمهوری در تشکیل کابینه از نظر مشورتی شورایعالی استفاده کند. بعضیها پیروز میشوند، یادشان میرود، چه کسانی برایشان زحمت کشیدند و من این گلایه را دارم. در شورایعالی دو کار مهم پیش رو داشتیم؛ پیروزی در انتخابات سال ٩۶ و ادامه گفتمان اصلاحات که به اتفاق آرا آقای روحانی رأی آورد، نتیجه انتخابات اتفاقی نبود بلکه نتیجه شعار امید، آرامش و رونق اقتصادی بود. اگر ما را دنبال نخودسیاه نفرستند قصد ما کمککردن و ادامه راه است.”
از طرف دیگر ‘حسامالدین آشنا’، مشاور ارشد روحانی با برجستهسازی اصطلاح ‘سهمخواهی’ در مقابل سخنان عارف، و بدین ترتیب دادن بار منفی اخلاقی بر اساس فرهنگ مسلط ایرانی بدان، نوشتە کە “درست است که گفتمان از جنس سهمخواهی نیست، اما امان از سهمخواهیهای افراد به اسم جریان.”
حال بگذارید فرض را بر سهم خواهی قرار بدهیم، و بگوئیم کە واقعا منظور عارف داشتن سهم در دولت دوازدهم بودە است. خوب، مگر سهم خواهی چە اشکالی دارد؟ چرا با توجە بە زحماتی کە یک نفر یا یک نیرو در بە پیروزی رسانیدن جریانی می کشد، نمی تواند ادعای سهم داشتە باشد؟
متاسفانە گرایشی بشدت سنتی در فرهنگ ایرانی وجود دارد کە رابطە فرد ـ کل را عابدانە می خواهد و انتظار دارد فرد و یا جزء همە چیز را در راە کل بدهد بدون هیچ گونە چشم داشتی. درست مانند رابطە فرد با خدا، عضو خانوادە با پدر، محصل با معلم، عضو حزب با رهبر و… . در این فرهنگ، سهم خواهی غیراخلاقی و نادرست قلمداد می شود. معلوم نیست چرا برخورد و انتظار خدا، پدر، معلم و رهبر حزب از فرد نمی تواند غیراخلاقی باشد!
سهم خواهی یک بنیان اخلاقی درست دارد، و آن اینکە فرد و یا یک جریان خاص بردە نیست و می تواند آزادانە وارد کنش و واکنشهای اجتماعی ـ سیاسی شود. بدون هیچ بربستی و با طرح خواستەهای خود.