در دو دهه اخیر زمین بازی زندگی فکری در کشورهای غربی تغییراتی را تجربه می کند و متفکران سنتی بطور فزاینده ای به حاشیه رانده می شوند. مطالعات به سبک دهه۱۹۵۰ میلادی در نظرات فروید، مارکس و مدرنیسم دیگر سطحی کافی از اطلاعات برای افراد متفکر در دنیای امروزی به حساب نمیآید. در واقع روشنفکران سنتی به یک معنا، بشدت واکنشی، و غالباً با افتخار (و بطور ناخواسته)، بی توجه به بسیاری از دستاوردهای فکری واقعا قابل توجه زمان ما هستند. فرهنگ این افراد که غألبا علم را جدی نمی گیرند، غیر تجربی میباشد. اصطلاحات خاص خود را داشته و در چار چوبهای مخصوص به خود فعالیت دارند. بطور عمده در قالب ارائه تفسیر بر نظرات دیگران عمل میکند و در مارپیچ متورمی از نظرات و تفسیرات در نهایت به نقطهای میرسد که دنیای واقعی دیگر به چشم نمیآید.
در سال ۱۹۵۰ کتابی چاپ شد به نام “دو فرهنگ، به قلمC.P. Snow.به روایت این کتاب در یک سوی این دو فرهنگ، روشنفکران ادبی قرار داشتند و دیگر سوی آن دانشمندان.
نویسنده با ناباوری ذکر می کند که در دهه ۱۹۳۰ متفکران ادبی بدون در نظر گرفتن وجود دیگرانی، لقب روشنفکر را به خود اهدا کردند .این تعریف جدید مردان قلم به دست، دانشمندانی چون ادوین هابل(اخترشناس)، جان فون نویمان(ریاضیدان)، آلبرت انیشتن، نیلزبور، ورنر کارل هایزنبرگ(فیزیک دان) را در بر نمی گرفت.
چگونه متفکران ادبی موفق به این کار شدند؟ اول اینکه دانشمندان تلاش لازم را برای نشان دادن تاثیرات کارهای خود انجام ندادند، و نکته دوم آنکه هر چند نویسندگانی چون Arthur Eddington و James Jeansکتابهای در مورد موضوعات علمی برای مخاطبان عمومی مینوشتند، اما تلاش آنها توسط متفکران خود خوانده مورد بی توجهی قرار میگرفت.و اهمیت و ارزش این گونه نظرات در قالب فعالیتی ذهنی پنهان باقی میماند، چرا که علم و مطالب علمی موضوع قابل توجه و حاکم در مجلات و روزنامههای مطرح نبود.
در چاپ دوم این کتاب، که در سال ۱۹۶۳ به انتشار درآمد، نکتهای جدید به کتاب “دو فرهنگ” اضافه گردید.
نگاهی تازه به دو فرهنگ، که در آن با دیدی خوشبینانه ظهور فرهنگی سوم که فاصله بین روشنفکران ادبی و دانشمندان را پر خواهند کرد، مطرح شد. اینکه در این فرهنگ سوم متفکرین ادبی با دانشمندان به صحبت مینشینند.)هر چند که به گفته دیگرانی، روشنفکران ادبی در حال برقرار ارتباط با دانشمندان نیستند، بلکه این دنیای علم است که در حال ارتباط گیری با مخاطب عمومی میباشد.و اینکه در قالب رسانه های تفکر سنتی، تشریحات مبسوط استادان دانشگاه در مورد موضوعات علمی، را روزنا مه نگاران در اشاره ای مختصر مطرح می کردند(.
امروزه، متفکران فرهنگ سوم تمایل دارند تا با اجتناب از وجود واسطه ارتباط با مخاطبان، عمیقترین افکار خود را به روشی که برای خوانندگان عمومی هوشمند قابل درک باشد در دسترس قرار دهند.
انتشار موفقیت آمیز کتابهای علمی، بسیاری افراد و از جمله روشنفکران سنتی را دچار تعجب کرده است. به گفته برخی از این متفکران این اقبال عمومی را نمیتوان جدی گرفت چرا که بسیار ی از افراد این کتابها را فقط میخرند ولی نمیخوانند.ظهور فرهنگ سوم اما، شاهدی است بر اینکه بسیار ی افراد از اشتیاق فراوان به آشنایی با ایدههای جدید و مهم برخوردارند و مایلند تا به تلاش برای آموزش خودشان همت گمارند.
اقبال عمومی به متفکران نسل سوم فقط بخاطر توانایی نگارش آنها نمیباشد، آنچه که بطور سنتی علم نامیده میشد امروزه به” فرهنگ عمومی “تبدیل شده است.به گفته استوارد برند ( نویسنده آمریکایی) “علم تنها خبر است.هنگامی که به روزنامهها و مجلات نگاه میکنید تمامی موا رد مورد علاقه انسان همان موضوعات قدیمی باقی مانده است، بیان و تفسیر گفته های افراد، اقتصاد و سیاست در چارچوب همان درام تکراری تاسف بار، و اگر با دنیای علم آشنا باشید حتی تکنولوژی نیز قابل پیش بینی است. طبیعت انسان تغییر نمیکند اما علم تغییر میکند. تغییراتی که در حال شکل گرفتن است، تغییراتی است که جهان را به شکلی غیر قابل برگشت در می اورد. ما در دنیا یی زندگی میکنیم که در آن میزان تغییرات بزرگترین تغییر به حساب می آید.علم تبدیل شده به موضوعی قابل توجه”.
موضوعات علمی توجه بسیاری را بطور مداوم در روزنامه ها و مجلات در چند ساله گذشته بهخود جلب کرده است، مواردی چون: زیست شناسی مولکولی، هوش مصنوعی، حیات مصنوعی، نظریه آشوب، شبکه های عصبی، فراکتال، سامانه های انطباقی پیچیده،تنوع زیستی، فناوری نانو، ژنوم انسان، سامانه های خبره، تعادل نقطه ای،منطق فازی، واقعیت مجازی، فضای مجازی، …
قدرت و صلابت فرهنگ سوم دقیقا این است که میتواند اختلاف نظر در مورد ایده هایی که باید جدی گرفته شود را تحمل کند. بر خلاف اشتغالات فکری پیشین، دستاوردهای فرهنگ سوم اختلا فی حاشیه ای در ستیز نخبگان یک کلاس درس نیست. این دستاوردها همه ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار میدهد .
ایفای نقش روشنفکر ی مستلزم توانایی ارتباط گیری میباشد. متفکران کسانی نیستند که فقط از چیزها آگاه هستند بلکه افرادی هستند که افکار نسل خودشان را شکل میدهند.یک متفکر فرهنگ سوم فردی است با توانایی ترکیب ایده ها، یک ناشر، و یک ارتباط گیرنده.
فرهنگ سوم در بر گیرنده آن بخش از دانشمندان و متفکران میباشد که با کار در علوم تجربی، از طریق کار خود و نگارش تفسیری در حال به دست گرفتن جایگاه روشنفکران سنتی در ارائه معنی روشن و عمیقتر از زندگی انسان میباشند، در تعریفی جدید از اینکه ما که و چه هستیم.
https://www.edge.org/annual-question/what-do-you-consider-the-most-inter…