گفتگوی صادق کارگر با یکی از فعالین سندیکایی داخل کشور
با سلام و با تشکر بخاطر وقتی که برای انجام این گفتگو در اختیار ما قرار دادید، همان طور که مطلع هستید در دیداری که اخیرا بین نمایندگان سازمان بین المللی کار در امور تشکل با مقامات دولتی، کارفرمایی و برخی از سران خانه کارگر به عمل آمد، ظاهرا طرفین در مورد نقش خانه کارگر به توافقاتی رسیدند که مغایر با اظهارات پیشین نمایندگان ILO بود، می خواستم نظر شما را در این زمینه بدانم ؟
با سلام و سپاس متقابل به خاطر انعکاس نظرات من. حق با شماست. ظاهرا به دلایلی که هنوز حداقل ما از آن بی اطلاع هستیم، این امر اتفاق رخ داده است و به نظر می رسد که تغییری در دیدگاه نمایندگان سازمان بین المللی کار بوجود آمده است. اینها قبلا به درستی مطرح می کردند که قانون شوراهای اسلامی کار که در اصل ششم قانون کار آمده است، ناقض حقوق سندیکایی و تشکل است و بایستی کلا به سود سندیکاها و اتحادیه های مستقل تغییر کند و همچنین از این بحث به این نتیجه رسیدند که شوراهای اسلامی تشکل های مستقل و دمکراتیک نیستند. ما هم از اول حرف مان همین بود و می گفتیم که اتحادیه ای می خواهیم که همه کارگران بدون نظرداشت جنس، ملیت، مذهب و عقیده شان بتوانند با حقوق کاملا مساوی حضور داشته و عضو باشند، بدون هیچ گونه تبعیض. به همین دلیل بود وقتی
که اظهارات و حرف های نمایندگان ILO را شنیدیم، از آن استقبال کردیم. قبل از آمدن اینها و پس از آن که توانستیم فعالیت های سندیکایمان را علنی کنیم، همین حرف ها را می زدیم. بیش از هشتاد سال است که ما و پیشینیان ما هم این حرف ها را زده اند و برای آنها مبارزه کرده و اجرای آنها را طلب کرده اند و هنوز هم از طلب کردن، مبارزه کردن و گفتن خسته نشده اند.
ما آنچنان اتحادیه ای را می خواهیم بوجود بیاوریم که مسئله طبقه و مسئله منفعت جامعه را به طور دمکراتیک بررسی و پیگیری کند. تلقی روشن ما از تشکل دمکراتیک متکی بر خرد جمعی این است. این اعتقاد به این معنی است که ما به تجربه، خرد و نظر تمامی نیروی کار و گرایش های گوناگون درون این نیرو احتیاج داریم. اتحادیه، مرکز هماهنگی تمام این گرایشها است. ما به یک اتحادیه چند صدایی و به یک رهبری که بتواند یک اتحادیه چند صدایی را به طور دمکراتیک و عادلانه هدایت کند، احتیاج داریم. ما باور نداریم که صرف اعتقاد به یک ایدئولوژی می تواند ما را به بهشت موعود هدایت کند. این یک تجربه تاریخی است. ما در بخش داروسازی کارگرانی داریم که یهودی بوده و از توانایی و قابلیت های کم نظیری بهره مند هستند، در بخش صنعت فلزکاری و مکانیک کارگران ارمنی از این منزلت برخوردارند، نیروهای متخصص داریم که دارای اندیشه های فلسفی و اجتماعی دیگری هستند. یکی از اشکالات شوراهای اسلامی کار که تشکل های ایدئولوژیک و حکومتی هستند، این است که طبق قانون و آئین نامه، کارگران غیر مسلمان نمی توانند عضو آنها باشند. ضمن این که اصولا وظیفه شورا چیزی دیگری است. شما پسوند کلیمی، مسیحی، بهایی، مسلمان، سوسیالیست و هر پسوند دیگری را هم که بیاورید، کار تشکل سندیکایی را تمام کرده اید. اینها دیگر سندیکا و اتحادیه نمی شوند. تشکل اتحادیه ای ایدئولوژیک از نظر من بی معناست. می خواهد سندیکاهای سرخ نام نهاده شوند یا شورای اسلامی و یا بودایی. شوراهای اسلامی عیب و ایرادهای بسیار دیگری هم دارند. مثلا این که نماینده کارفرما هم می تواند در آنها حضور داشته باشند. نماینده ولی فقیه و … اما تنها همین صفت اسلامی بودن آنها برای فرمایشی بودن و غیرواقعی بودن آنها کافی است. البته بودند کارگرانی هم که سالم و صادق بودند و عضو شوراهای اسلامی شدند، اما بعد از این که فهمیدند فریب خورده اند و به منافعشان پی بردند و دیدند که برادر اسلامی مدیر کارخانه، توخالی از کار در آمد در مقابل آنها قرار گرفتند و محکم ایستادند. ما داریم کسانی را که در برخی از این شوراها بودند و خدمت هم کردند. ما به عنوان مخالف شوراهای اسلامی برای این گونه کارگران احترام هم قائلیم اما وجود آنها به هیچ وجه تغییری در اصل موضوع بوجود نمی آورد.
توافق مقامات دولتی و کارفرمایی با ILO چه تاثیری می تواند در نحوه فعالیت فعالین مستقل جنببش سندیکایی مخالف خانه کارگر بوجود بیاورد؟
این توافق نمی تواند ما را از پیگیری خواسته هایمان باز دارد. فعالیت ما با آمدن نمایندگان ILO شروع نشده بود که با توافق آنها بتواند متوقف شود. به نظر من اگر جزئیات این توافق همان باشد که می گویند، هرگز مورد حمایت کارگران که ۲۵ سال است خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را تجربه کرده اند، قرار نخواهد گرفت. کارگران و فعالین کارگری هم چنان راه خود را ادامه خواهند داد.
نظر من این است که علیرغم این توافق با توجه به مسئله جذب سرمایه گذاری، موضوع فعالیت سندیکاها هم به عقب برنخواهد گشت. طبعاْ هر دولت سرمایه داری تلاش می کند که سندیکاهایی که بوجود می آیند تحت فرمان و کنترل آنها باشند و تا آنجایی که ممکن است مانع شکل گیری سندیکاهای مستقل شوند، اما فکر نمی کنم که ما در آینده برای تشکیل سندیکاها با موانع جدی مواجه شویم. اما کارفرمایان بدون شک سعی خواهند کرد که با حذف فعالین سندیکایی پیگیر و مستقل و دور نگه داشتن آنها از محل های کار بخصوص در واحدهای تاثیرگذار، از شکل گیری سندیکاهای مستقل جلوگیری کنند.
در زمان شاه هم وقتی که فعالیت سندیکایی را پذیرفتند به اشکال گوناگون سعی کردند مانع ورود افراد مبارز و آگاه به این سندیکاها شوند. به عنوان نمونه در صنف خیاط در اثر تلاش های یکی از فعالین سندیکایی خیاط به نام جعفری که نقش زیادی در گسترش و اجباری کردن بیمه کارگران خیاط داشت، را حذف کردند. در کارخانه ها، موسسات و صنوف دیگر هم همین کار را کردند. وقتی که مجبور شدند سندیکاها را بپذیرند سعی کردند که سندیکاها را بی محتوا کنند. اما علیرغم کنترل شدیدی که به وسیله پلیس و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی بر سندیکاها اعمال می شد ما در عمل دیدیم که آنها نتوانستند نقشه خود را به طور کامل عملی کنند. الان هم همین طور است، فردا هم همین طور خواهد بود. این یک کشاکش است که در تمام دنیا وجود داشته و وجود دارد. نمی توان به این دلیل که آنها می خواهند سندیکاها را بی محتوا کنند اصل موضوع را نفی کرد. در گذشته هم افراد مبارز معمولا سعی می کردند که در درون سندیکاها فعالیت کنند و به آنها جهت بدهند، موفق هم بودند. حتی یک بار وقتی که سندیکاهای رستاخیزی کنگره داشتند، علیرغم محدودیت هایی که در نظر گرفته شده بود تعداد افرادی که توانستند در آن کنگره نفوذ کنند آن قدر زیاد بود که گردانندگان کنگره را غافلگیر کرد و آنها که می خواستند کنگره فرمایشی تشکیل دهند، مجبور شدند کنگره را منحل کنند.
باور سندیکایی آن قدر در میان کارگران و مزدبگیران رواج یافته است که دیگر مقابله با این باور آسان نیست. این باور عمدتاْ محصول تجربه مبارزه کارگران و بخشا تاثیر فعالین جنبش سندیکایی است. بنابراین کار و تلاش و ناامید نشدن و مایوس نشدن، بی حاصل و بی نتیجه نیست.
امروزه یک نفر مثل آقای مهدیون که یک سندیکالیست قدیمی و شناخته شده است می رود نزد وزیر کار قطعنامه هیئت موسسان سندیکاهای کارگری را به او می دهد و می گوید خواسته های ما اینها هستند. حالا یک کسی که مهدیون را نشناسد و با سابقه فعالیت و زندگی ایشان آشنا نباشد فکر می کند که مهدیون برای سازش و ساخت و پاخت رفته است، اما این واقعاْ در ایران جسارت می خواهد که شما بروید نزد یک وزیر و بگوئید خواسته های ما اینها هستند و تقاضای رسیدگی کند.
عده ای در خارج از کشور هستند که به نحوه فعالیت و مطالبات هیئت موسسان سندیکایی ایراد می گیرند و آنها را رفرمیستی و راست روانه می دانند و در مقابل از حرکت جنبش مستقل و رادیکال شورایی حمایت می کنند در این مورد چه می گوئید؟
همان طور که در بخشی از این صحبت عرض کردم وجود گرایش های مختلف در درون جنبش کارگری طبیعی است. در همه جای دنیا هم این طور است همه که نمی توانند مانند هم فکر کنند. اما چپ و یا راست بودن را نمی توان با ادعا اثبات کرد. باید آن را با محصول کار نشان داد و در معرض قضاوت عموم قرار داد. در هیچ کدام از حرکت ها و اعتصابات کارگری که بسیاری از آنها هم به دلیل فشاری که به کارگران می آمد، حرکت های به شدت خشم گینانه ای بودند. می بایستی ما نشانه هایی از تاثیرگذاری در سازماندهی و سازمانیابی این جریان و تفکر را می دیدیم و یا حداقل خود آنها این را نشان می دادند. در مورد هیئت موسسان سندیکایی هم اینها قبلا ادعا می کردند که چون شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر مشروعیت ندارند. گویا سرمایه داری ایران و سازمان بین المللی کار می خواهند با کمک هیئت موسسان سندیکاهای فرمایشی ایجاد کنند. اما بعدا که نمایندگان ILO با خانه کارگر حالا با روایتی که هست به نوعی توافق رسیده اند. باز هم بدون این که گفته ها و نوشته های خود را به یاد آورند می گویند ما از اول گفته بودیم که در مورد نقد قطعنامه هیئت موسسان سندیکایی و مقایسه آن با قطعنامه به قول خودشان رادیکال کارگری هم جای حرف و حدیث بسیار است. من فکر می کنم ما باید قطعنامه هایی را که تهیه می کنیم باید بر اساس نیازهایی که می شود آنها را برآورده کرد تنظیم کنیم چون قطعنامه یک اتحادیه باید پایش روی زمین باشد.
در سه سال پیش در روز کارگر بعضی از شعارهایی که خانه کارگر هم می داد ظاهرا رادیکال بودند. مثلا یکی از شعارها این بود که: مرگ بر مدیر نالایق، معنی این شعار این بود که مدیر نالایق را باید بمیرد. ولی مگر سزای بی لیاقتی مرگ است؟ نه جانم، برکناری است. آقای اکبری در آن موقع در مجله اندیشه و جامعه نقد خوبی بر این گونه شعارها نوشت. حالا شما فکر کنید یکی بیاید در قطعنامه و یا شعارهایش خواهان مرگ شود و مثلا یکی مثل من هم پیدا شود و به جای مرگ راه عملی تر و انسانی تری را پیشنهاد کند، خوب به زعم عده ای من می شوم راست و سازشکار و رفرمیست و لابد آن بابا، رادیکال و انقلابی!
قطعنامه کارگری را اگر چند تا کارگر که دست اندر کار و فعال هستند، بنشینند دور هم، با هم سر و کله بزنند و آن را بنویسند حتما زمینی تر از آن قطعنامه ای خواهد بود که عده ای با ترکیب دیگر و با انگیزه های دیگر بنویسند. همه آن چیزهایی که مطالبات واقعی و قابل حصول امروز کارگران هستند، در قطعنامه اول ماه مه هیئت موسسان سندیکایی به آمده اند. اینها چیزهایی بوده اند که شدنی هستند. البته اگر مسابقه شعارنویسی باشد، خیلی شعارهای دیگر را هم می توان نوشت. هیئت موسسان سعی کرده است که شعارهای غیرعملی ندهد. در مورد مطالب دیگری هم که به وسیله هیئت موسسان انتشار یافته است، همین رویه رعایت شده است. در هیچ کدام از این نوشته ها اصول و یا پرنسیبی نادیده انگاشته نشده است. ما دنبال هیاهو نیستیم. دنبال آن هستیم که کارگر در جامعه ایران حد و حدود و منافع خود را بشناسد و آن را تشخیص داده و بالاخره متحد شود.
توضیح: این گفتگو کمی خلاصه شده است.