انقلاب ۵٧، نسلهای متفاوت فکری و عقیدتی را از انقلابیون وارد گود تاریخ کرد. این نسلهای متفاوت، با هم همکاری مقطعی و رقابت سالم و عمدتا ناسالم کردند و نهایتا نسل مذهبی و تئوکراتیک توانست با حذف خونبار دیگران موقعیت خود را در قدرت تثبیت کردە و بە سکاندار کشور تبدیل شود. از آن سال، سالها گذشتە است.
همان نسلهای متفاوت انقلابی، حال، یا عمدتا کاملا پا بە سن گذاشتەاند، و یا دارند پا بە سن می گذارند. در چنین شرایطی، همان نسل تئوکراتیک و مذهبی قدرت را در دست دارد و دیگران کماکان در بیرون از دایرە قدرت و عمدتا از صحنە زندگی رخت بربستە، تحت فشار و یا مجبور بە سکوت و مهاجرت.
اما تغییرات آمدند.
نسل انقلانی در قدرت، بە دو دستە تقسیم شدند: عدەای کماکان بر همان منوال قدیم و عدەای دیگر با تغییر بسوی رفورمیسم و اصلاح طلبی. نسل انقلابی بیرون از قدرت نیز بە همان منوال تقسیم شدە بە انقلابی گری پیشین و اصلاح طلبی و تحول طلبی کنونی (با حفظ تعابیر مختلف از این ایدە). البتە باید گفت کە کفە کمیتی و کیفیتی هر دو نسل (چە آنانی کە در قدرتند و چە آنانی در بیرون از قدرتند) بە نفع اصلاح طلبی و رفورمیسم تغییر پیداکردەاست.
اما دلیل چیست؟ شاید بتوان گفت کە دلیل همانا در تغییر روانشناسی جامعە ایران قرار دارد کە از خشونت بیزار و دیگر قائل بە دادن هزینە در قالب حرکات تند و غیر قابل پیش بینی ندارد. البتە خود این مسئلە هم دلیل دارد، دلیل، عدم شکل گیری آلترناتیو و نبود جانشینی کە بتواند نهایتا کل پروسە تغییر انقلابی را جمع و جور کند. و البتە دلایل بیشمار دیگر هم کە در این جا بدان پرداختە نمی شود.
اما نکتەای کە در این یادداشت کوتاە مورد توجە است همانا مخرج مشترک رفرمیسمی است کە میان بخشی از نیروهای در قدرت و بخشی از نیروهای بیرون از قدرت ایجاد شدە است. رفرمیسمی کە تا حدودی اشتراکات ایجاد می کند، اینکە باید وضع موجود تغییر کند و فضاهای دیگری باز شود همە روی آن توافق دارند. این مسئلە بشدت انقلابیون نشستە در قدرت را نگران کردە و با تمام ابزار موجود سعی در جلوگیری از آن را دارند. زیرا کە همین همگرائی، خود یکی از بانیان جنبش سبز بود کە ارکان قدرت انقلابیون کلاسیک مذهبی را بە لرزە درآورد.
رفرمیسم بە عنوان اشتراکات انقلابیون (دیروز) در قدرت و انقلابیون (دیروز) بیرون از قدرت، کە در مقاطع بروز خود بە سوی تحول طلبی هم پیش می رود، در واقع برگرفتە از فضای روانشناسی و تودەای موجود در جامعە است، جامعەای کە می خواهد هم زندگی کند و هم تغییر را از طرق غیر انقلابی گری تعقیب کند. جامعەای کە با صڵح و ابزار انسانی، علیرغم خشونت حاکمان پیوندی جالب برقرار کردە است.