سخنان اخیر خامنەای، رهبر جمهوری اسلامی در مورد ادامە دشمنی با آمریکا و تاکید بر مقابلە با جریان بە قول خودش فتنە، نە تنها تعجب برانگیز نبودند، بلکە بار دیگر واقعیتی مسلم در نظام جمهوری اسلامی، بویژە از طرف جناح بیت رهبری و تندرو آن را عیان ساخت، آن هم واقعیت ادامە دشمنی و مقابلە با آمریکا و جریانی در کشور کە می خواهد موقعیت ایران در جهان را بە یک جایگاە عرفی ارتقا دهد. رهبر نظام با این سخنان خود تناقضی را بە نمایش می گذارد کە نە تنها خود نظام را دچار فرسایش ساختاری کردە، بلکە با گروگان گرفتن ایران و مردمان آن، کشور را با بحرانهای ساختاری گستردەای روبرو کردەاست.
اما خامنەای بعنوان پرچمدار ادامە دشمنی ها با آمریکا در ایران، باید با خود تعیین تکلیف کند کە سرانجام دشمنی می خواهد یا مصالحە، زیرا کە نمی شود برای همیشە همزمان بر دو بند بازی کرد: بند دشمنی و بند مصالحە. در شرایطی کە مصالحە برجام با چراغ سبز خود خامنەای و اعوان و انصارش بە پیش بردە شد، و این بە تقویت نیروهائی در نظام منجر شد کە دیدگاهی مصالحەگرا و پراگماتیستی با غرب دارند، مصالحەای تماما مصلحت گرایانە از دیدگاە خامنەای و رئالیستی (با گرایش نئولیبرالیستی) از طرف اعتدالیون و اصلاح طلبان، خامنەای بە گمان خود دارد زیرکانە با غرب برخورد می کند و در عین تعارض می پندارد کە می تواند حتی خود فرجام را نیز بە گامهای نهائی آن نزدیک کند. در صورتیکە خود تجارب و فاکتهای همین چند ماە اخیر نشان دادەاند کە فرجام تنها نمی تواند یک قرارداد اقتصادی و اتمی صرف باشد، و در کنار خود احتیاج بە تغییر روش و دیدگاهها در مسائل و زمینەهای دیگر هم دارد.
تصور خامنەای این است کە بحران اقتصادی در غرب، نیاز شرکتهای اقتصادی و مالی آن بە بازار ایران، می تواند در نهایت علیرغم پیشبرد هرگونە سیاست دشمنی از طرف ایران، بە نوعی تفاهم در بعضی زمینەها منجر شود، تصوری کە حتی اگر در بعضی موارد مصادیقی داشتە باشد (از جملە مورد برجام و خریدهای ایران از غرب)، اما برای طرف ایرانی آنچنان اساسی نیست کە بتواند چرخە اقتصادی آن را دوبارە بە گردش مطلوب وادارد. خامنەای باید بە یاد داشتە باشد کە طرف غربی نیز بە این بازی آشناست و با شگردهای خاص خودش وارد گود شدە است، بنابراین چنین بە نظر می رسد کە احیای شرایط قبل از دوران احمدی نژاد اساسا امکان ناپذیر باشد.
ما از لحاظ تاریخی دو تجربە مشخص در این گونە موارد داریم: مورد اتحاد جماهیر شوروی و مورد چین. در زمان اتحاد جماهیر شوروی درست طرفین از همین بازی بر روی دو بند استفادە کردند کە نهایتا بە علت تناقض ذاتی خود، نتوانست ادامە بیابد و یکی از طرفین افتاد، و نیز مورد چین را داریم کە این کشور با قبول نرمهای لیبرالیزم در اقتصاد تاکنون توانستە قدرت سیاسی را در فرمی دیگر خود کە متانقض با اصول لیبرالیزم است کماکان حفظ کند.
پس حتی اگر خامنەای مایل بە ادامە این بازیست، لااقل تجارب تاریخی نشان می دهند کە باید از مورد تجربە چین استفادە کند، اما گویا پرنسیپ های ایدەئولوژیک رژیم چنان حیاتی و اساسی اند کە امکان این انتخاب نیز وجود ندارد و رژیم باید علیرغم هر شرایطی، بە بازی تعارض و دشمنی خود با آمریکا ادامە دهد.
البتە رهبر ظاهراً مدل اقتصاد مقاومتی را ارائه داده است، که صرف نظر از نامشخص بودن آن، از جوهری تقابلی برخوردار است، اما آنچە مشخص است این است کە وی ‘تقابل’ را کلید واژە ادامە حیات نظام می داند، و این در عمل بە معنای ادامە حیات ایران در یک شرایط برزخی ست کە می شود همە چیز را از دل آن استخراج کرد، الا یک وضعیت با ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی.
سران رژیم هر شب باید با دلهرە بخوابند، نصف شبها کابوس ببینند و فردا با سردرد و اضطراب از خواب بیدار شوند. موقعیتی کە حتی بە مردم ایران نیز تسری دادە شد است، و تمامی جامعە را با فاجعە روبرو کردە است. اگر سران رژیم از این شرایط مالیخولیائی لذت می برند، اما بجز درد چیز دیگری نثار مردم ایران نمی شود.
در زمان شوروی، این امکان وجود داشت کە غرب کمونیستی شود، زیرا کە کمونیسم ایدەای فرا مذهبی بود، اما غرب امکان ندارد کە اسلامی شود، بدلیلی خیلی سادە و آن هم اینکە اکثریت مردم آنجا مسلمان نیستند، پس تصوری برای پیروزی جمهوری اسلامی در غرب و اسقاط سیستمهای موجود در آن وجود ندارد.۱
بنابراین سیاست تقابل خامنەای با غرب، سیاستی ست کە دود آن بیشتر بە چشم خود رژیم فرو می رود تا غرب. مقایسە شدت بحران اقتصادی در غرب و در ایران، عالیترین فاکت در این مورد است.
زیرنویس:
۱ـ سران رژیم تنها پیروزی بر غرب را رویای خود نمی دانند، بلکە بر اساس ایدە گسترش اسلام بە تمام جهان کە در متون مذهبی هم آمدە است (دین اسلام بعنوان آخرین دین و کاملترین آن)، در پی پیروزی در غرب هم هستند.