بە گزارش فارس، مصباح یزدی در ادامه دروس هفتگی خود که چهارشنبه (هفتم مهرماه) در دفتر خامنەای در قم برگزار شدە، گفتە کە “خداوند از ما نمیخواهد که در برابر پیشامدها ساکت و منفعل باشیم، بلکه تنها یکی از کاربردهای صبر آرامش پیشه کردن است و باید در برابر ظلم ساکت ننشست.” این عضو مجلس خبرگان، با اشاره به لزوم “تحمل سختیها برای جلوگیری از پایمال شدن حق” گفتە کە در روایت آمده است که خداوند دوست ندارد انسان در مقابل ظلم منفعل باشد، و اگر به کسی ظلم شود و او در مقام دفاع بر آید و در این راه کشته شود، حکم شهید را دارد.
یکی از تعریفهای رایج در نظام جمهوری اسلامی، بعد از بە قدرت رسیدنشان، در سطح کلان و در سطح قدرت سیاسی در رابطە با “ظلم” این است کە ظلم را تنها در مقابل دشمن خارجی تعریف می کنند. در این نوع نگرش در عرصە داخلی آنگاە کە نظام اسلامی بر سر کار است، ظلم وجود ندارد زیرا کە نظام اسلامی بر سر قدرت است، و چونکە دشمنان هم از قدرت راندە شدەاند، بنابراین آنان نمی توانند در موقعیت ظلم باشند، و تنها توطئە و فتنە آنان مطرح است، توطئە و فتنەای کە می تواند درصورت عدم هوشیاری نظام اسلامی بە بازگشت دشمن منجرشدە، چنانکە دوبارە ظلم می تواند مصداق داخلی هم پیدا کند. طبق این روایت در چنین جامعەای، عدل اسلامی حاکم است، و اگر ظلمی هم مطرح باشد همانا عبارت است از کوبندگی عدل اسلامی در مقابل فتنەها، کە البتە این هم ظلم نیست و عین عدل و رحمت الهی است.
در تعریف ظلم گفتە می شود کە ظلم همانا کاربرد قدرت بە شیوەای غیرعادلانە است. هرجائی (چە در سطح کلان و چە در سطح خرد) کە مقولە یا پارامتر قدرت وجود دارد، و از این مقولە یا پارامتر استفادە غیرعادلانە می شود، ما در مقابل پدیدەای بە نام ظلم قرار می گیریم. البتە در تعریف چگونگی غیرعادلانە یا عادلانە بودن قدرت هم می تواند معیارهای متفاوتی وجود داشتە باشد. در معیارهای رایج این جناح درون نظام، تفسیر ویژە آنان از اسلام جایگاە اصلی را دارد. در این معیارها آنچە حلقە مرکزی را تشکیل می دهد همانا جایگاە ویژە خامنەای است. در این تعریف جایگاە خامنەای بە عنوان ولی فقیە مصداق عدل است، و بنابراین عمل و اندیشە وی نیز همانا مصداق عدل و کاربرد قدرت بە شیوەای عادلانە می باشد. بی جهت نیست کە وی در همین جلسە خود از الزامی بودن تبعیت از دستورات ولی مسلمین سخن می راند. بنابراین در جامعە اسلامی تحت روایت نظام جمهوری اسلامی کە در راس آن کسی مثل خامنەای قرار گرفتە است، ظلم در سطح کلان، یعنی در سطح قدرت سیاسی نمی تواند وجود داشتەباشد.
اما اگر چنین است و اصولا ظلمی نمی تواند در چنین جامعەای در سطح کلان وجود داشتە باشد، چرا مصباح یزدی بە مانند کلاسهای درس آخوندهای معترض در دوران شاە از ظلم می گوید؟ اگر ظالمی داخلی وجود ندارد، و تنها فتنەگران و توطئەگران وجود دارند، طرح این بحث بە خاطر چیست؟ اگر در چنین نگرش و چنین نظامی ظالم تنها مصداق خارجی دارد، چرا یزدی در شرایط کنونی بە بحث در مورد آن می نشیند؟
وی می گوید کە صبر و آرامش تنها یکی از کاربردهاست، و در مقابل دشمن (بخوان دشمن خارجی) نباید ساکت نشست. آیا این فراخواندن بە عمل در بیرون از مرزها برای مقابلە نیست؟ آیا این توجیە ایدەئولوژیک هواداران (بخوان لباس شخصیها و عوامل ریز سرکوب) برای عمل بیشتر و قهرآمیزتر در مقابل عوامل بە قول خودشان فتنە داخلی نیست کە معرف و مصداق ظلم (خارجی) هستند؟ آیا سخن گفتن وی از شهید شدن در این راە، همانا آمادە شدن برای شهید شدن در عملیاتهای احتمالی در فراتر از مرزهای ایران نیست؟
در فرهنگ مصباح یزدی، هرآنکە و هرآنچە در خارج از مرزهای کشور در مقابل روایتهای آنان از نظام جمهوری اسلامی عمل می کند و یا قد علم می کند، مصداق ظلم هستند، کە باید علیە آنان وارد عمل شد. در چنین فرهنگی جائی برای تحمل، تساهل، آرامش و دوستی وجود ندارد، و جامعە باید همیشە در التهاب و در گیرودار تقابلهای همیشگی باشد. در چنین فرهنگی مردم همیشە گروگان حاکمان خودخواندە دشمن تراشی هستند کە هیچ وقت روی آرامش و صلح و صفا را بە خود نخواهند دید.