کم پیش نمی اید که در توصیف اوضاع ایران، از زبان کسانی که از ایران آمده اند، می شنویم: “ایران؟ اوضاع سوررئالیستی است”.
این تعبیر البته همیشه با عنایت به معنای جاافتادۀ “سوررئالیسم” صورت نمی گیرد و گوینده غالباً معانی متفاوتی چون وضع دشوار، غیرقابل پیش بینی، غیرقابل فهم، قاراشمیش و … را در نظر دارد.
مثلاً حوالی ظهر روز سه شنبه ۱۶ ژانویه، حسن قاضی زادۀ هاشمی، وزیر بهداشت، در واکنش نسبت به مرگ ۳۲ تن خدمۀ نفتکش سانچی، اعلام می کند: “ما روزانه به اندازه سانچی در نزاعها، افرادی را از دست میدهیم. تلفات آلودگی هوا هم کمتر از تعداد جانباختگان سانچی نیست. بلاهای طبیعی هم زیاد است؛ یا زیر پایمان میلرزد یا از آسمان باران نمیبارد. اطراف کشور هم به صورت دائم تنش و جنگ و تروریست وجود دارد”.
از این بگذریم که روشن نیست آیا این اظهارات برای دلداری از بازماندگان سانحه است، یا شنونده باید نتیجه بگیرد: “پس سانحۀ سانچی که چیزی نیست، ما هر روزه از این بزرگترش را هم داریم”. آنچه اثر وزیر بهداشت را تکمیل می کند این است که فقط دو ساعت بعد، عباس شاهسونی، سرپرست گروه سلامت هوای همان وزارت بهداشت، اعلام می کند: “سالانه ۳۶۰هزار مرگ داریم (منظور مرگ طبیعی نیست) که تعداد ۳۶هزار، یعنی ۱۰ درصد آن، مرگ “منتسب به آلودگی هوا”ست.
منظور وزیر بهداشت هر چه بوده باشد، “سانچی” یک سانحۀ دردناک است. این نیز دردناک است که هر روزه بیش از سه برابر این تعداد فقط در اثر آلودگی هوا می میرند، تعداد مرگ غیرطبیعی روزانه بیش از ۳۰ برابر سانحۀ سانچی است و وزیر بهداشت از این داده ها اطلاع دقیقی ندارد.
چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶