در روزهای اخیر شاهد چند رویداد و اظهار نظر تنی چند از شخصیتهای امروز ایران بوده ایم، که به بهترین وجهی تعادلی را که اکنون در درون جمهوری اسلامی و جامعه حول انتخابات یازدهمین دورۀ ریاست جمهوری برقرار است، در جهات اصلی ترسیم می کنند. رویدادهای مورد نظر عبارت اند از:
۱- مصاحبه تلویزیونی احمدی نژاد که طی آن او مستقیم و غیرمستقیم به چند مقام و ارگان جمهوری اسلامی تاخت و مهمتر این که از امکان ۵ برابر کردن یارانه ها “خبر” داد.
۲- اظهارات حبیبالله عسگراولادی، عضو ارشد هیئت موتلفه، و ایضاً اظهارات احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، دایر بر این که موسوی و کروبی فتنه گر نیستند؛
۳- اظهارات ناطق نوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت، که در برابر پرسش از آمادگی او برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری می گوید: “دور از جوانمردی است که موسوی و کروبی در حصر باشند و من در انتخابات مشارکت فعال داشته باشم”.
۴- ادعای اسدالله بادامچیان، عضو هیئت مؤتلفه، دایر بر نوشتن نامه توسط اصلاح طلبان به خامنه ای برای حضور خاتمی در انتخابات و تکذیب این ادعا توسط اصلاح طلبان؛
۵- و سرانجام انتشار اعلامیه ابوالفضل قدیانی، از زندانیان اصلاح طلب، که در آن پیشنهاد می شود روز نهم دیماه “روز نکبت استبداد دینی” نامگذاری شود.
با مکث بر اظهارات احمدی نژاد در مصاحبه تلویزیونی اش در روز شنبه گذشته شروع کنیم. از بسیاری تناقضات و اطلاعات غلطی که احمدی نژاد به بینندگان اش می دهد، که بگذریم دو نکته برجسته در این مصاحبه باقی می مانند: ۱- تاخت و تاز مستقیم و غیرمستقیم احمدی نژاد به بسیاری افراد و ارگانهای جمهوری اسلامی و تهدید آنان به افشاگری، ۲- اعلام امکان دولت برای ۵ برابر کردن یارانه ها بدون عواقب تورمی و تشدید حجم نقدینگی. در روزهای بلافاصله پس از مصاحبه، واکنشهای بسیاری به آن بروز یافتند، اما همچون بسیار بارهای پیشین پس از یکی – دو روز تخفیف یافتند و سرانجام خاموشی گرفتند.
احمدی نژاد در حالی دست به این دو اقدام می زند که همین چندی پیش اولاً خامنه ای، “رهبر” نظام، طرح اختلافات درون حاکمیت را خیانت نامیده و ثانیاً مجلس شورای اسلامی محدودیتهای بیشتری را بر سر استفاده از منابع ارزی کشور برای پرداخت یارانه ها وضع کرده است. پس اقدام احمدی نژاد علیرغم نسبت خیانت توسط “رهبر” و اعمال محدودیت برداشت ارزی توسط مجلس، صورت می گیرد. این اقدام حاوی پیام روشنی است: “پدیدۀ” احمدی نژاد پایدارتر از آن است که پاره ای از ارزیابیها از پایداری این “پدیده” دارند و خاتمۀ دوره جاری ریاست جمهور را خاتمۀ این پدیده در تحول سیاسی جمهوری اسلامی می دانند. جریان احمدی نژاد یک پای قدر انتخابات ریاست جمهوری در شش ماه آینده خواهد بود. او جادوی وعده های توخالی به سفره های خالی را دریافته است و اگر هم تجربۀ هشت سالۀ جامعه واقعیت توخالی بودن وعده های او را دریافته باشد، باکی نیست، باید به دروغهای بزرگ همچون امکان ۵ برابر کردن یارانه ها متوسل شد؛ زیرا ساده تر پذیرفته می شوند. “شاهد هم از غیب رسید!” روزنامه های صبح امروز، یکشنبه ۳۰ دسامبر، از رد طرح اصلاح قانون انتخابات مصوب مجلس توسط شورای نگهبان خبر دادند. شاهدی اگر نه، قرینه ای اما آری از عقب نشینی شورای نگهبان و در واقع “رهبری نظام” در برابر اعتراضات احمدی نژاد به طرح مصوب مجلس، که به طنز و کنایه گفته بود: “خوب این را هم تصویب می کردند که می خواهند چه کسی رئیس جمهور شود”.
مواجهۀ بعدی با اظهارات عسگراولادی و نیز علم الهدی است که هر دو موسوی وکروبی را از اتهام “فتنه” مبری می دانند. روز پنجشنبه، ۲۷ دسامبر، عسگراولادی در “همایش سراسری جبهه پیروان خط امام و رهبری” از این که “کسانی همچون آقای موسوی و کروبی که در نهضت و انقلاب سابقه دارند را نمیتوان به راحتی از دست داد” سخن گفت و دو روز بعد علم الهدی، که تاخت و تاز او به جنبش سبز از زمرۀ بی پرواترین ها بوده است، در اظهارات مشابهی آقایان موسوی و کروبی را از فتنه گری مبری دانست. پیام این حرکات نیز روشن است: هستند کسانی در هیئت حاکمۀ جمهوری اسلامی که با نگاه واقعبینانه تری به وضع، نادیده گرفتن جنبش سبز و رهبران آن را در حیات سیاسی کنونی ناممکن یافته و در صدد و سودای بهره وری از این جنبش، خاصه در رودرروئی آتی شان در برابر احمدی نژاد، برآمده اند. پاسخ عسگراولادی به این سؤال که “پس به نظر شما باید از این دو فرد رفع حصر شود؟” روشن می دارد که این واقعبینی چه میزان خودغرضانه است. پاسخ او به سوال این است: “من را وارد سیاست نکنید. این موضوعات کار امنیتی و قضایی است…”.
اقدام نامبردگان به تبرئۀ موسوی و کروبی از فتنه گری تنها از زاویه رقابت انتخاباتی راست سنتی با جریان احمدی نژاد حائز اهمیت نیست؛ بلکه در فاصله جوئی آنان از “رهبر” نیز قابل تعمق است. با این حال این اظهارات علی اکبر ناطق نوری بودند که وضع دشوار “رهبر” و تنهائی تقریباً مطلق او در میان افراد “بابصیرت نظام” را به عریانی ترسیم کردند. بنا به گزارش “ندای سبز آزادی” ناطق نوری در برابر اصرار جمعی از کنشگران سیاسی میانهرو برای نامزدی اش در انتخابات سال ۱۳۹۲ ابراز داشت که “دور از جوانمردی است که موسوی و کروبی در حصر باشند و من در انتخابات مشارکت فعال داشته باشم[۱]“. پیام این رویداد به خامنه ای بسیار روشن است: “انتخابات” باشکوهی که او در پی سامان آن است، تا مگر به یمن شکوه آن و خروجی مطلوب او از آن، موقعیت مستحکمی در برابر امریکا کسب کند، در دایره تنگ بازیگران باقیمانده برای “رهبر” سامانپذیر نیست.
مشهود است که وجهی از تقلای حاکمیت جمهوری اسلامی در مهندسی انتخابات خرداد سال آینده، شکاف افکنی در میان اصلاح طلبان و جنبش سبز، و کشاندن بخشهائی از آنان، با یا بدون خردک امتیازی، به “مشارکت” در انتخابات است. این تقلا عمومی است. جریان احمدی نژاد با تکرار بخشی از شعارهای آنان روی پایۀ اجتماعی جنبش سبز حساب باز کرده است، راست سنتی با دلجوئی و تشویق به کاندیداتوری اصلاح طلبان هم روی پایه اجتماعی آنان و هم روی رقیبی ضعیف اما رأی شکن به ضرر جریان احمدی نژاد حساب باز کرده است و دستگاه حکومت هم با جریان سازی، یعنی با تقویت آنچه به “جریان اصلاح طلبان زرد” شناخته می شود، در سودای انتخاباتی با جلوۀ رقابتی و فراگیر است.
واقعیت اما این است که مادام که توفیقی در جلب جریان و چهره ای سرشناس از میان اصلاح طلبان نصیب نشده باشد، تقلاهای پیشگفته نمی توانند خود را موفق بدانند. ادعای اسدالله بادامچیان، عضو هیئت مؤتلفه، دایر بر نوشتن نامه توسط اصلاح طلبان به خامنه ای برای حضور خاتمی در انتخابات گویای همین تلقی، حداقل در میان راست سنتی است. تکذیب این ادعا توسط اصلاح طلبان و تصریح محمدرضا خاتمی دایر بر این که “اصلاح طلبان نیازی به سخنگو از بیرون ندارند” هم، تقویت کننده این برداشت است که سیاست شکاف افکنی در میان اصلاح طلبان ناموفق مانده و “گرایش زرد” در درون اصلاح طلبان ضعیفتر از آن است که بتواند نقطه اتکائی برای کل حاکمیت جمهوری اسلامی باشد که امروزه در جستجوی آن است.
انتشار اعلامیه ابوالفضل قدیانی را می توان نقطه اختتامی برای مرور بر موازنۀ فعلی به حساب آورد. اعلامیه مذکور از سوئی راه پنداربافی را بر “اصلاح طلبان زرد” برای بازیگری در انتخاباتی ناآزاد و محدود می بندد و از سوی دیگر آن امکان واقعی را که با عمل متحد “دمکراسی خواهان و طرفداران حاکمیت ملی که امروز ذیل چتر متکثر و متنوع جنبش سبز گرد آمده اند”، می تواند حاصل شود، مورد تأکید قرار می دهد. این موازنه امروز است.؛ موازنه ای که بیش و پیش از هر چیز حاکی از آبستنی زمانه است.
[۱]– از نگاه خامنه ای شاید این وضع بی شباهت به اقدام بروتوس علیه قیصر روم نباشد. بروتوس، که پسرخواندۀ قیصر بود، در توطئه ای علیه قیصر و برای کشتن او با عده ای همراه می شود. چون قیصر او را در میان قاتلان خود می بیند، از تقلا برای جان خود دست می کشد و خطاب به بروتوس فریاد برمی آورد: “بروتوس! تو هم؟”