چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۴

چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۴

چگونه دفن یک ملت ممکن است؟
أردوغان هم مثل بقیه دیکتاتورها بعنوان یک جنایتکار در ذهنها باقی خواهد ماند. کُردهای سوریه و ترکیه با حق انتخاب و تعیین سرنوشت رویاهای خود را باز تعریف و بازتوليد...
۱۲ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شمی صلواتی
نویسنده: شمی صلواتی
به بهانه تولد فروغ، بانوی شعر معاصر ایران!
فروغ در دنیایی به دنیا آمد که به او تعلق نداشت و به دلیل ناسازگاری با فرهنگ و هنجارهای رایج، از معیارهای خوشبختی متداول فاصله داشت و بیشتر عمر کوتاه...
۱۲ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بیانیه  ۲۴۰ تن: يک گام مثبت...
اقدام اوباشانه این جماعت فقط اهانت به یک شخصیت ادبی و یک چهره فرهنگی نیست. این اقدام بازتاب یک نظام فکری و یک اندیشه سیاسی ارتجاعی و فاشیستی است که...
۱۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سیاوش
نویسنده: سیاوش
آیا سوریه یک استثنا بود یا باید منتظر اتفاقات مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه باشیم؟
شاید سقوط دیکتاتوری ۵۰ ساله رژیم اسد، آغازگر دور سوم از بهار عربی باشد، به‌ویژه اگر نتیجه خوبی حاصل شود. این موضوع می‌تواند در آن کشورهایی اتفاق بیفتد که خیزش‌های...
۱۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: آصف بیات
نویسنده: آصف بیات
چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟
رؤیا‌پردازی‌های انقلابی تقریباً همیشه پشتِ درِ خانه‌ها متوقف می‌شود، و این باید ما را فوق‌العاده خشمگین کند. لولا ایتوربه، آنارشیست و مبارز اسپانیایی، در سال ۱۹۳۵ نوشت: «به نظر می‌رسد که...
۱۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: مونا طحاوی
نویسنده: مونا طحاوی
قمارباز
در آن سال‌های دور، بودن در پایتخت، برایم جذابیتی دو چندان داشت. هم فیلم و سینما بود و کوه و هم سرکشی مدام به کتابخانه اخوی‌ها... اخوی بزرگ، کتابخانه‌اش یک...
۱۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
استاد یاقوتی گوهری گرانبها...
استاد یاقوتی گوهری گرانبها که در کان فرهنگ وادب  پارسی ومحلی نهفته بود اما، در عصری یافت شد که تاب قضاوت اورا نداشت،بیشمار فهمید،با درکی زود رس به ادراک تلخ...
۱۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: انجمن صنفی فرهنگیان کرمانشاه
نویسنده: انجمن صنفی فرهنگیان کرمانشاه

موج بلند بحران، ویژگیها و پیامدهای آن (۱)

تحریمهای فراگیراقتصادی هم چون داروئی است که عوارض جنبی آن بیش از خواص مستقیم آن است و لاجرم بیش از تضعیف عامل بیماری خود بیمار را هدف قرار داده و تضعیف می کند. یعنی بجای تضعیف بنیانهای وجودی رژیم، تأثیرات مخربی بر سیستم دفاعی مریض، سترون کردن خودباوری و شکوفائی مناسبات وهمبستگی انسانی و تقویت جامعه مدنی وارد می کند.

بحران در چند پرده

پرده اول: خامنه ای  زمانی که تمام قد درپشت گزینش احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهورقرار داشت، در پاسخ به نگرانی  اهالی حوزه  نسبت به عملکرد رئیس جمهور منتخب خود گفته بود، که با گزینش وی خیالش از جانب دوچیز راحت شده است: نخست حاکمیت دوگانه در قدرت و دیگری نسبت به  دیدارها و گفتگوهای رئیس جمهور با مقامات سایرکشورها در سفرهایشان به خارج. هم او گفته بود که در دور گذشته وقتی رؤسای جمهوری به خارج سفرمی کردند نگران بودم که در مذاکرات چه خواهند گفت و چه قرار و مدارهائی خواهند گذاشت  ولی اکنون خیالم راحت است (نقل  به معنا).

تحقق این دو سودا ماحصل  آن چیزی بود که او مدعی بود با گزینش و بالاکشیدن احمدی نژاد بدست آورده است که البته در اصل چیزی جزسودای تمرکز قدرت بدستان خود نبود. و البته اقدام به تقلب انتخاباتی و سرکوب خشن جنبش درسال ۸۸  در قیاس با آن دستاوردها و حفظ آنها، هزینه زیادی محسوب نمی شد. با این همه امروزه بنظر می رسد آن “دستاوردهای عظیم” به طورجدی به چالش گرفته شده اند و در واقع عملا چیزی از آنها باقی نمانده است و گوئی همه چیز دود شده  و به هوارفته است. و اگر بخواهیم به نتیجه نهائی آن اشاره کنیم چیزی جز این که او به عنوان شراصلی  مستقیما در تیررس مردم قرارگرفته است و هیچ کس درعمل برای “مقام معظم” و خیمه نظام و فصل الخطابی او  تره ای خرد نمی کند!

پرده دوم: وقتی احمدی نژاد رخت آخرین سفر سالانه دوران ریاست جمهوری اش را برتن کرد و همراه با  کاروانی پرشکوه تراز همیشه و سرشار از ِعده و ُعده -تا کورشود هرآن چشمی که یارای  دیدنش را  ندارد- عازم نیویورک شد، نگرانی در اردوی بیت رهبری و اصول گرایان و این که این بار چه بندی را در مذاکرات و صحبتهای علنی و پشت پرده  ممکن است  آب بدهد، به اوج خود رسید. از همین رو رقبا درحالت آماده باش بسربرده و اقدامات و پاتکهای کوناگونی  را برای از کارانداختن و  بی مقدار نشان دادن او درسلسه مراتب ساختارقدرت و ارسال سیگنالهائی به دولتمردان دیارفرنگ که مبادا ژستها و سخنان او را جدی بگیرند طراحی  و تدارک دیدند که یکی  پس از دیگری به اجرا درآمدند. احمدی نژاد درمصاحبه ها و گفتگوهای خود حداقل سه نکته را باصراحت بیشتری خاطرنشان ساخته بود: آمادگی برای تعلیق غنی سازی ۲۰%  بصورت گام بگام و تأکید بر نقش آمریکا دربحران هسته ای،  ابراز تمایل  به مذاکره دو طرفه و  برقراری رابطه با دولت آمریکا، و بالأخره  اقرار به تأثیر تحریمها. او که زمانی می گفت “قطعنامه ها کاغذ پاره ای بیش نیستند و آنقدرقطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان پاره شود”، این بار سعی می کرد رام  و مؤدب و مبادی به آداب دیپلماتیک عمل کند و از هولوکاست و نظایرآن سخنی به میان نیاورد.

رقبا حتی منتظر رجعت او نماندند و هم زمان  از مجلس و روزنامه ها و مشاورعالی مقام رهبری همه و همه دست بکارشدند که  تا با  هجو او و برجسته کردن حاشیه ها و تمسخرشکوه و شوکت کاروان وی، این پیام را به  قدرتهای بزرگ رله کنند که مبادا  سخنان وی را جدی بگیرند. کیهان در مطلبی  پس از بازگشت وی نتیجه را موفقیت آمیز دانست و با شعف خاطرنشان ساخت هیچ کس او را جدی نگرفت! علاوه بر رله سیگنالهای فوق، اقدامات عملی نظیربه جریان انداختن طرح سؤال از او درمجلس و عبور از خط قرمز او  و دستگیری مشاورش درحالی که او صریحا  تعرض به کابینه را خط قرمزخود دانسته بود اقدام کردند. هم زمانی  بحران ارزی و اقتصادی (با سقوط بهمن وار ارزش ریال و پی آمدهای آن) با سفرسالانه کاروان احمدی نژاد به نیویورک، فرصتی فراهم ساخت که تخطئه احمدی نژاد  و کارشکنیها علیه او ابعاد گسترده ای پیداکرده و باوج خود برسد. هم چنین  فرصتی فراهم ساخت تا  حریفان  با  فرا افکنی کامل و “کی بود کی بود من نبودم”، خود را کنارکشیده و تمامی کاسه و کوزه های بحران  را برسر او شکسته  و وی را  مقصراصلی بحران  معرفی نمایند. اگر زمانی خاتمی  در مواجهه با  پاتکهای حریفان خود برای خالی کردن زیرپایش، از ایجاد هر ُنه روز یک بار بحران برای دولت خود سخن می گفت، ریتم ایجاد چنین بحرانهائی  برای احمدی نژاد در نیمه پایانی دوره دوم ریاست جمهوری اش رکورد اصلاح طلبان را شکسته  و دارد  شتاب هم می گیرد.

پرده سوم: احمدی نژاد پس از ورود به ایران برآن شد که با تشکیل یک نشست مطبوعاتی گسترده  با  ضدحمله ای درخور، نسبت به حملات و  فشارهای حریف  که او را در بحبوحه بحران حاد ارزی  به خیانت و عبور از خط قرمزها و و حد ومرزاختیارات خود و به بی کفایتی در مدیریت بحران متهم می کنند،  پاسخ دندان شکنی بدهد.

دراین نشست مطبوعاتی او علاوه برنقش  تحریم و فشارهای خارجی در بحران ارز و سقوط آزاد ارزش ریال ، نقش سرحلقه ها و عوامل داخلی دربازار بورس (و بطورتلویحی رقبای تجارت پیشه خود و بی عملی دستگاه های نظارتی و…) را ازعوامل مؤثر در این بحران معرفی کرد. او  به سران قوای  مقننه  و قضائیه و شهردار تهران نیز حمله های نیش داری  کرد. در این ضد حمله  سپاه و خبرگزاری فارس و به نحو غیرمستقیم “مقام رهبری” نیز از تیررس حملات او مصون نماندند. او هم چنین ژست دفاع از زنان و آزادی مطبوعات را هم گرفت ومخالفت صریح خود با بستن روزنامه شرق را اعلام داشت (امری که نشان داد او حتی برقلمرو اخص خود یعنی کابینه و بطور مشخص  وزیرارشاد  که از آتش بیاران اصلی معرکه بستن روزنامه شرق بود، اتوریته ای  ندارد). این رویکرد البته چراغ سبزی  بود به رفسنجانی و حامیان او که دراین یورش جدید اصول گرایان حریم وی نیز از گزند حمله آنها درامان نماند. و از قضا گفتنی است که ارسال این سیگنال  با پاسخ  مثبت از آن سو نیزهمراه بود: چنانکه دفاع سایت  آفتاب نیوز از جنبه های مثبت سخنان احمدی نژاد  و از  پاسخ گوئی وی به سؤالها و  انتقادها، و یا دفاع کسانی چون زیبا کلام ازجنبه های دموکراتیک مواضع احمدی نژاد شمه ای هستند از داد وستدهای تازه ای که در بازارداغ سیاست درحال وقوع هستند. احمدی نژاد هم چنین  ضدحمله خود را با دوهشدار همراه ساخت: نخست با چاشنی تهدید به استعفاء درصورت افزایش فشارها و این که  دشمن آشکارا  دارد چنگ ودندان نشان می دهد. جنگ اقتصادی و نفت درجریان است. دولت درخط مقدم است و همه  باید به کمک دولت بیایند والآن زمان  تسویه حساب نیست.

پرده چهارم: واکنش رقبای اصول گرا و بازاریانی که ازسیاستهای اقتصادی و ارزی دولت ناخشنود بودند  و آن را به بی کفایتی متهم می کردند و هیچ وعده امیدوارکننده ای درمورد بقول آنها رونق  کسب کار و  بیرون آمدن از بحران ارز و سقوط آزاد ریال و رهائی از بی تکلیفی در شرایط نوسان قیمتها (شرایطی که بسیاری معامله در آن را به قماربازی تشبیه می کنند) درسخنان احمدی نژاد نیافتند، به اعتصاب گسترده ای که درگذشته هم البته درمورد مخالفت با افزایش ارزش افزوده و کنترل دفاترمعاملاتشان  شاهد آن بودیم مبادرت کردند. پیشتر یحیی آل اسحق از هیأت موتلفه و رئیس اقاق بازرگانی کنونی تهران و وزیر اسبق بازرگانی،  بالحنی تند و تشبیه عرصه اقتصاد به میدان جنگ خواستارحالت فوق العاده و استعفای فرماندهان اقتصادی و کسانی که قادربه مدیریت و کنترل بحران نیستند و محاکمه سریع آنها شده بود. مجلسیان و عمدتا اصول گرایان سنتی نیز  با حملات تند به دولت وی را متهم به فراافکنی و عبور از خط قرمزهای نظام  کرده و  نسبت به تکرارسرنوشت بنی صدر و اعلام بی کفایتی باو هشدار دادند. جالب است که عسگراولادی نیز درفردای اعتصاب بازار و تظاهرات درسخنانی مهم و غیرمنتظره  ضمن حمایت از اعتراض بازاریان خواهان توجه سه قوه به خواستهای آنها شد. با این همه درمورد این اعتراضات باید گفت  گرچه زدن جرقه اولیه توسط  بازاریان صورت گرفت ، اما به سرعت از محدوده مطالبات وخواستهای سازمان دهندگان اولیه فراتررفت و دامنه آن  به مشارکت ده ها هزارنفری و درگستره ای وسیع درمناطق و خیابانهای مرکزی تهران و نیز رادیکالیزه شعارها منجرشد. بنظرمی رسد که چنین وضعیتی ناشی ازپیوستن جوانها و بیکاران و کاسبهای باصطلاح سرپائی  باشد که نشان دهنده جونارضایتی جامعه و آمادگی اش برای شعله ورشدن اعتراضات گسترده است. البته حامیان سیاسی  و مسئولین نهادهای صنفی بازار سعی کردند که بلافاصله اوضاع و حرکت را جمع و جورکنند و ضمن گفتگو با مقامات و انتقاد به سیاستهای دولت  به تخطئه  عوامل  و نیروهای خارج از بازار که با ورود به این حرکت تلاش کردند آن را به بیراهه ببرند پرداختند. اما آن چه دراین جا بیشتر مد نظراست این است که  بخش سنتی اصول گرایان  و بویژه هیئت مؤتلفه وهمراهانش  درمقابله با دولت از برگزاری چنین آکسیونی حمایت کردند. ضمن آن که باید اضافه کرد عسگراولادی درهمین سخنان خود با مذاکره ایران و آمریکا و تعلیق هسته ای به مقابله برخاست تا مخالفت  همه جانبه  خود وهم سنگرانش را با دولت  به نمایش بگذارند.

ازسوی دیگرخامنه ای که با سکوت سنگین خویش ناظراین دوئل سیاسی بود، در آخرین بخش نمایشنامه به روی صحنه آمده و چون همیشه اعلام داشت که تسلیم و سازشی درکار نخواهد بود. هدف دشمن نفی استقلال کشور و نظام است و مسأله هیچ ربطی به  این یا آن خطا ندارد. او هم چنین ابراز اطمینان کرد  با تکیه بر اقتصاد مقاومتی و رشد درون زا و استعدادهای داخلی  این بارهم نظام  از این گردنه سخت عبورخواهد کرد.

خامنه ای وموقعیت او به عنوان خیمه نظام  در برابر چالشهای جدیدی قرارگرفته است: سیاست او مبنی برتحمل و کنترل احمدی نژاد و برقراری آتش بس برای عبورحتی الامکان آرام  از برزخ  کنونی تا انتخابات جدید، به دلیل تشدید و تعمیق بحران  زیرسؤال قرارگرفته است. اکنون حتی اطمینانی نیست که بتوان از دوره فترت و فلج سازی دولت، آن هم درشرایطی که از قضا نظام  با بحرانهای حادی مواجه شده  و هرروز آن مدیریت  نیرومندی را می طلبد، به سلامتی گذشت. برخورد محتاطانه ترخامنه ای نسبت به احمدی نژاد، نه فقط بدین دلیل آن که  پای او هم دراین بحران عظیم  بدلیل نقش او در بروی کارآوردن  احمدی نژاد  و حمایت فعال از سیاست او است،  بلکه هم چنین بدان دلیل که صراحت بخشیدن بیش ازحد  به مخالفت با او  دست و پای وی  را درمورد گزینش رئیس قوه مجریه بعدی به مثابه کارگزارفرمانبرخود می بندد. به هرحال، تمامی تمهیدات وی برای کنترل منازعات  درگیری جناحها ، اعم از تذکرهای مکرر وتشکیل کمیسیون و نظائرآن، از کنترل وی  خارج شده  و موقعیت او  به عنوان فصل الخطاب پایان بخش، آشکارا به واژه  بی معنائی تبدیل شده است، ضمن آن که او بیش ازهرزمانی به عنوان مسئول مستقیم واصلی همه نابسامانیها در تیررس مردم و افکارعمومی داخل و خارج کشور قرارگرفته است. وقتی رفسنجانی می گوید تنها کسی که می تواند اوضاع را ازاین حالت به وضعیت طبیعی واولیه برگرداند خامنه ای است، در واقع دارد  به همین مسأله اشارهم می کند.

 

سناریوهای سیاه

الف– جناح اصولگرایان سنتی و نمایندگان سیاسی آنها  خیزبلندی را برای تصاحب قوه مجریه  برداشته اند. سودای تصرف این قوه در کنار دو قوه دیگر که هم اکنون هم بر آن تسلط دارند، رؤیای  دیرینه آنها  به عنوان صاحبان اصلی و پدرخوانده “انقلاب” است*. اما آنها با وجود داشتن پایگاه گسترده تر-درمقایسه با رقبای خود- درمیان روحانیت و امام جمعه ها و بازاریان  و مداحان و بقایای لایه های سنتی و مذهبی و کم آگاهتر جامعه، و بدرجاتی کمتر در میان سپاه و دستگاه های امنیتی … در برابر مدعیان اصول گرای افراطی و نظامی- امنیتی که قدرت فائقه را بدست دارند، قرار دارند. اینان طیف گسترده  و رنگارنگی اند از نیروهای نظامی- امنیتی، و بخشهائی از روحانیون افراطی که مجموعا تحت حمایت بیت رهبری اند. فعالیت سیاسی آنها اکنون بیشتر زیر چتر جبهه متحد اصولگرایان صورت می گیرد. گرچه اینها بودند که احمدی نژاد را به مقام ریاست جمهوری برکشیدند، اما بتدریج امتناع  احمدی نژاد از فرامین و تبعیت محض آنها و رهبری  و بطورکلی شکست برنامه هائی که دولت با حمایت جناح افراطی پیش می برد، شکست و ناکامی مجموعه این طیف  نیزمحسوب می شود و همین ناکامی است  که جناح تاریک اندیش اصولگرایان موسوم به سنتی و پراگماتیست را (که جناح رقیب آن را به عدم بصیرت درمقابل فتنه متهم می کند) و خود را کمتر از آنها در برکشیدن احمدی نژاد مقصرمی داند ومدعی است که بدلیل  تبعیت از خواست رهبری درکنار احمدی نژاد قرارگرفت، به هوس تصاحب قوه مجریه انداخته است. با این وجود به موازات آن عامل متضاد دیگری، یعنی تشدید فضای جنگی و محاصره اقتصادی و دو قطبی شدن صف آرائی داخل و قدرتهای خارج هم  وجود دارد که موجب بازتولید موقعیت طیف نیروهای  امنیتی- نظامی (و البته اقتصادی) درساخت قدرت و چنگ اندازی هرچه بیشتر درحوزه اقتصاد و سیاست توسط آنها می شود. این که سنتزکشاکش این دو قطب مدعی اصول گرائی در توازن نیروی کنونی  مشخص به چه بیانجامد به عوامل گوناگونی وابسته است که نمی توان در مورد آنها  بطورقطعی ابراز نظرکرد. آن چه که محرز است و تاجائی که به اراده این جناح برمی گردد، این جناح باین سادگیها حاضر نخواهد شد که قدرت و امتیازات خود را از دست بدهد، ولی عوامل تشدید کننده بحران  نیز می تواند به نوبه خود اراده آنها را مشروط سازد. در هرحال دراین بحث مشخص این دو طیف اصول گرایان علیرغم برخی تمایزات خود، پشت وروی یک سکه و تداوم تبلور سناریوی سیاه هم اکنون حاکم، محسوب می شوند. برخورد قاطع با دشمن، یکدست سازی قدرت  و اعمال سیاست سرکوب و ایجاد فضای هرچه بسته تر برای خنثی کردن تحرکات دشمن و البته دراصل فوران نارضایتی عمومی، خطوط اصلی رویکرد آنها را تشکیل می دهد. آن چه به این جریان ویژگیهای جدیدتری می دهد، تلاش برای تنیدن پیله و یا دیواربین خویش و جهان پیرامون است که خود را در تلاشهای مذبوحانه و هذیان گونه “اقتصاد مقاومتی” و درون زا و فرهنگ و تکنیک و اینترنت ملی و پارازیت پراکنی، میلیتاریزاسیون جامعه، و بومی و اسلامی کردن دانش و فرهنگ تشکیل می دهد. بازگشت به وجوه هرچه ارتجاعی تر اسلام و ناکجا آبادی که ره به الگوهائی چون کره شمالی می برد از خصایص عمده این سناریوی فوق سیاه است. خصایصی که امروزه بطورکامل اوج گندیدگی نظام را نمایندگی و پاسداری می کند.

ب– طیف دیگری از نیروهای متعلق به نظام ونه الزاما در قدرت  را رویکردی تشکیل  می دهد که پاسخ ازگونه دیگری به  بحران می دهد: خطوط اصلی این برنامه از جمله توسط رفسنجانی بطورمکرر بازگوشده است و شامل تنش زدائی در مناسبات بین المللی، تشکیل دولت ملی و فضای بازسیاسی (ازجمله انتخابات باصطلاح آزاد) و برخی مطالباتی چون آزادی زندانیان و.. است و در شیوه هم( علیرغم برخورد امنیتی رقیب) اساسا به چانه زنی و لابی گری در بالا و حرکت برمدار قانون اساسی پای بند هستند و با بسیج توده ای ازنوع جنبش سبز و باصطلاح  تحریک جامعه مدنی مرزبندی دارند. دو عامل مهم و جدید به عرض اندام  این رویکرد اصلاح طلبانه و درون سیستمی ُبعد تازه ای  بخشیده است: تشدید بی سابقه بحران اقتصادی و سیاسی و ناکامی رویکرد امنیتی- نظامی به آن  ولاجرم خطرات رو بافزایشی که نطام را تهدید می کند، دوم  و تحت این شرایط  نزدیک شدن برنامه و واکنش  سه طیف میانی یعنی حامیان رفسنجانی و احمدی نژاد(بخشی  ازاصول گرایان سابق) و بالأخره اصلاح طلبانی که پس از شکست جنبش سبز و مرزبندی با زیاده رویها و ناپرهیزیهای گذشته می کوشند که در چهارچوب باید و نبایدهای نظام حرکت کنند. البته جناح حاکم و بویژه  اصول گرایان سنتی  در تلاش اند که با افزایش فشار به آنها و بستن نشریات و سایرامکاناتی که به آنها اجازه عرض اندام و سربلندکردن می دهد، راه برآمد آنها را مسدود سازند. دستگیری جوانفکر و حتی آن گونه که درخبرها آمده صدور محکومیت محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد و خطردستگیری عنقریب اش، و یا  فرزندان رفسنجانی و بستن روزنامه شرق و… از جمله این اقدامات پیشگیرانه است.

 

ج- سناریوهای خارج از حاکمیت

باین ترتیب تا آن جا که به نظام کنونی و گرایشهای درونی آن  برمی گردد، در پاسخ به بحران و عبور از گردنه های پیشارو بدون آن که بخواهیم تمایزات و گرایشهای اخص هرکدام از طیفهای درونی هررویکرد را نادیده بگیریم، دو رویکرد اصلی در برابرهم صف آرائی کرده اند.

همانطورکه اشاره شد رویکرد حاکم در برخورد با بحران  با وضعیت متناقض و متضادی مواجه است: از یکسو تشدید بحران همه جانبه و بویژه اقتصادی درحالی که مسؤلیت تصدی امور کشور در دستان اوست موجب تشدید بحران وشکافهای درونی و تضعیف آن می گردد، و ازسوی دیگر تشدید فضای دو قطبی اعم ازتهدیدهای نظامی و محاصره اقتصادی و قحطی و کمبود و بطورکلی حرکت به سمت حالت فوق العاده امنیتی، مستمسکی برای حضور و بازتولید موقعیت آن می شود و این البته امری نیست که  از دید وضع کنندگان تحریم و فشارهای خارجی پنهان باشد، با این همه بدلایلی آن را بکارمی گیرند. بطور کلی می توان گفت که در درازمدت تشدید وخامت مؤلفه های بنیادی بحران تعیین کننده است و می تواند درصورت تداوم نهایتا عامل متضاد دیگر یعنی تقویت و بازتولید مواضع جناح امنیتی-نظامی-اقتصادی را تضعیف و چه بسا از درون متلاشی کند. اما صرفنطر از مصائب این دوره گذار برای مردم ایران، نکته مهم دیگر آن است که بنا به تجربه، سرنگونی یک سناریوی سیاه  الزاما به معنی بهترشدن وضع و رهائی از نکبت کنونی نیست بلکه می تواند به انواع سناریوهای سیاه دیگری ره ببرد. صرفنظر از نمونه خود جمهوری اسلامی، تجربه  عراق و افغانستان و اکنون سوریه درپیش روی ماست. بنابراین چگونگی فرایند سرنگونی وماهیت سناریوهای حاکم برآن نیز واجد اهمیت بسیاری است. درهمین رابطه بطور مثال می توان به تحریمهای همه جانبه اقتصادی به عنوانی ابزاری برای تغییر و سرنگونی اشاره کرد: تحریمهای فراگیراقتصادی هم چون داروئی است که عوارض جنبی آن بیش ازخواص مستقیم آن است ولاجرم بیش از تضعیف عامل بیماری خود بیمار را هدف قرار داده و تضعیف می کند. یعنی بجای تضعیف بنیانهای وجودی رژیم، تأثیرات مخربی بر سیستم دفاعی مریض، سترون کردن خودباوری و شکوفائی مناسبات وهمبستگی انسانی و تقویت جامعه مدنی وارد می کند. و با دامن زدن به استیصال و روحیه دخیل بستن به هرکس و ناکس و هرناجی از گرد راه  رسیده، راه عروج را بر عوامفریبان و شارلانهای از تراز جدید بازمی کند. دراین مورد گزارش اخیر بانکی مون، دبیرکلی که از قضا به محافظه کاری و نزدیکی به آمریکا و قدرتهای بزرگ مشهوراست درمورد عواقب و پی آمدهای زیانبار به بارآمده تحریمها، نظیر دسترسی مردم و کودکان ایرانی به نیازها و مایحتاج اولیه هم چون دارو، آن هم درشرایطی که هنوز چندماهی از سپری شدن موج جدید تحریمها نگذشته است، بقدرکافی نگران کننده است. معنای بکارگیری چنین اهرمی ضدانسانی و حقوق بشری که درذات خویش متضمن جنایت علیه بشریت است و در تجربه عراق فقط نیم میلیون کودک را به مرگ کشاند، چیزی جزآن نیست که  قدرتهای غربی بدنبال اولویتهائی مهم ترو بزرگتر ازاولویتهای مردم ایران برای زیستن در آزادی و برابری ورفاه و آسایش است. وگرنه چگونه می توان ترو خشک را  باهم سوزاند و آن را به عناوین مختلف توجیه کرد؟ توجیهات فراافکنانه امثال خانم کلینتون و مدافعان ایرانی آنها، مبنی براین که مسبب اصلی آنها رژیم جمهوری اسلامی است، عذری بدتر ازگناه است. چرا که چگونه می توان عملکرد یک رژیم تبهکار ضدانسانی را که با قدرت بیرحمانه سرکوب بر مردم حکم می راند وجان انسانها برایش ارزشی ندارد، مستمسکی برای ارتکاب جنایاتی مشابه، آنهم توسط مدعیانی که ادعای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر ورد زبانشان است، قرار داد؟ و باین بهانه مردمان تحت سلطه را ازهردوسو تحت فشار مضاعف قرار داد؟ راست آن است که سیاست تحریم مردم ایران (والبته نه فقط ایران)، جز یک سیاست ماکیاولیستی تمام عیاری که درآن  هدف  بکارگیری هر وسیله ای را توجیه می کند، نیست. بی تردید مقابله با چنین سیاستی به درستی یکی از خطوط فاصل مهم سناریوهای سیاه  و سفید است. دربخش بعدی به سناریوهای بیرون از حاکمیت و خود ویژگی بحران کنونی خواهیم پرداخت.

 

*- آنها  پدیده متناقضی اند که از یک  سو با واپسگرائی عمیقتر فرهنگی و ضدیت تمام عیار با سکولاریسم  و مدرنیسم  در تمامی حوزه های اجتماعی بخصوص نسبت به  زنان و جوانان و و جامعه عرفی و نیز با فصای باز سیاسی شناخته می شوند، و از سوی دیگر مدافع میدان دادن بیشتر به بخش خصوصی  و اقتصاد تجاری- رانتی هستند و مخالف سیاستهای مستضعف پناهی و توزیع  یارانه ای  احمدی نژاد، که آن را تقسیم  فقر و یا بقول علی لاریجانی سیاست رابین هودی می نامند. انتقاد علی لاریجانی به پروژه هائی همچون مسکن مهر و سیاستهای پوپولیستی احمدی نژاد نیزدرهمین راستاست. البته این جریان با سرمایه داری باصطلاح آزاد و از نوع لیبرال هم بشدت مخالف بوده و آن را دست نشانده دشمن می داند. آنها درعین حال ادعای اطاعت محض ازمنویات رهبری را دارند و تمامی تلاششان این است که او را همراه خود داشته باشند، هم چنان که تلاشهائی را برای جلب رضایت سپاه نیز به عمل می آورند. برخورد آنها با جنبش سبز و یا رفسنجانی و یا رابطه با آمریکا درگذشته، همواره با رگه هائی ازپراگماتیسم همراه بوده است.

تاریخ انتشار : ۲۰ مهر, ۱۳۹۱ ۱:۳۶ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چگونه دفن یک ملت ممکن است؟

به بهانه تولد فروغ، بانوی شعر معاصر ایران!

بیانیه  ۲۴۰ تن: یک گام مثبت…

آیا سوریه یک استثنا بود یا باید منتظر اتفاقات مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه باشیم؟

چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟

قمارباز