از جمله شعارهای دیواری آنارشیستها، قطعه زیراست –
عمله جان ! آنارشیسم عملی است. اگر خواهان آن هستی، جنگ داخلی اسپانیا را فراموش کن و تمام مردان سبیل دار و شبنامه های نظری ملال آورآنان را. کسی که هنوز شاه دوست باشد،احمق است. چرندیات و پوچی کهنه که شدند ،اسطوره می شوند. آنارشیستها هم از کاروان مقدسین نیستند. چیزی که درد آور نباشد، آنارشیستی نیست؛ و چیزی که دیروز درست بود، امروز غلط نمی شود!
سئوال این است که آیا نظریه آنارشیسم هنوز قابل نجات است؟ آیا آینده جهان آنارشیستی است؟ آیا آن یک فرقه است یا یک جنبش اجتماعی؟ گرچه مبارزان چپ، ۱۶۰ سال است که بورژوازی و امپریالیسم را به هراس انداخته اند، وضعیت جنبش آنارشیستی، امروزه در وضعیتی قرار دارد که در آغاز قرن بیست قرار داشت، و بعد از سال ۱۹۳۶، آنارشیسم دیگر جنبشی توده ای همه گیر نشد. حتی ادعا میشود که آنارشیسم همچون گذشته هنوز در حاشیه حوادث اجتماعی قرار دارد. باید گفت که هیچ انقلابی در تاریخ بشر شروع نشد تا اینکه روزی نمایشنامه تئاتر گردد یا بصورت تراژیک شکست بخورد، ولی متاسفانه آنارشیسم ایدئولوژیک در جهان امروز هنوز میان جنبش و فرقه در نوسان است.
اجداد فکری تئوری و عمل آنارشیسم، مبارزانی مانند باکونین، پرودن، کروپتکین، گاندی، ویشمن، روکر، تولستوی، موهزام، گلدمن، و مارتین لوتر کینگ، بودند. یک زمان پرولتاریا و یک زمان، زنان و فمنیستها، امیدهای نجات بشراز زیر یوغ سرمایه داری و نجات تئوری آنارشیسم بودند، یک زمان، ویت کنگ و یک زمان چگوارا، ابرمرد های آنارشیسم بحساب می آمدند. در نیمه دوم قرن بیست، جنبش دانشجویی و جنبش هیپی برای یافتن پاسخ های اجتماعی، کوشش کردند.
نظریه پردازان انارشیسم امروزه اشاره می کنند که اعضا نباید حتما آنارشیست، بلکه باید کارگرانی با آگاهی طبقاتی باشند. مثا لهای جا لب تاریخ اجتماعی آنارشیسم، آنانی بودند که جرئت قدمهای عملی داشتند. هدف آنان، واقعیت دادن به اتوپی آزادی بود. نظریه آنارشیسم اکنون مدعی طرح جوابی برای حفظ محیط زیست و اقتصاد عادلانه قرن ۲۱ نیز است. جهانبینی انارشیسم نباید همچون ادیان قرون وسطایی موجب تولد یک دستگاه و سازمان، و یا مرگ بشاشیت و تحرک گردد. آنارشیسم یک ایده سوفسطایی نیست که فقط به طرح پرسش مشغول باشد. آنارشیستها به دو گروه تجربه گرا و اصل گرا تقسیم شده اند. یک گروه، گروه دیگر را رفرمیست و گروه دوم، گروه اول را فرقه گرا مینامد.
هواداران آنارشیسم امروزه میگویند که باید از ساختارهای آنارشیستی، جامعه ای آنارشیستی ساخت. در آینده طبیعت زنده خواهد بود، ولی سئوال اینست که انسان نیز در نظام سرمایه داری وجود خواهد داشت ؟ طبق نظریه هرج و مرج، قانون علیت فقط در آزمایشگاهها یعنی در تئوری وجود دارد. باید از پوچی، ابزوردیته و نوستا لژی ایده آلیستی، واقعگرایان انتقادی بوجود آورد. آنارشیسم باید موجب خلق آوانگاردی گردد که باعث پیروزی ایده آلها شود. نمایش خیابانی ممکن است عملی انقلابی و یا کوششی آنارشیستی باشد.
آنارشیستها باید میان حاکمیت و مدیریت اداره دولت فرق بگذارند و آنارشیسم نباید تبدیل به یک فلسفه مدیریت و حاکمیت شود. مدیریت غالبا به حکم رانی بر مردم ختم میشود. آنارشیسم به طرفداری از نظام فدرالیستی، خواهان دولتهای کوچک و مستقل آزاد است. در نظر آنان ،تنوع وکوچکی ایالتهای خودمختار برای هر دولت مرکزی قدرت طلب، تهدید است، چون آنان خواهان عظمت، قدرت ،وحدت و تمرکز نیرو هستند. آنارشیستها، تشکیل دولتهای ملی مدرن را نوعی آنارشیسم، و تشکیل ابرقدرتها را جنون و دیکتاتوری بشمار می آورند. آنها امروزه اشاره میکنند که باید از سقوط شوروی که یک دولت مرکزی عظیم و اداری ناتوان بود، درس آموخت، و تجربه کشورهای بلوک شرق استالینیستی نشان داد که چنانچه اصول و پرستیژ حکومت گری سقوط کنند، قدرت دولتی نیز سقوط خواهد کرد.
آنارشیستها توصیه میکنند که انقلابیون باید استراتژیک فکر کنند. نیروهای جوان مخالف جهان گلوبال امروزی، بخش مهمی از جنبش آنارشیستی هستند. جنگ فرهنگی که رسانه های سرمایه داری میان اسلام و غرب تبلیغ میکنند، وجود ندارد، بلکه آنان دو نیروی قدرت طلب امپریالیستی جهانگیر هستند ،که یکی خواهان نفت، و دیگری خواستار اشاعه دین است.