پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۰

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۰

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

نقدی بر گزارش سازمان فدائیان اکثریت درباره ضربات تشکیلاتی دهه ۶۰ (بخش اول و دوم)

اخیرا گزارشی از سوی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) درباره ضربات تشکیلاتی وارده به این سازمان از سوی نهادهای امنیتی حکومت در سال های دهه 60 منتشر شده تحت عنوان "آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ١٣٦٢ تا ١٣٦٥" که در نوع خود هم بی نظیر است هم دارای نکاتی قابل تامل چه برای اپوزیسیون، چه برای حکومت. بی نظیر است چون تاکنون هیج یک از سازمان ها و احزاب سیاسی چپ چنین میزانی از شفافیت درونی در کارنامه سیاسی خود ارائه نداده اند.

با توجه به اینکه محدوده زمانی مورد بررسی قرار گرفته در این گزارش سال های قبل از ۱۳۶۲ و تا حدودی بعد از ۱۳۶۵ را دربرمی گیرد و حتی بخشی از تاریخ قبل از انقلاب سازمان چریک های فدائی خلق را نیز رصد می کند، به نطر می رسد کمیسیون مسئول این بررسی می توانست عنوان مناسب تر و جامع تری برای گزارش خود برگزیند.

 امسال سی ام سالگرد شروع یورش حکومت به حزب توده ایران (بهمن ماه ۱۳۶۱) است. سرکوبی که در سال ۶۲ نیز ادامه یافت و در فاصله زمانی کوتاهی به سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیز رسید. اکنون سه دهه بعد از آن سرکوب ها تغییر و تحولات مهمی در سمت دمکراسی خواهی چه در عرصه نظری و سیاسی و چه از بعد تشکیلاتی در  این سازمان صورت پذیرفته است، چنانکه بخش مهمی از آنان که در آن سال ها در حکومت بودند و به پشتوانه قدرت کاریزماتیک آیت الله خمینی و سرمست از حمایت گسترده مردمی نه تنها رقبائی مانند نهضت آزادی، ابوالحسن بنی صدر، سازمان مجاهدین خلق و چپ های رادیکال که حتی متحدینی مانند حزب توده و فدائیان اکثریت را یکی پس از دیگری از میان برمی داشتند، خود نیز مدت هاست به صف منتقدین حاکمیت استبداد دینی در ایران پیوسته اند.

 درس های این گزارش اما که روایتی است تاسف انگیز از آنچه بر بخشی از بهترین فرزندان این آب و خاک رفته، می تواند چون گذشته ای خونبار چراغ راه آینده ای بدور از حشونت برای هر دو سوی ماجرا باشد. نکات مهمی مانند نقش ارزیابی واقعگرایانه از تعادل قوا، توجه به تجارب مبارزاتی نسل های پیشین، عقلانیت سیاسی برای موفقیت در مبارزه برای کسب یا حفظ قدرت سیاسی است.

 سازمان چریک های فدائی خلق ایران که به پشتوانه ازخودگذشتگی ها و قهرمانی های چریک های فدائی در مبارزه با حکومت شاه و  تحت تاثیر گفتمان مسلط انقلابی در سال های اول انقلاب به سرعت از نظر کمییت رشد کرده بود، در رویارویی با شرایط نو سیاسی و پرسش های نظری جدیدی که در فردای پیروزی انقلاب در برابرش قرار گرفته بود رفته رفته به این نتیجه رسید که تناسب لازم میان اندام  بزرگ تشکیلاتی اش و سر کوچک اش وجود ندارد. جدائی اقلیت نیز نه تنها مشکل اکثریت را حل نکرد، که آن را هم از نظر موضع سیاسی در برابر حاکمیت جدید برخاسته از انقلاب هم در عرصه تئوریک تشدید نیز کرد.

 از قضا حزب توده ایران که از فردای پیروزی انقلاب در صحنه سیاسی کشور بعد از سال ها فعال شده بود از مشکل عدم تناسب اندام نظری-تشکیلاتی به شکل دیگری رنج می برد. مشکل رفقای اخیر برعکس، سری بزرگ و تنه ای به نسبت کوچک بود.

مواضع مشترک ضدامپریالیستی و آرمان های انقلابی سازمان اکثریت و حزب توده از یکسو و تلاش های این حزب که هر از چندی  مواضع سیاسی- نظری سازمان اکثریت را به چالش می کشید از سوی دیگر پیوسته تنه بزرگ سازمان را به سوی سر بزرگ حزب متمایل می کرد. بتدریج تب حزب در کمیته مرکزی سازمان و اندکی بعد در بدنه سازمان چنان بالا گرفت که برای وحدت با حزب توده بیش از حد شتاب می شد:

 ” این روند با شتابی بیش از حد معقول و بدون در نظر گرفتن الزامات وحدت واقعی در کمتر از چند ماه به چنان حدی از پیشرفت رسید، که در سال ١٣۶١ مسئولان و ارگانهای سازمان در ردههای مختلف و همطراز با حزب توده ایران همکاری و مراوده منظم و سازمان یافته با یکدیگر داشتند. این مراودات و سازماندهی و همکاری با حزب توده ایران تا سطح تشکیل جلسات مشترک و منظم مسئولان سازمان با مسئولان همطراز حزب توده ایران ارتقا یافته بود. شرکت نامنظم و غیر ارگانیک برخی از مسئولان حزب توده ایران در برخی از جلسات همطراز سازمانی برای هماهنگی برخی از مواضع سیاسی و اقدامات تشکیلاتی بوده است. شرکت مسئولان حزب توده ایران در جلسات ارگانهای سازمان بیشتر جنبه نظارتی داشته است. از این طریق هم بخشی از تشکیلات سازمان برای رهبران و مسئولان حزب توده ایران شناخته شده بودند. تا آنجائی که ما اطلاع داریم، در جلسات هیئت تحریریه نشریه نامه مردم، رفیق جمشید طاهریپور بعنوان سردبیر نشریه کار شرکت میکرده است.”[۱]

 کمیسیون ویژه هئیت سیاسی سازمان  در سال ١٣۶٣ در گزارش خود از جمله می گوید:     

  ” … رفقا می دانند که اگر امتناع پیگیر رهبری حزب توده ایران نبود فشار یک پارچه کمیته مرکزی سازمان و از آن بیشتر کمیتههای ایالتی و محلی با مساله وحدت، ایجاد سازمان واحد حزب طبقه کارگر ایران را حل کرده بود. در سال ۶١ مناسبات حزب و سازمان به گونهای بود که کمیته مرکزی سازمان بطور کامل به نقش رهبری کننده کمیته مرکزی حزب توده ایران در زمینه تعیین خط مشی و عمدهترین مواضع سیاسی واقعا اعتقاد داشت. در سال ۶١ هیئت سیاسی در عمل قانع و معتقد شده بود که مسئولیت تدوین استراتژی و تاکتیک پیشاهنگ طبقه کارگر ایران بر عهده حزب توده ایران است. کمیته مرکزی سازمان به صحت و اصولیت برنامه و خط مشی حزب باور داشت. از اواسط سال ۶١ در باره عمده ترین مسایل سازمانی هم در مشاوره با حزب در هیئت سیاسی تصمیمگیری میشد. دستگاه رهبری سازمان در آستانه ضربات بر خلاف مصوبات پلنوم مرداد ۶٠ استقلال و مسئولیت خود را در زمینه تدوین برنامه و خط مشی طبقه کارگر در پیکار طبقات کنار نهاده و فقط مسائلی را حل و فصل می کند که مسئولیت حل و فصل آن عملا نمیتوانست بر عهده حزب باشد.” [۱]

ماه عسل سیاسی سازمان فدائیان اکثریت و حزب توده ایران اما چندان دیر نپائید، این دو نیروی سیاسی چپ، مغرور از وحدت ایدئولوژیک و تشکیلاتی خود تلاش می کردند با سیاست “اتحاد- مبارزه” – که در عمل بیشتر اتحادی یکطرفه بود بدون مبارزه و حتی انتقاد جدی به حاکمیت- نظام ضدامپریالیستی و مردمی جمهوری اسلامی را “شکوفا” کنند. حکومت و وزارت اطلاعات آن به ریاست  محمدی ریشهری اما نقشه های دیگری در سر داشتند.

در میان اخبار ساعت دو بعد از ظهر رادیو تهران روز ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ خبر کوتاهی پخش شد که کاخ آرزوهای سازمان فدائیان اکثریت و حزب توده ایران در مورد سمت و سوی سیاست های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را ویران کرد. گوینده خبر داد که “تعدادی جاسوس شوروی که قصد خروج از کشور از مرز افغانستان را داشتند توسط ماموران امنیتی دستگیر شدند. نورالدین کیانوری رهبر حزب توده از جمله دستگیر شدگان است.”

 یورش حکومت به حزب توده و دستگیری بخش مهمی از رهبران و کادرهای برجسته آن شوک  بزرگی برای همه نیروهای توده ای و اکثریتی بود. حتی مخالفان و منتقدان آنها نیز بسیار غافلگیر شدند. رهبران، اعضا و هواداران حزب توده و سازمان اکثریت همواره از سوی چپ های رادیکال، مجاهدین خلق و نیروهای لیبرال مانند جبهه ملی و نهضت آزادی مورد انتقاد قرار می گرفتند که به حامیان حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی تبدیل شده اند و بجای حمایت و همدلی با قربانیان انحصارطلبی و خشونت حکومتی، از حاکمیت پشتیبانی می کنند و منتقدین که قربانی سرکوب هستند را مورد انتقاد قرار می دهند. اکنون کسانی که از سوی اپوزیسیون چوب همکاری و همراهی با نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی می خوردند، خود مورد سرکوب  شدید قرار گرفته بودند.

 هواداران سازمان و حزب از شوک حاصله بخاطر دستگیری رهبران حزب بیرون نیامده بودند که سه ماه بعد با شوک دیگری مواجه شدند. رهبران و کادرهای برجسته حزب توده ایران از جمله نورالدین کیانوری دبیر اول حزب که از جایگاه  ویژه و معتبری میان اعضا و هواداران حزب و سازمان برخوردار بودند، در اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ یکی پس از دیگری در شوهای تلویزیونی ظاهر شدند و به جاسوسی برای شوروی، توطئه و خیانت به کشور اعتراف کردند. درپی این اعترافات دادستانی انقلاب طی اطلاعیه ایی انحلال حزب توده ایران را اعلام و به اعضای آن در استان تهران اولتیماتوم داد که بین ١٧ تا ٢۵ اردیبهشت یعنی تا یک هفته خود را به مراکز امنیتی در تهران معرفی کنند. این مهلت برای استان های دیگر از ٢۵ اردیبهشت تا ٢۵ خرداد ماه تعیین گردید.

 هرچند معلوم بود رهبران حزب توده ایران تحت فشار وادار به شرکت در اعترافات تلویزیونی شده بودند، اما این ماجرا خون فدائیان خلق که خود را وارثان حمید اشرف و بیژن جزنی و از سلاله چریک های مقاوم سیاهکل می دانستند، به جوش آورد. جنب و جوشی در میان آنها راه افتاد و ندایی درمیان آنان قوت گرفت که ما از جنم دیگری هستیم. ما باید مقاومت کنیم و با تکیه بر سنت پرافتخار فدایی و سازماندهی تشکیلات مخفی مبارزه را ادامه دهیم. بخشی از اعضای رهبری سازمان از کشور خارج و به شوروی پناهنده شدند. مقامات حزب کمونیست اتحاد شوروی تصمیم گرفتند که آنها در تاشکند پایتخت جمهوری اوزبکستان مستقر شوند.

 در پی این وقایع اعلامیه های سازمان به سرعت تهییجی شدند. نقش ادبیات احساسی- تهییحی در بیانیه ها و مطالب نشریه کار بیش از پیش برجسته شد. در داخل کشور برخی مانند دوران قبل از انقلاب با کپسول سیانور در دهان بر سر قرار حاضر می شدند. سبک زندگی چریکی مستقیم و غیرمستقیم دوباره تبلیغ می شد. برنامه مبارزه با حکومت و اندکی بعد “سرنگونی جمهوری اسلامی” در دستور کار قرار گرفت. با آنکه رهبران سازمان در خارج از کشور با شواهد و اطلاعات مختلفی که از تشکیلات داخل کشور بدست آورده بودند از آسیب پذیری آن باخبر بودند و می دانستند وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تشکیلات مخفی سازمان را در تیررس حمله خود دارد، پیام مقاومت تا پای مرگ از تاشکند به داخل فرستاده می شد:

 “در ادامه رفیق فرخ نگهدار (صادق) ضمن گزارشی از ضربه به گروه منشعبین ١۶ آذر، نظرش را راجع به وضع فعلی تشکیلات و چه باید کرد، این گونه بیان می کند: “نقشه رژیم بر این است که تا هوادران را نیز می گیرد. پارسال ضربه در چشم انداز نبود و ما فکر می کردیم که امکانات ندارند. ولی الان خطر نزدیک است و هشدار دهنده است. از دو نظر نگران هستم. اولا خبر تشکیل پلنوم (منظور فروردین ١٣۶۵) رسیده است. ثانیا مسئله جشن ١۵ امین سالگرد فعالیت سازمان است. از این نظر این جلسه هیئت سیاسی این مسئله را باید مورد توجه قرار دهد که احتمال همچو حمله ایی را باید در نظر داشته باشیم. لذا باید یکسری اقدامات عاجلی را در این زمینه انجام دهیم. چند نکته در باره آینده کاری بنظرم می رسد. اولین موضوع این است که وضع تشکیلات داخل بگونه ایی است که باید از نظر امکانات فنی و روحیه مقاومت تغییراتی جدی داده شود. این روحیات و امکانات ما را ضعیف می کند در مقابل رژِیم. باید مسئولان که اطلاعات دارند، باید این روحیه ایجاد شود که زنده دست رژِیم نیافتند. مسئله فقط حثیتی نیست. اطلاعات و امکانات است.” [۱]

 این اعتبار را برای حزب توده ایران باید قائل بود که هم در دهه قبل از انقلاب و هم در سال های بعد از انقلاب با ارزیابی واقعگرایانه از تعادل نیروهای سیاسی جامعه ایران، هرگز مشوق و مروج به کشتن دادن بلکه به قتلگاه فرستادن نیروهای خود نبوده است. شگفتا کسانی که در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بیشترین نشست و برخاست ها با رهبران باتجربه  حزب توده داشتند و بیشترین بی تابی ها برای پیوستن به این حزب را از خود نشان دادند، در این عرصه مهم کمترین درس ها از آنها آموختند.

 سرانجام کار بدآنجا رسید که سازمانی که در فردای انقلاب بخاطر جانفشانی های اعضا و استقلال سیاسی و تشکیلاتی اش از قدرت های بیگانه به بزرگترین و معتبرترین سازمان چپ ایران تبدیل شده بود، سازمانی که کشته های زیادی قبل از انقلاب داده بود و اعضا و هوادارانش شکنجه ها دیده و حبس ها کشیده بودند، بعد از انقلاب نیز دو بار به قربانگاه رفت، بار اول به قربانگاه ایدئولوژیک حزب توده ایران و بار دوم به قربانگاه فیزیکی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی.

 ادامه دارد

  

زیرنویس:

 ۱.آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵، کار آنلاین نشریه اینترنتی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت). ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۲

 http://www.kar-online.com/node/5136

 نقدی بر گزارش سازمان فدائیان اکثریت درباره ضربات تشکیلاتی دهه ۶۰ (بخش دوم)

 

حمید فرخنده

 hamidfarkhondeh@hotmail.com

 

 برای نقد منصفانه کارنامه سیاسی و تشکیلاتی یک نیرو یا شخصیت سیاسی در یک برهه تاریخی مشخص، می بایست همواره از دو زاویه دیدِ زمان حال و زمان گذشته به نقد آن جریان یا شخصیت سیاسی پرداخت. به سخن دیگر هم باید با “منطق زمان واقعی” یا تاریخی رویدادها و گفتمان مسلط آن دوره درباره بازیگران تاریخ به قضاوت نشست و دید که آیا آنها با باورهای آن روز خویش و گزاره های مورد قبول خود در آن دوره، بهترین بازیگری را  کرده اند یا نه، هم با عینک زمانه یا “منطق زمان حال” و گفتمان مسلط روز به داوری پرداخت. ژاک دریدا فیلسوف فرانسوی می گوید “در بررسی حوادث تاریخی باید مواظب دیکتاتوری زمان حال باشیم”. دریدا به ما هشدار می هد که مبادا در داوری تاریخی رویدادها و نقش آفرینان آن، “منطق زمان حال” یا “استانداردهای زمانه” خود را ناخودآگاه به ما تحمیل کند.

 بند اول “قطعنامه” ی شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) که فشرده تحلیل و نقطه نظرات این سازمان درباره گزارش مفصل آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان در دهه ۶۰ است، می گوید:

 “۱. امروز که از فراز آن سال هائی که بر سازمان ما و تشکیلات مخفی آن در داخل کشور در دهه ۶٠ گذشت، نگاه می کنیم، در بررسی علل و عوامل ضربات سال ١٣۶۵، ارزیابی و نتیجه گیری از آن، سئوال های متعددی در مقابل ما قرار می گیرد. مرکزی ترین سئوال این است که آیا هجوم به حزب توده ایران در سال ١٣۶١ ـ ١٣۶٢ می توانست موجبی برای تجدید نظر اساسی در سیاست سازمان نسبت به جمهوری اسلامی و در سیاست تشکیلاتی سازمان باشد؟ پاسخ به بخش نخست این سؤال تحقیقاً و به بخش دوم آن منطقاً مثبت است….” [۱]

 اینکه یک نیروی سیاسی هجوم حکومت به نیروی سیاسی نزدیک به خود را مبنای “تجدید نظر اساسی در سیاست” خود نسبت به حکومت قرار دهد، استدلال محکم و درستی نیست. البته سرکوب حزب رفیق می تواند نمودی برای تغییرات عمیق تر در حکومت باشد، که تغییر اساسی در سیاست و نحوه تعامل با حکومت را می طلبد. اما مورد سرکوب و محدودیت قرار گرفتن حتی خود سازمان و تشکیلات یک نیروی سیاسی معین، نمی تواند بخودی خود موجب تجدید نظر اساسی در سیاست آن نیرو نسبت به حاکمیت باشد. برعکس، داشتن آزادی فعالیت سیاسی نمی تواند برای یک جریان سیاسی دلیلی برای تجدید نظر سیاسی نکردن و عدم مخالفت با سیاست های حکومت- در صورت تغییر اساسی در سیاست های حکومت- باشد.

 همه شواهد و داده ها نشان می دهند که در آستانه یورش به حزب توده ایران در ماه های پایانی سال ۱۹۶۱ تغییرات عمده ای نه در سیاست های داخلی، نه در سیاست خارجی و نه در ساخت قدرت میان جناح بندی های سیاسی جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده بود. سیاست ضدامپریالیستی و ضدامریکائی حکومت به شدت ادامه داشت. روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اردوگاه سوسیالیسم و در راس آن اتحاد جماهیر شوروی، همچنین با کشورهای “دارای سمتگیری سوسیالیستی” یا “راه رشدی” همانند دوران قبل از سرکوب حزب توده ایران، بسیار حسنه بود. سفرهای مقامات حکومتی و امنیتی به کره شمالی، آلمان شرقی، کوبا، لیبی، سوریه و الجزایر، و بازدیدهای متقابل بجای خود برقرار بود. توده های محروم، زحمتکشان جامعه و بخش بزرگی از طبقه متوسط بطور گسترده پشتیبان حکومت بودند. سیاست های دولتی کردن اقتصاد و بی اعتنایی به حل مشکلات بخش خصوصی اقتصاد ادامه داشت. در روستا ها نیز تقسیم زمین بزرگ مالکان و واگذاری زمین به کشاورزان بی زمین و تقویت زیربناها به کمک جهاد سازندگی، البته با افت و خیز ادامه داشت.

  خط امام اما نه تنها از ریل خود خارج نشده بود بلکه سرنشینان آن با هدایت آیت الله خمینی کاملا سوار بر قطار قدرت بودند. رقبای سیاسی مانند نهضت آزادی و بنی صدر را از دایره قدرت بیرون رانده بودند و مخالفانی که مقاومت کرده بودند مانند مجاهدین خلق و چپ های رادیکال را زیر چرخ های قدرت انقلابی خود، در خانه های تیمی و یا در شب های اوین، له می کردند. به تعبیر آشنا “انقلاب ضدانقلاب را زیر چرخ های خود له می کرد.” انقلابیون به قدرت رسیده نه تنها از راه خود بازنگشته بودند، که صبح خونین دولت شان درحال دمیدن بود. حکومت که موفق شده بود در اوایل سال ۶۱ با آزادسازی خرمشهر نیروهای متجاوز عراقی را از کشور بیرون براند، چنان مطمئن از پایگاه مردمی خود و مغرور از حذف رقبا و مخالفان بود که در اواخر سال ۶۱ به فکر حذف حامیان دگراندیش خود افتاده بود.

 سازمان فدائیان اکثریت که از زمان حذف بنی صدر حمایت خویش را از حکومت افزایش داده بود، خود را متحد نظام می دانست و در بهترین حالت انتقادهای بی رمقی به حکومت می کرد. سازمان از یورش به حزب توده ایران که مقدمه ای برای سرکوب خود می دید، غافلگیر شده بود. این غافلگیری بخاطر آن بود که حکومتی که از همه زوایا ضدامیریالیست مانده بود، شروع به حذف نیرویی کرده بود که در مبارزه ضدامپریالیستی متحداش محسوب می شد. این موضوع برای هاضمه سیاسی فدائیان اکثریت و حزب توده قابل هضم نبود. فدائیان اکثریت از دو سال پیش از یورش به حزب توده ایران، و این حزب خود از اول انقلاب از روحانیون و پیروان انقلابی آیت الله خمینی حمایت کرده بودند، حال خط امام در میانه راه این سرنشینان ناخوانده را از قطار خود پیاده کرده بود، بدون ره توشه ای در بیابان برهوت سیاست ایران در اوایل دهه شصت. حیثیت و اعتبار جنبش فدائی به ثمن بخس هزینه دفاع از حاکمیت ضدامپریالیست و سرکوبگری شده بود که اکنون به شیوه تحقیرآمیزی دست دوستی دراز شده فدائیان اکثریت را پس می زد.

  وضعیت جدید و چرایی سرکوب حزب توده و سازمان علیرغم حمایتشان از حکومت، سوال های مهمی در اذهان اعضا، هواداران و بخش های از جامعه ایران بوجود آورده بود که رهبران سازمان اکثریت می بایست برای آن توضیح و تحلیلی ارائه می دادند:

 “در شهریور ماه ١٣۶٢ در توضیح پرسش و پاسخ شهریور ماه ۶٢ رفیق نگهدار، نوشتهایی تحت عنوان “انقلاب ایران در راه بازگشت” منتشر میشود، که در حقیقت نظر هیئت سیاسی آن زمان سازمان است گفته می شود “اکنون که ۵ سال از انقلاب بهمن می گذرد، شرایط کاملا جدیدی در ایران بوجود آمده است. این نبرد به تسلط سیاسیت بورژوازی در حکومت و گزینش راه رشد سرمایه داری توسط آن منجر گردیده است. رویدادهای واقعی کشور نشان می دهند که این ارزیابی درست است.” [۲]

 این مطلب دلایل و محتوای این عقب نشینی خط امام را اینگونه توضیح میدهد:

 “این عقب نشینی یک عقب نشینی کاملا استراتژیک است. اساسا بر اثر همین عقب نشینی بزرگ بود، که انقلاب ایران در مسیر توقف و سراشیب برگشت قرار گرفت. محتوای این عقب نشینی در واقع مصالحهایست بین نیروهای عمده حاکمیت با روحانیون راستگرا که طرفدار بی بند و بار سرمایه داری و نزدیکی با غرب هستند. موضوع این مصالحه دست کشیدن پیروان خط امام از مهمترین اصول قانون اساسی به بهای جلب طرف مقابل به حمایت موثر از تمام حکومت است.” [۲]

 در ادامه این مطلب تغییر تناسب قوا در جمهوری اسلامی و تغییر سیاست های آن را در عرصه جهانی اینگونه توضیح میدهد:”سیاست نزدیکی به غرب را قبل از همه باید در زمینه سازی برای گسترش رابطه با آمریکا جستجو کرد. روزنامه واشنگتن پست از قول وزیر خزانه داری آمریکا نوشت که ایران بیش از ١٠٠ میلیون دلار به بانک مستقر در نیویورک بابت دعوای آن پرداخت کرده است. … آنچه در لحظه کنونی در مورد مناسبات ایران و آمریکا برجسته است، آنست که هر دو کشور در حال طی کردن دوره اعتمادهای متقابل اند. این امر برای برقراری همان روابط گذشته ضرورت حتمی دارد.” این مطلب ادامه میدهد: “… دستگاه رهبری جمهوری اسلامی آماده است مناسبات خود با اتحاد شوروی را تا حد ممکن به سمت روابطی متشنج و خصمانه سوق دهد. مناسبات ایران و شوروی هرگز تا این حد تیره نبوده است. از این زاویه حکومت ایران درست در همان مسیری پیش می رود که امپریالیسم آمریکا از آن می طلبد.” [۲]

  در ادامه، برای تعیین خط مشی در مقابل جمهوری اسلامی آمده است: “مساله مرکزی در تدوین خط مشی، تعیین سیاست نسبت به حاکمیت است و اکنون حاکمیت ایران سیر دور شدن از منافع ملی و مصالح خلق را طی می کند. حکومت راه حفظ و تحکیم وابستگی کشور به سیستم جهانی امپریالیستی و حفظ و تحکیم لجام گسیختگی غارت سرمایه داری را در پیش گرفته است. ما مخالف این راه و این سمتگیری هستیم.” [۲]

 اما نه روابط ایران و امریکا بهبود یافت و نه سیاست نزدیکی ایران به غرب در پیش گرفته شده بود چنان که آقای نگهدار و رفقای هیئت سیاسی سازمان می گفتند یا پیش بینی می کردند، نه روابط ایران و شوروی چندان تیره  شده بود و نه اصولا شوروی ستیزی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دنبال شد. بلکه برعکس روابط ایران و شوروی و بلوک شرق گسترش نیز یافت. راه رشد غیرسرمایه داری نیز از آغاز چندان فروغی نداشت که  بعد از حمله به حزب توده و سازمان اکثریت به محاق رفته باشد. جناح های مختلف حکومت نیز بنا به اقتضای مصلحت نظام به نوبت گاه مغضوب آیت الله خمینی بودند و زمانی محبوب وی. انقلاب از تب و تاب نیفتاد و همچنان تا سال ها بعد از حمایت های گسترده اقشار محروم و میانی برخوردار بود. شعار “مرگ بر امریکا” بر در و دیوار نوشته می شد، قلم حزب و سازمان اما شکسته بود.

 اظهارات اغراق آمیز آقای نگهدار و رفقای هیئت سیاسی سازمان درباره “شروع شوروی ستیزی” یا “آغاز امریکا دوستی” و یا “بازگشت انقلاب” تلاشی بود برای تبیین نظریِ زیر ضرب رفتن سازمان و حزب توده بدون زیر سوال بردن تحلیل های پیشین. تحلیلی که به این نیندیشیده بود یا نمی خواست بپذیرد که حکومتی می تواند ضدامپریالیست باشد، ضد امریکا باشد و روابط خوبی با اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی یا “درحال گذار” داشته باشد، اما همزمان بخاطر انحصارگر بودن و دینی بودن، حتی چپ های طرفدار شوروی و حامی خود را سرکوب کند.

 گزارش “آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ١٣۶٢ تا ١٣۶۵” علیرغم آنکه  “گزارشی تحلیلی” است و باوجود اینکه به نقش سیاست های تندروانه فدائیان اکثریت در سال های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵ در ضرباتی که به تشکیلات مخفی سازمان وارد شد می پردازد، اما در نقد تشکیلات مخفی در دوره رکود و مبارزه جدا از توده ای که نتیجه محتوم آن است، خاموش است. گویا مباحثی مانند رد “مبارزه جدا از توده” و نقد مشی چریکی که در آستانه انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب در میان فدائیان خلق صورت گرفته بود، همه به دست فراموشی سپرده شده بود. نقد “مبارزه جدا از توده” که منحصر به رد مبارزه مسلحانه نبود. اصولا اولین انشعاب مهم در سازمان چریک های فدائی خلق و تولد سازمان اکثریت ازجمله نتیجه همین نقدها و درس ها بود. تجربه های گران بهایی که به قیمت خون جمعی از بهترین فرزندان ایران بدست آمده بود.

 رهبران سازمان فدائیان اکثریت، علیرغم انتقاداتی که درجای خود بر سیاست های حمایتی این سازمان از حکومت وارد است، از قبل از انشعاب اقلیت این شم سیاسی را داشتند که اعضا و هواداران یک سازمان بزرگ چپ را رودروی یک نظام دینی برخاسته از انقلاب با پایگاه وسیع مردمی قرار ندهند. این درایت سیاسی بنوبه خود جلوی بسیاری از درگیری ها و خونریزی ها مانند آنچه در رابطه  با سازمان مجاهدین خلق شاهد بودیم، گرفت. تلاش برای پایان دادن به درگیری ها در ترکمن صحرا و دوری از مقاومت و مقابله با نیروهای حکومتی در کردستان از عاقلانه ترین تصمیمات سیاسی رهبرانی بود که بعدا در سازمان فدائیان اکثریت به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند. تصمیماتی که از بسیاری تقابل ها و خونریزی های فاجعه بار که می توانست اتفاق بیفتد، جلوگیری کرد.

 ولی بعد از حمله به حزب توده و سازمان ناگهان همه سیاست ها به سرعت به سمت تغییرات ۱۸۰ درجه ای چرخیدند. انگار می خواستند دو سال راست روی را با هفت سال چپ روی جبران کنند.

 بی شک  هرچه رادیکالتر شدن سیاست های سازمان که از شعار”طرد جناح ارتجاعی حاکم” به “سرنگونی جمهوری اسلامی” و سرانجام در فاصله کوتاهی به  تصویب مبارزه “مسلحانه در کردستان” و “اقدامات مسلحانه” در سایر نقاط کشور می رسد[پلنوم وسیع فروردین ۱۳۶۵] در زیر ضریب بردن هرچه بیشتر تشکیلات سازمان در داخل کشور و تشدید فشار بر اعضای در بند موثر بوده است. [هرچند در مورد میزان این تاثیر نمی توان با قاطعیت سخن گفت.] آن هم در شرایطی که هیئت سیاسی کمیته مرکزی سازمان درست در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ به این نتیجه قطعی رسیده بود، که تشکیلات داخل زیر ضرب است:

 “اما این رویکرد، شتابان و همراه با رادیکالیسم فزاینده ای در مشی سیاسی و تشکیلاتی است. برابر اسناد موجود ارزیابی”خیانت رهبری خط امام به انقلاب و حاکمیت نیروهای ارتجاعی”، و اتخاذ سیاست “طرد جناح ارتجاعی حاکم” مصوبه پلنوم مهر ماه ١٣۶٣ در سیری شتابزده و توضیح نایافته در مدت زمانی کمتر از ۶ ماه جای خود را به شعار “سرنگونی جمهوری اسلامی” در بیانیه ای مشترک با حزب توده ایران می دهد. رهبری سازمان در این روند بر واقعیت وجود تشکیلاتی وسیع و ضربه پذیر در ایران مکث لازم و کافی را نکرد.” [۲]

 بعد از رادیکالتر شدن سیاست های سازمان، تشکیلات داخل بیش از پیش زیر ضرب نیروهای امنیتی قرار گرفت. صدها نفر از اعضا و هواداران سازمان دستگیر و از سال ۶۴ به بعد دهها نفر که برخی از آنها از چندین سال قبل در زندان بسر می بردند، اعدام شدند. همچنین اکثریت کادرهای سازمان که ناشیانه به پلنوم سال ۶۵ در تاشکند دعوت شده بودند و ناشیانه تر به ایران بازگشتند یا بازگردانده شدند، دستگیر و اعدام شدند.

 مهدی فتاپور از اعضای هیئت سیاسی سازمان در این باره می گوید:

 “فراموش نکنید که در طی تمام سال ١٣۶٣ ما هیچ ضربه جدی نخوردیم. با توجه به امکانات پلیس بعید است، سال ١٣۶٣ هیچ امکانی برای ضربه زدن به ما نداشته باشند. مسئولان وزارت اطلاعات در بازجویی از رفقای ما ادعا کرده اند که آنها قصد جمع کردن تشکیلات سازمان را نداشته اند و پس از رادیکال شدن خط سیاسی سازمان تصمیم خود را عوض کرده اند….” [۲]

 تا آنجا که اسناد گواهی می دهند، تنها در کنگره دوم سازمان اکثریت در سال ۶۸ یا ۶۹ هست که درک “زمان عقب نشینی”، تصریح و تا حد سیاستی تشکیلاتی فرا می روید.

 گویا ضربات قبلی کافی نبود و باید ضربه بزرگ سال ۶۵ نیز به تشکیلات وارد می شد تا تازه سه چهار سال بعد رهبری سازمان به درک “زمان عقب نشینی” برسد. اما این نقد رادیکالیسم تشکیلاتی و عقب نشینی دیرهنگام، آن هم بدون نقد رادیکالیسم سیاسی، نوشداروی بعد از مرگ منصور و رضی و … بود.

 ادامه دارد

 

زیرنویس:

 

۱. قطعنامه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان در سال های ١٣۶٢ تا ١٣۶۵. کارآنلاین، نشریه اینترنتی سازمات فدائیان خلق ایران(اکثریت)

 http://www.kar-online.com/node/5179

 2. آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵، کار آنلاین نشریه اینترنتی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت). ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۲

 http://www.kar-online.com/node/5136

 

تاریخ انتشار : ۲۱ آبان, ۱۳۹۱ ۱۱:۲۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا