Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)   برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید! Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۶

دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۶

سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ "تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!"
تاریخی که با خون دل نوشتیم، اکنون در معرض تهدید جدی قرار دارد. آیا باز هم شاهد تکرار فجایع گذشته خواهیم بود؟ یا اینکه این بار، با آگاهی و مسئولیت‌پذیری...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
فرخنده باد روز زبان مادری؛ روز زبان‌های مردم ایران!
به‌جاست بر این نکته انگشت تاکید بگذاریم که علی‌العموم هیچ زبانی در تضاد و تعارض با زبان عمومی و رسمی یا همان زبان میانجی و مشترک ِ زبان‌های گوناگون در...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
زمستان
بیدارم مکن, با قلبِ سردم, در کنار ستاره ها, خاموش بخواب می روم, ستاره سرخی از میان کهکشانها, خطی بر آسمان انداخت, پایان زمستان نزدیک است,
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان-ا
نویسنده: رحمان-ا
روایتگری بس است ، باید راهی جست
فرض کنیم تمامی مطالب مطرح‌شده در نوشته‌ی آقای بهزاد کریمی با عنوان «در مونیخ چه گذشت»، که در سایت به پیش متعلق به حزب چپ ایران منتشر شده، با تمام...
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
زنان خانه‌دار و کارگران؛ در صدر آمار خودکشی در ایران
ایران با بحران عمیق روانی، اجتماعی و اقتصادی روبه‌رو است که یکی از پیامدهای نگران‌کننده آن، افزایش نرخ خودکشی است. زنان خانه‌دار، کارگران، دانش‌آموزان و دانشجویان بیشترین آسیب‌پذیری را در...
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
افراد ایلان ماسک نمی دانستند واقعا به چه کسانی شلیک می کنند
با این حال، تلاش‌های فشرده برای بازگرداندن کارکنان NNSA نشان می‌دهد که دولت ترامپ واقعاً افرادعالیرتبه دارای تخصص های مهم را اخراج کرده است. اولریش کون، کارشناس کنترل تسلیحات در مؤسسه تحقیقات صلح...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده:  الیور ایمهوف -  برگردان رضا کاویانی
نویسنده:  الیور ایمهوف -  برگردان رضا کاویانی
اروپا قربانی کیست؟
به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: آرنولد برتراند
نویسنده: آرنولد برتراند

نیرنگستان

سرفه و گریەهای زنی جوان را می شنوم که با تلفن حرف می زند: «...کرونا گرفتم عزیزجون، کرونا گرفتم برای من دعا کن، همینجا بستری می شم، تو رو خدا نیایید ملاقاتم....» سکوت می کند و دیگر فقط صدای هق هق گریه آمیخته با تنگی نفس است که به گوش می رسد... اطراف حیاط بیمارستان به تکاپوی بیماران خیره می شوم.

زیر درختان صنوبر و چنار و کاج بیمارستان با آن برگهایی که دیگر طراوتی ندارند در این گرمای تابستان… مردی جوان روی پتویی قرمز رنگ دراز کشیده… صورت خاک گرفته و ته ریش اش نشان از خستگی و نگرانی روزها و بیخوابی شب ها دارد… «مسیب» پنج شب است چشم انتظار اجازه ی همسرش از بخش بیماران کرونایی، مچاله توی ماشین یا کف حیاط بیمارستان خوابیده… می گوید: «حتی یه روز از این سالهای زندگی مشترک از هم جدا نبودیم، حالا کجا برم وقتی چراغ خانەام خاموشه…» می گوید هر روز با همسرش حرف می زند و گاهی هم به دیدنش می رود «امروز صبح زنگ زد و پرسید صبحانه خوردی؟ به دروغ گفتم آره… خودش حالش بده اما نگران منه…. به خدا عشق که باشهبگو یک ماه اینجا بخواب؛ می خوابم. ما بدون هم می میریم…»

نسیمی گرم همراه با شرجی ویروسها را جا به جا می کند! و می نشاند روی لبخند «مسیب» که خودش هم آنطور که می گوید آخرین روزهای درگیری با کرونایی بدون علامت را می گذراند… در بیمارستان هیچ تخت خالی نیست. راهروها، حیاط و حتی مسجد بیمارستان پر است از بیماران… پزشکان و پرستاران خسته تر از همیشه اند… این را می شود از چهره هایشان و از سخن گفتن هایشان فهمید… روبه روی در اورژانس، دو مرد مشغول هجی کردن کلمه «رمدسویر» از روی کاغذ اند… دو برادر، پدر پیرشان را بعد از سه روز در به دری برای پیدا کردن تخت خالی، سرانجام به بیمارستان آورده اند: «…همه بیمارستانهای استان را چرخیدیم؛ سه روزه پدر را توی ماشین، از این بیمارستان به اون یکی می بریم… هیچ جای خالی پیدا نمی شه…» حیاط بیمارستان ساکت اما پر رفت و آمد است. پیکرهای خسته و چشمان باز اما بیروح همراهان بیمار با کیسەهای دارو در دست، تضاد عجیبی دارد با طراوت نسیم خنکی که در این غروب تابستانی کمی می وزد… گوشهای می ایستم و چند دقیقه بعد صدای سرفه و گریەهای زنی جوان را می شنوم که با تلفن حرف می زند: «…کرونا گرفتم عزیزجون، کرونا گرفتم برای من دعا کن، همینجا بستری می شم، تو رو خدا نیایید ملاقاتم….» سکوت می کند و دیگر فقط صدای هقهق گریه آمیخته با تنگی نفس است که به گوش می رسد… اطراف حیاط بیمارستان به تکاپوی بیماران خیره می شوم. پسر جوانی با سرمی در روی ویلچر در گوشه ی حیاط … زنی با چادری مشکی کف حیاط و سرمی در کنارش باهمراهی جوان… در پشت نرده پیاده رو بیمارستان حرفهای زنی به گوش می رسد «دیگر داشت توی کما می رفت که آوردیمش بیمارستان، آنقدر گفتند بیمارستان بد است که تا همین دیشب که جلوی دربیمارستان بودیم نمی خواست از ماشین پیاده شه. می ترسید اینجا برایش اتفاقی بیفته. اما واقعاً رسیدگی می کنن، پرستارها واقعاً زحمت می کشن. قبلاً هم اینجا برای عمل قلب آمده بودیم …» زن خیره به آسمان انگار با خودش حرف می زند، از سختی این یک سال زندگی زیر سایه کرونا می گوید و از مشکلات که امان همسرش را بریده… «…چه کسی الان کار داره که همسر من داشته باشه… مغازهها بسته و کرایەها دوبله و سوبله … هیچ کس هم کاری نمی کنه. واکسن که نداریم با این همه پول و ثروت که دستشونه… اگر هم باشه برای ماو امثال ما نیست و بقیه هم مردند که مردند!… طبقه محروم وجود نداره، فقط طبقه بالا وجود داره و از ما بهترون… هرچه خوبهبرای اوناس…» زن و شوهری آن سوتر با شنیدن نجواهای زن سر بر می گردانند، از چشمان اشک آلودشان پیداست که عزیزی در اینجا دارند… صدای خفەاش از پشت ماسک درست به گوش نمی رسد…

پرستاری نسخه به دست، مردی را دنبال دارو می فرستد و تاکید می کند حتما هر نوعش را داشت؛ بگیر!… جلوی در بیمارستان صدای پیکوربادی که جدول جلوی در را تخریب می کند؛ نمی گذارد صدای پرستار آسان برسد… «مسیب» لابەلای صندلیهای نزدیک در ورودی، زیر درخت روی نیمکت نشسته و یکی هم روی زمین دراز کشیده جلویش… زیلو انداخته روی زمین و کاپشنش را زیر سرش مچاله کرده…

«مسیب» با حالتی که انگار در حال سپری کردن تجربەای عرفانی باشد؛ می گوید: «آقا من پنج شبه اینجام؛ خسته شدم، این پرستارا یک سال و نیمه زندگیشان اینه… واقعاً کی به داد اینا! می رسه. اینجاگریەهایشون را دیدەام، بغض کردن هایشون را شنیده ام…»

ناگهان همه سرها بە سمت جیغ زنی می رود که حاضر نیست وارد اورژانس شود. مردی او را آرام می کند و پزشکی به سمتش می آید و با لبخندی مهربانانه برای زن توضیح می دهد که باید بستری شود اما زن انگار که دچار حمله عصبی شده باشد، می گوید: «نه آقادکتر من باید بروم خونه…بچه هام…»

همراهش آه می کشد و در گوشه بیمارستان به سیگارش پک می زند…

صدای پیکور کماکان به گوش می رسد… «… سر پیچِ خیابان اصلی گورستان که شنریزی شده بود با تشییع جنازهی تازهای روبرو شدیم…

چهار گورکن با کمربندهایی از مشمع سفید و چکمههای گلآلودی که برگِ درختان به آنها چسبیده بود در حال حمل یک تابوت قهوهای رنگ بودند. هوا داشت تاریک می شد. گورکنها عجله داشتند، سکندری می رفتند و برانکاری را که تابوت روی آن قرار داشت، ننووار تاب می دادند…»چخوف**

*.نیرنگستان عنوان کتابی ست از صادق هدایت (۸۲ بهمن۱۸۲۱– ۱۱فروردین۱۳۳۱) او را همراه محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی می دانند…

**.آنتون پاولوویچ چخوف زاده ۸۱ ژانویه ۱۲۸۱ درگذشته ۱۱ ژویٔیه ۱۱۱۱ پزشک، داستاننویس، طنزنویس و نمایشنامەنویس… هرچند زندگی کوتاهی داشت؛ اما بیش از ۰۱۱ اثر ادبی آفرید…

نیمه های امرداد

تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد, ۱۴۰۰ ۴:۱۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اروپا قربانی کیست؟

به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ “تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!”

فرخنده باد روز زبان مادری؛ روز زبان‌های مردم ایران!

روایتگری بس است ، باید راهی جست

زنان خانه‌دار و کارگران؛ در صدر آمار خودکشی در ایران

افراد ایلان ماسک نمی دانستند واقعا به چه کسانی شلیک می کنند

برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید!