این مقاله تقدیم به معصومیت ترانه موسوی و نجابت سعیده پور اقایی که تنها فرزندان خانواده خود بودند.
جنبش از ما سبز شد ما هم از او
امید از ما خلق شد ما نیز از او
حکایت این بیت حکایت جامعه ماست، واقعیت این است که جنبش سبز یا حرکت اعتراضی اقشار متوسط که نارضایتی مردم را نیز همراه خود دارد، محصول تلاش طولانی است که آخرین مرحله آن بعد از بن بست اصلاحات پارلمانی در سال ۱۳۸۴ شکل گرفته است.
جوهره کلام این که در سال ۱۳۸۴ حرکت نهادهای مدنی اعم از اقوامی، اصناف، زنان و سازمانهای غیردولتی حقوق بشری و نیز حرکات دانشجویان نگاه مطالبات گرایی را در جامعه رشد داد.
این نگاه مطالبه گرا و جزء نگر و گام به گام به جای نگاه کلان نگر اصلاح طلبانه جای خود را در جامعه باز کرد و در نهایت میان محدودیتهای درون حاکمیتی در انتخابات ریاست جمهوری وارد شد و توانست بخشی از نیروهای اجتماعی را که نگاه سنتی – مذهبی اما صادقانه داشتند رادر کنار خود ببیند. این تعامل می تواند فضای تنوع اجتماعی در سپهر ملی و بستر مدنی را به سوی تفاهم ملی سوق دهد.
با این وصف اعلام راه سبز امید نتیجه اعتراض بیشتر اقشار میانه شهری است و در پی آن مقاومت و ایستادگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همراهی سید محمد خاتمی و تائید نسبی هاشمی رفسنجانی از این حرکت خود جوش است که ریشه های آن در تلاش فعالان مدنی و سیاسی و دانشجویی و احزاب طرفدار فعالیتهای مدنی است که بسیاری از آنان بدون نقش رهبری در حرکات اخیر مردم به اتهامات نادرست در زندان هستند و بسیاری در معرض تهدید برای دستگیری و انواع فشارها قرار دارند. پس باید دقت داشت که راه سبز امید برای شکوفایی و استمرار و دوام و تلاش مدنی – سیاسی باید سه نکته مهم را توجه کند.
۱-نهادهای مرجع را به رسمیت بشناسد و با آنها تعامل کند و تنوع این نهادها را به رسمیت بشناسد.
۲-جریات سیاسی که حاضر به فعالیت سیاسی – مدنی قانونمند هستند را به رسمیت بشناسد.
۳-رفتار قانونمند در سپهر حقوق ملی، بستر مدنی و رفتار حقوقی و قانونمند را جایگزین نگاه خودی و غیرخودی سازد.
راه سبز امید می تواند خود را در چارچوب محدودیت رفتار سیاسی انتخاباتی محدود کند، این رفتار به هر دلیلی نمی تواند به فراگیری اقشار اجتماعی منتهی شود.
راه سبز امید می تواند با رفتار قانونمند و حقوقی مشخص به فراگیری بپردازد؛ فراگیری که بر اساس ایران سه عنصری (اصناف، جنسیت و اقوام) و بر پایه ارتباطی (احزاب، نهادهای مدنی، شبکه های اجتماعی) خود را استوار کند.
ایران سه عنصری ایرانی فراگیر است و همراه با پایه ارتباطی احزاب و نهادهای مدنی و شبکه های اجتماعی اعم از دوستانه، خانوادگی و در محیط کار و محله و نیز دبیرستان و دانشگاه، [می تواند به ایرانی با] اعتماد ملی بیانجامد. بیگمان با وجود بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، اقشار پایین شهری با شور و حال بیشتری به این راه سبز امید خواهند پیوست. البته به شرطی که راه سبز امید نکات مزبور را رعایت کند.
خطرناکترین رفتار آن است که رابطه خود را با مردم بدون به رسمیت شناختن نهادهای مدنی مرجع برقرار سازد. این گونه رفتار به پوپو لیسم منجر خواهد شد و رفتار شبکه ایی محله، محیط کار، دانشگاه و دبیرستان را جایگزین محض رابطه با نهادهای مدنی می کند. این نوع از ارتباط اجتماعی در انقلاب صورت گرفت اما به دموکراسی منجر نگردید؛ چرا که شبکه اجتماعی با وجود نهادهای مدنی مرجع استوار می ماند.
همچنین نادرست خواهد بود که راه سبز امید با احزاب موجود در جامعه به رفتار سیاسی بپردازد و از آنان فقط حمایت بخواهد. این گونه سیاست ورزی ساخت قدرت سیاسی را دموکراتیک نخواهد کرد. راه سبز امید باید از آنان تعامل را طلب کند.
همچنین راه سبز امید با تکیه بر حقوق اساسی ملت در فصل سوم قانون اساسی می تواند با همه شبکه ها، نهادهای مدنی و احزاب میثاق صادقانه ببندد. این میثاق باید، به تعبیر امام علی (ع)، گردن در گرد گفته خود بگذارد.
آقایان میرحسین موسوی با ایستادگی، مهدی کروبی با دفاع و افشاگری و خاتمی با همراهی نمودن نشان داده اند که می توان بر روی صداقتشان حساب کرد، اگر چه تمامی انسانها با ضعفهایی روبرو هستند.
در نتیجه راه سبز امید بر اساس میثاق حقوق ملت و رفتار قانونمند نیاز به تعامل میان شبکه ها، نهاد ها و احزاب دارد، تا راه سبز امید شکوفا شود و استمرار یابد و در عین حال راه دموکراسی را گم نکند. نیاید فراموش کرد مردم ما شروع خوبی دارند اما در استمرار و در نتیجه چندان کامیاب نیستند.
اگر راه سبز امید آرام اما مطمئن و با حوصله اما دموکرات حرکت کند، می تواند در جامعه امید و همبستگی ایجاد کند.
به عبارتی راه سبز امید می تواند شعار “همه برای یکی و یکی برای همه” را جایگزین شعار “همه با من” یا “همه برای من” بکند.
انتظار آن است که در پرتو تنوع و تفاوت برای دموکراسی تلاش کنیم و فراموش نکنیم که تجربه گذشته حرکتهای ایرانی چنین تنوع و تفاوتی را در سپهر ملی در خود نداشته است؛ بلکه باید و می توان این تجربه را خلق کرد.
بیگمان عنصر ایرانی و اسلامی به ما گوشزد می کند که این میثاق گرایی و وفا به عهد است که بر شکوه ایران و ارزشهای اسلامی می افزاید، و نه تحمیل روش و عقیده و پیروز شدن و از موضع بالا با دیگران رفتار کردن. باید در این راه تلاش کرد.