جریان اصلاحات در ایران جریانیست غربگرا. غربگرا نە در معنای منفی آن، بلکە در معنای رئالیست و واقع گرایانە آن. آنان شیفتە لیبرال دمکراسی و پیشرفتهای صنتی غرب اند، اما از طرف دیگر بعلت ریشە مذهبی خود و اعتقاد بە اسلام، تلاش دارند بە شیوە خود بە غرب در کلیت آن نزدیک شوند. دمکراسی اسلامی مهمترین مفهوم ابتکاری آنان از دل همین شیفتگی رئالیستی است! آنان می دانند پایدارترین سیستمها در جهان کنونی، تا جائیکە تجربە نوین بشر نشان دادەاست، سیستم لیبرال دمکراسی است و بقیە همە با بحرانهای ساختاری جدی دست و پنجە نرم می کنند، اگرچە لیبرال دمکراسی هم بنوبە خود خارج از چالشهای درون سیستمی نیست.
اصولگرایان، جریان پایداری، سپاە پاسداران و هستە سخت قدرت از این گرایش ناراضی اند. اما از طرف دیگر می دانند کە اصلاح طلبان حذف ناشدنی اند، نە بە این علت کە از توان سرکوب آنان برخوردار نیستند، بلکە بە این علت حذف آنان امکان مانورهای نظام را در مقابل غرب از بین می برد و بعلت اینکە جمهوری اسلامی نظامیست در مابین، پس اکیدا چنین امری بە صلاح نیست.
جناح مقابل، دوست دارد بە آنان تحت عنوان جریان لیبرال، گرین کارتی ها، ستون پنجم و غیرە نام بردە و بتازد، اما از طرف دیگر خوب می داند کە تا جائیکە مسئلە پیشبرد سیاست تعادل میان قدرتهای بزرگ مطرح است، وجود اصلاح طلبان غربگرا لازم است، زیرا بدون نیروئی داخلی کە بتواند نظر مساعد غرب را جلب کند، اساسا سخن گفتن از تعادل معنا ندارد (حال بگذریم از چگونگی همین تعادل، اینکە تا چە حد پیش رفتەاست).
امکانات جناح مقابل برای زدن اصلاح طلبان بسیار بالاست. کافیست از طریق شورای نگهبان بە حذف و رد کاندیداهای آنان دست بزند، فعالان آنها را احضارکردە و یا در صورت برد آنها مثلا در انتخابات ریاست جمهوری، موشکی با یک شعار ضد اسرائیلی هوا کند و یا چند تا لباس شخصی و بسیجی جان بر کف را تحریک کردە تا از دیوار سفارتی بالا رفتە و آن بالا شعار سردهند؛ دیگر خودبخود همە رشتەها پنبە می شوند و دولت بداقبال، آفتابش از لب بام با شیرجە غروب می کند.
مدتهاست تندروها این بازی را ادامە می دهند و بەوضوح ضربات سختی بە اصلاح طلبان وارد آوردەاند. اصلاح طلبان نیز کە عمدتا متکی بە اهرمهای قانونی و تاثیرگذاری بر آنها هستند، تنها تن بە گفتمان سازی، حضور در فضای رسانەای و گفتوگوهای پشت پردە زدەاند، شاید بە این امید کە درست همانگونە کە شرایط بین المللی و بحرانهای درونی نظام، ضرورت حضور آنان را بنوعی لازم می سازد، شاید دوبارە همین داستان تکرار شود. متاسفانە حتی در قالب نهادهای مدنی موجود هم اعتراضی جمعی سازمان دادە نمی شود!
این بار دولت آمریکا بصراحت اعلام کردە کە اتخاذ سیاست در مقابل برجام ربطی بە انتخابات ریاست جمهوری در ایران ندارد. یعنی اینکە ظاهرا برای جو بایدن مهم نیست کی می خواهد در قوە مجریە ایران باشد یا نباشد؛ اما چە کسی است کە نداند این برای اروپا بسیار مهم است. اروپائی ها کە سنت قوی در پیشبرد سیاستهای رفرمیستی از طریق فشار و گفتگو بر رقیب دارند، البتە مسئلە جناح بندی های درون و پیرامون حکومتی برایشان از اهمیت خاصی برخوردار است؛ و برای همین بی گمان در این مورد با شریک آمریکائی خود گفتوگوهای معینی در این مورد داشتە، دارند و در صدد تلقین اهمیت این موضوع بە آنهایند.
شتاب گرفتن گفتوگوها حول برجام با محوریت اروپائی ها و خبرهای نسبتا مثبتی کە می رسند، حاکی از آنند کە قبل از انتخابات روند احیای برجام را بە جائی قابل قبول برسانند. یعنی درست همانگونە کە در این سوی میدان موشک هوا می شود و بر روی دیوار سفارت خانەها کسانی بالا می روند، در آن سوی میدان نیز کسانی صندلیها را زیرکانەتر از هر زمان دیگری دور میز گرد می چینند.
بازی هم سادە است و هم در عین حال پیچیدە. شاید بە این علت کە همە دست همدیگر را خواندەاند و اما در همان حال همین خوانش مانع پیشبرد سریع کارها می شود.