نامه نگاری از سوی هر فرد و جمع حقیقی یا احزاب و سازمانهای سیاسی به دولتها، مقامات حکومتی کشورها و نیز ارگانهای بین المللی، بخودی خود مذموم و نکوهیده نیست. اما آنچه که حساسیت برانگیز است، مضمون و محتوای نوشته های ارسالی است.
مردمان هر کشوری علیرغم این که چه نگاهی نسبت به دولت های خود دارند، در کلیت هیچ گاه موافق دخالت خارجی برای حل معضلات داخلی کشورشان نیستند، اما در این میان هستند افراد و نیروهای متشکل سیاسی که از دخالت نیروهای بیگانه در کشورشان حمایت می کنند و در این راه مصممانه قدم برمی دارند. دادن اطلاعات و اسرار محرمانه کشور در زمان جنگ به دشمن و همچنین افشای فعالیت های محرمانه کشور که موجب به مخاطره انداختن امنیت کشور می گردد، از ذهن مردم زدوده نمی شود.
امروزه بسیاری از ایرانیان، تحت نام کنشگر یا فعال سیاسی به فعالیت های سیاسی و حقوق بشری مشغول اند و ظاهراً تاکنون هیچ حزب و سازمانی را در قامت افکار و اندیشه سیاسی و حقوق بشری خودشان نیافته اند تا بتوانند فعالیتهای خود را سازمان یافته تر به پیش ببرند. فعالیت حزبی بمعنای پاسخگو بودن نیز هست.
نامه تعدادی از ایرانیان خارج از کشور به دونالد ترامپ رئیس جمهور آتی آمریکا، که در آن خواهان تشدید فشار و اعمال سیستم جامع تحریم علیه جمهوری اسلامی شده اند، موجب برافروخته شدن خشم بسیاری از ایرانیان علیه امضاکنندگان این نامه گردیده است. ایرانیان معترضی که خود را در قالب حاکمان جمهوری اسلامی ایران تعریف نمی کنند.
احمد باطبی در وقایع هیجده تیر ۱۳۷۸ تنها بیست دو سال داشت. وی با نشان دادن پیراهن خونی یکی از همرزمان دانشجو و چاپ عکس آن روی جلد مجله اکونومیست توانست افکار عموی جهان را به آنچه که در ایران می گذرد و نیز احترام ملیونها هموطن اش را به خود جلب کند. وی هزینه سنگینی برای این کار پرداخت و حکم اعدام از دادگاه انقلاب برایش صادرشد.
امضای وی در پای این نامه فاقد هرگونه توجیه است.