بینش های نظری، برنامه ای، تشکیلاتی و کنش و منش های گوناگونی را چپ ایران در تاریخ بلند خود تجربه کرده، و هم اکنون بروز می دهد. «پروژه وحدت چپ»، که در راستای وحدت چپ دموکرات ایران حرکت کرده و به دستاورد هایی رسیده، با انتخاب بینش نظری، سیاسی، برنامه ای، سازمانی و کنش و منش روبرو است. «پروژه وحدت چپ» از آغاز تا کنون، در طرف های چهارگانه آغازین آن و نیز فراتر از آن در خارج از این جمع، نیرویی را ایجاد کرده است که خواهان وحدت و ایجاد سازمانی واحد از چپ دموکرات است. «پروژه وحدت چپ»، با مباحثات نظری، برنامه ای، سیاسی و سازمانی دامنه دار و گسترده به همگرایی هایی دست یافته و آن ها را تا حدی تدوین کرده است. سند تهیه شده، گرچه هنوز نهایی نیست، ولی در همین حد نیز، محصول مهم و ارزشمند بحث ها، گفتگوها، مذاکرات و توافقات جمع هایی است که تا پیش از این پروژه و بدون تلاش های ناشی آز آن، با هم اگر نه بیگانه، ولی نزدیک نبوده اند. «پروژه وحدت چپ»، با کار و تلاش مشترک، تمایل و اراده ای را شکل داده است که با عبور از نیروی ماند و حفظ وضع موجود، همبستگی میان نیروهای همراه این پروژه را ببار آورده است. همبستگی برای ایجاد سازمان واحدی درراستای وحدت چپ دموکرات ایران، سازمان واحدی پلورالیستی، سازمان واحدی رها از بازی قدرت درونی و معطوف به فعالیت سیاسی تاثیر گذار در برون از خود. اینها، «پروژه وحدت چپ» را در استانه تشکیل کنگره مشترک وحدت قرار داده و تدارک و برگزاری آن برای ایجاد سازمان واحد، مورد تایید طرف های وحدت قرار گرفته است. این پروژه، اکنون با تدارک و برگزاری کنگره وحدت، تداوم و به سرانجام می رسد. این امر، نیازمند پرداختن به مسائل اصلی فرا روی وحدت است.
بینش نظری سیاسی
بینش نظری سیاسی غالب در چپ ایرانی، برای مدت های طولانی در تاریخ آن، معطوف به کسب انقلابی قدرت بوده است. سرنگونی حکومت، از طریق انقلاب برای رسیدن به سوسیالیسم سیمای این گفتمان بوده است. هنگامی که جمهوری اسلامی، چپ ایران را با سرکوب بی رحمانه از صحنه سیاسی حذف کرد و جان به دربردگان را پراکنده و یا به خارج از کشور راند، این سیما، به فصل مشترک چپ تبدیل شد با همه تفاوت هایی که داشتند. هم اکنون نیز همین سیما را بخشی از چپ حامل است. اما، بخش دیگر آن طی دوره حدودا سی ساله اخیر، بر این بینش نظری سیاسی نماند و برای انتخابی دیگر، متاثر از تحولات کشور و جهان، به جستجو پرداخت. برای این بخش، در داخل و خارج از کشور، کسب قدرت بعنوان ارزش اصلی مبارزه، بمرور زیر سئوال رفت. از این بینش، آمدن و رفتن این یا آن رژیم، دیگر پاسخگو نبود.
رژیم ها چه بخواهیم چه نخواهیم، می آیند و می روند. با بهره گیری از کارهای علمی انجام شده از جمله کارهای محقق گرانقدر علوم سیاسی آقای دکتر حسین بشیریه، می دانیم فروپاشی رژیم های غیر دموکراتیک، ناشی از بحران های درونی آن هاست. بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران در همبستگی کادرها و کارکنان سیاسی با طبفه حاکم، نارضایی عمیق همگانی از شرایط اجتماعی اقتصادی و سیاسی به فروپاشی رژیم های غیر دموکراتیک منجر می شوند. کسی نمی تواند شک کند که رژیم جمهوری اسلامی با انباشت بحران ها و نارضایی ناشی از آن ها، و ناتوانی ایدئولوژیک و طبقاتی آن در تغییر اوضاع، پایدار بماند. عمر این رژیم به پایان می رسد، گرچه هنوز با تکیه بر ابزار سرکوب از سلطه و استیلا برخوردار است. رژیم غیر دموکراتیک می تواند بیفتد ولی گذار به دموکراسی صورت نگیرد. گذار به دموکراسی، به بینش دموکراتیک و بسیج و مدیریت مبارزه مردم توسط فرزندان مبارز و دموکرات و چپ آنان بستگی دارد. وجود احزاب و سازمان ها و تشکل های سیاسی و مدنی مبارزین که ائتلاف، توافق و سازش برای تامین شرایط دموکراتیک را فراهم می کنند و استعداد چنین فعالیتی را دارند، برای گذار به دموکراسی تعیین کننده است. استبداد دینی و سرکوب، کمترین فعالیت متشکل و مستقل مبارزین دموکرات و چپ را در کشور تحمل نمی کند. در چنین شرایطی، موسوی، کروبی، خاتمی که طرفدار ادامه نظام جمهوری اسلامی با پیامدهای غیر دموکراتیک آن اند، اصلاحاتی را مطالبه کرده اند که انعکاسی از برخی مطالبات موجود در جامعه است. روشن است که آن ها از سرکوب بی نصیب نمانده اند. با این وجود بر مطالبات خود پایداری کرده و در «جنبش سبز»، موقعیتی در حد رهبر را یافتند. این سابقه در آینده سیاسی ایران نمی تواند تاثیر نداشته باشد. بعلاوه، نیروهای سیاسی دیگری نیز وجود دارند که با تکیه به امکانات خارجی یا بدون آن، در میان افکار عمومی ایرانیان پایگاهی با اهمیت یافته اند. در این میان، اپوزیسیون دموکراتیک، با تعداد پرشمار و کیفیات و صلاحیت های گوناگون، پراکنده و کم اثر مانده است. در چنین شرایطی، اگر ارزش اصلی مبارزه پایان عمر این رژیم باشد، صرف رفتن این رژیم، و امدن رژیمی دیگر، دموکراسی، آزادی، عدالت و پیشرفت اجتماعی را ببار نمی آورد. پس، کسب قدرت و آن هم بیشتر در وجه سلبی که ارزش اصلی مبارزه تلقی می شد، بمرور در میان بخشی از چپ اهمیت خود را از دست داد. به جای آن، گذار به دموکراسی بعنوان هدف قرار گرفت که می تواند بشیوه های مختلفی صورت بگیرد. گذار به دموکراسی می تواند با گسست ناگهانی از رژیم باشد و یا با تغییرات تدریجی و طولانی که نهادهای رژیم غیر دموکراتیک مدتها باقی می مانند و تغییرات تدریجی را در جامعه شاهد ایم. در اولی بسیج قوی ولی سازمان های مدنی و سیاسی بدلیل سابقه این سازمان ها در نتیجه عملکرد بسته رژیم، ضعیف اند، اما در دومی بسیج ضعیف تر است اما سازمان های مدنی و سیاسی بمرور قوی تر می شوند. در اولی مطالبات کلی تر و ضد کلیت رژیم مطرح می شوند و در دومی مطالبات حداقلی تر و از جزئی رو به قوی تر شدن اند. دیده شده است که این شیوه ها و مطالبات بدون توجه به شرایط واقعی مطرح می شوند. برخورد احساسی و واکنشی به این شیوه ها و مطالبات، که عمدتا ناشی از شرایطی خارج از اراده نیروهای سیاسی اند، می تواند به مواضع و برنامه هایی بیانجامد که با سیر واقعی جامعه متناقض باشد. گذار به دموکراسی می تواند از بالا، یا از توافقی میان بالا و اپوزیسیون و یا با گسست ناگهانی انجام شود. براین اساس، نمی توان موافق بود با آن گرایشی که با رد بینش نظری سیاسی گذشته چپ، به قناعت به تغییر روش ولایت فقیه نزدیک شده یا رسیده است. برای گذار به دموکراسی در هر یک از شیوه های گذار، وجود اپوزیسیون بخصوص اپوزیسیون دموکراتیک و مستقل از جناح های اصلاح طلب اهمیت دارد. اپوزیسیونی که به پیش کشیدن مطالبات ملی دموکراتیک (حقوق و ازادی های فردی و سیاسی) نه صرفا خواسته های خاص می پردازد، ساختار باز و روشنی دارد، از بینش و سیاست دموکراتیک برخوردار است و بالاخره نتیجتا از نیروهای مختلف درون حکومت و دولت های خارجی مستقل می باشد. در گذار به دموکراسی قدرت اپوزیسیون دموکراتیک امتیازی به حساب می اید در صورتی که نیروی شبه اپوزیسیون و یا اپوزیسیون غیر دموکراتیک می توانند موانعی باشند، بی ان که نقش هر یک در گذار نادیده گرفته شود. توان اپوزیسیون دموکراتیک در سازماندهی، برخورداری از حمایت گسترده اجتماعی، برخورداری از برنامه روشن، برخورداری از رهبری نیرومند و بسیج امکانات با فعالیتی مطالبه محور و برنامه محور تامین می شود نه بصرف فعالیتی آرمانگرایانه و یا افشاگرانه. با ائتلاف پذیری اپوزیسیون و با صف بندی تمام نیروهای سیاسی دموکراتیک در مقابل رژیم، قدرت مبارزه و مذاکره آن در مقابل رژیم تقویت می شود. رژیم کنونی ایران، تا کنون و با شدت و ضعف های مختلف، با جامعه مدنی و شبه اپوزیسیون برخورد نیمه بسته می کند. این باعث می شود که در جامعه مانند رژیم های کاملا بسته نارضایی به تراکم و به حالت انفجاری نرسد. وجود شبه اپوزیسیون در جامعه و شرکت آن در انتخابات باعث شرکت مردم در انتخابات برای تامین خواسته های خود می شود. اپوزیسیون دموکراتیک با استفاده از فضا های سیاسی امکان گذار به دموکراسی را بالا می برد. در حالی که در رژیم های بسته، اپوزیسیون به شیوه های رادیکال و انقلابی ترغیب می شود.
با چنین نظری، گذار به دموکراسی جایگاه ارزش اصلی را یافته است و مسئله مرکزی در بینش نظری سیاسی از سلب و کسب قدرت سیاسی به سوی تامین، تقویت و تحکیم شرایط گذار به دموکراسی عبور کرد. عناصر، محفل و تشکل هایی از چپ، که با همه تنوع خود، از هدف شمردن شیوه گذار و صرف برانداختن رژیم فاصله گرفته و به گذار به دموکراسی و تامین شرایط آن بعنوان ارزش اصلی تمایل یافته اند، چپ دموکرات نامیده شده اند. این نیرو در داخل و خارج از کشور، بعنوان یکی از نیروهای سیاسی کشور و بخشی از مخالفین رژیم جمهوری اسلامی، بر بینش نظری سیاسی تامین شرایط گذار به دموکراسی، پای می فشرد. چپ دموکرات، مبارزه برای گذار به دموکراسی را با تلاش برای تامین ارزش های خاص یا عام دیگر، برای آزادی، برابری، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست، مهار سرمایه داری تا رسیدن به آلترناتیو جایگزین آن که سوسیالیسم نامیده شده است، همراه می کند.
آسمان جهان ما را ابرهای سیاهی فرا گرفته و شواهد نشان می دهد که انبوه این ابرها، بازهم انباشته می شود. انتخاب دونالد ترامپ، به ریاست جمهوری در ایالات متحده امریکا، کسب قدرت سیاسی است توسط راسیسم، سنت گرایی و مخالفین حفظ محیط زیست. کسب قدرت سیاسی توسط این نیرو در کشوری روی داده است که بنا به موقعیت آن نقش مهمی را در جهان ما بازی می کند. بعلاوه، همین گرایش سنتی راسیستی و مخالف حفظ محیط زیست در اروپا در حال رشد است. انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه که پنج ماه دیگر برگزار می شود، تا کنون نشانه های خطرناکی را بروز داده و راست با گرایش راسیستی سنتی و غیر اکولوژیک از یکسو و حزب راسیستی در این کشور از سوی دیگر، هم اکنون قدرتمند در صحنه سیاسی این کشور ظاهر شده اند. در منطقه خاورمیانه، داعش و امثال داعش و تعصب مذهبی سلفیستی و شیعی گری و طرفداران جنگ مذهبی سنگربندی می کنند. بالاخره، کشور ما، در شدیدترین بحران اقتصادی تحت استبداد دینی و فساد فراگیر قرار دارد. گلوبالیزاسیون و ایجاد بازار آزاد جهانی بدون وجود مکانیزم های لازم جهانی، امنیت را از همه سلب و در اختیار سرمایه قرار داده است. ناامنی و هراس در همه جا، به رشد راست و راسیسم در افکار عمومی انجامیده است. دموکراسی، آزادی، عدالت، صلح و همزیستی برای بسیاری از مناطق جهان دور از دسترس و در منازل خود، ضعیف و در خطر قرار دارند. بحران وحشت زایی که در حال فرا گرفتن جهان است، طرفداران عدالت و آزادی و دموکراسی را به مقاومت فرا می خواند. این انتخابی است در مقابل چپ ها، دموکرات ها و تمامی انسان دوستان جهان. پس، از نظر روندهای و مبارزات آتی در جهان بعنوان یک کل و در کشورهای گوناگون جهان نیز، دموکراسی جایگاه ویژه ای می یابد.
«پروژه وحدت چپ»، محصول همگرایی نیروهایی از چپ ایرانی در خارج از کشور بوده است مبتنی بر فاصله گیری از شیوه گذار بعنوان هدف و جایگزینی آن با گذار به دموکراسی بعنوان ارزش اصلی مبارزه. این بینش نظری سیاسی از میان بینش های دیگر، انتخاب این پروژه بنظر می رسد. سیاست، امر جمعی است و نه کسر شدن از هم. چپ که از انسان آغاز می کند و حق زندگی شایسته انسان را برای مردم می خواهد، باید تبدیل به نیرو شود تا منشا تغییر گردد. پس، با مردم خواهان تغییرات باید پیوند خورد. چگونه؟ با عمل به برنامه و مطالبات مشخص خود و نشان دادن این که راه سومی، فراتر از این یا آن جناح حکومتی ممکن است. انتقاد و افشاگری صرف و سپردن برنامه و عمل به بعد، به پیوند با مردم نمی انجامد. پس گذار به دموکراسی مضمون فعالیتی است که مطالبه محور و برنامه محور می باشد. «پروژه وحدت چپ»، که سال هاست آغاز و به راه خود برای کمک به وحدت چپ دموکرات ایران ادامه داده و افت و خیزهای بسیاری را پشت سر نهاده تا به نقطه امروز رسیده است، گامی است در حد خود برای جمع شدن نیروهای مشترک در این بینش. نتیجه گیری من، با این پرسش روبرو می شود که آیا دیدگاه های متضاد با این بینش در «پروژه وحدت چپ» وجود ندارند؟ آیا براستی بینش مشترکی در پروژه وحدت چپ یافت می شود؟ پروژه وحدت چپ، در جمعبندی از مباحث خود سندی را تحت عنوان اشتراکات و اختلافات منتشر کرده و در دسترس است. بخش اشتراکات آن، که گروه منشور مرکب از نمایندگان هر چهارطرف وحدت تهیه کرده است، ضمیمه می شود(*). این سند یک دستاورد تلقی شده است که می تواند تکمیل شود و کمبودهای آن نیز مورد تاکید واقع شده اند. این سند با بینش گذار به دموکراسی سازگار است و تکمیل شدن آن نیز به این جهت تمایل دارد. نیروی اصلی، موثر و محرک وحدت با رسیدن به این بینش شکل گرفته و خواهان وحدت در این سمت است، ضمن این که بینش های دیگری نیز در میان جمع های مشارکت کننده در پروژه وحدت وجود داشته، که باقی نمانده و یا باقی مانده اند.
بینش های سازمانی و کنش و منش های گوناگون و انتخاب «پروژه وحدت چپ»، در بخش دوم این مقاله بزودی منتشر می گردد.
(*) گروه کار منشور که در «پروژه وحدت چپ»، با مسئولیت هشت نفر از نمایندگان چهار طرف آغازین تشکیل شده بود، تهیه سند واحدی را برعهده داشت. این گروه نظرات مشترک موجود در چهار طرف را استخراج و اختلافات موجود را نیز در ذیل آن طرح کرد. در اینجا اشتراکات درج می شوند. اصل سند در آدرس اینترنتی زیر در دسترس است :
http://vahdatechap.com/?p=1805
اشتراکات
١. ما، بخشی از سازمان های سیاسی چپ و جمعی از کنشگران چپ ایران، دست به وحدت و ایجاد یک تشکل چپ دموکرات و سوسیالیستی می زنیم. نقطه عزیمت این حرکت از جمله بر پایه گسست از سیستمِ فکریِ و عمل کردی “سوسیالیسمِ واقعاٌ موجود” و اعتقادِ به جدائی ناپذیری سوسیالیسم از دمکراسی است.
٢. ما در مبارزه اى که هم اکنون در نظام سرمایهدارى جهانى میان کار و سرمایه جریان دارد، در جانب کار قرار داریم؛ بر رفع تبعیض های طبقاتی، جنسیتی، ملی ـ قومی، نژادی و مذهبى تاکید داریم. ما به آزادی، دموکراسی، برابری، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندیم و برای تحقق آن ها در ایران مبارزه می کنیم حقوق بشر، دموکراسی، برابر حقوقی زن و مرد و حفظ محیط زیست، از اصول پایه ای برنامه ما و جزو ارزش های ما می باشند.
٣. ما مخالف و ناقد مناسبات سرمایه داری هستیم و براین باوریم که سرمایه داری آخرین نظام اقتصادی ـ اجتماعی و پایان شکل بندی تاریخی نیست. تلاش بشریت برای دستیابی به جامعه مطلوب ادامه دارد. تداوم بحرانهای ادواری و ساختاری سرمایهداری همراه با نیاز حیاتی آن به توسعه ی جهانگستر برای سودآوری هر چه بیشتر، از دهه هشتاد سده گذشته مرحله جدیدی را در سرمایهداری، همراه با سلطه بیشتر سرمایه مالی، گشوده است که به نئولیبرالیسم مشهور است. این روند با شتابی روز افزون بر نابرابری و شکاف اجتماعی و انباشت ثروت در دست لایه نازکی از جمعیت می افزاید، از میزان خدمات عمومی و تامین اجتماعی می کاهد و سلطه سرمایه مالی و انحصارات را بر تمام وجوه حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و خصوصی گسترش میدهد.
با جهانی شدن سرمایهداری و برقراری نظم جدید نئولیبرال در عرصه بینالمللی، نه تنها فقر و عقبماندگی نسبی، میلیتاریسم، انواع تبعیضها و نابرابریهای اجتماعی، چه در سطح یک کشور و چه در بین کشورها (شمال وجنوب)، ابعاد بیسابقهای به خود گرفته است، بلکه تغییرات ناشی از تراکم گازهای گلخانهای در جو زمین، تخریب اکوسیستم، آلودگیهای فزاینده محیط زیست که محصول مستقیم اشکال تولید و مصرف در سرمایهداری گلوبالیزه است، به بحران سرمایهداری ابعاد جدیدی بخشیده و وقوع یک فاجعه اکولوژیک را در چشمانداز آینده بشریت قرار داده است. از یک سو در پرتو فرآیند جهانی شدن، دستآوردهائی حاصل میشوند که میتوانند در خدمت انسانی کردن زندگی در راستای آرمانها و ارزشهای انسانی قرار گیرند و از سوی دیگر این دستآوردها به جهت خصلت سرمایه دارانه، سلطهگری دولتهای بزرگ، انحصارات بینالمللی و به ویژه انحصارات مالی بین المللی و سپردن فرآیند جهانی شدن به بازار به عنوان ساماندهنده روندها، عدم مشارکت و مداخله دموکراتیک اکثریت عظیم مردمان جهان، این فرصت ها را در معرض خطر قرار می دهد.
ما مخالف جهانی سازی نئولیبرالیستی هستیم که از جانب جریان های راست نو، دولت های محافظه کار، شرکت های فراملیتی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به نفع اقلیت ثروتمند و به زیان اکثریت جامعه بشری به پیش برده می شود. ما همراه با جنبشهای اجتماعی و نهادهای غیردولتی، به عنوان جزئی از جنبش بینالمللی سوسیالیستی علیه نظم موجود و برای جهانی دیگر مبارزه میکنیم.
۴. از نگاه ما سوسیالیسم به معنای رهائی انسان از طریق نقد و نفی مناسبات سرمایه داری است. سوسیالیسم مورد نظر ما امری است آگاهانه برای دستیابی به جامعه مطلوب و انسانی که به مثابه یک فرایند با ایجاد و گسترش ارزشهای سوسیالیستی و مشارکت دمکراتیک و آزادانه نیروهای ذینفع در تحول سوسیالیستی شکل میگیرد. برای ما نظام سوسیالیستی مبین یک تحول بنیادی و دموکراتیک در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و نیز در مناسبات انسان امروز با طبیعت است. سوسیالیسم با دمکراسی و آزادی در پیوند تنگاتنگ قرار دارد. سوسیالیسم بر پایه دمکراسی، ژرفش و گسترش پیوسته آن در جهت دمکراسی مشارکتی و مستقیم و حداکثر مشارکت مردم در اداره جامعه و در تصمیم گیریهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، با سازماندهی دمکراتیک اقتصاد و توزیع قدرت، ثروت، فرصتها و اطلاعات برای همگان استوار خواهد بود. سوسیالیسم مورد نظر ما در یک کلام “به جای جامعهی کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیاش، اجتماعی از افراد در مشارکت با هم شکل می گیرد که در آن تکامل آزادانهی هر فرد شرط تکامل آزادانهی همگان باشد” (مانیفست کمونیست).
۵. ما طرفدار دموکراسی و مخالف هر گونه استبداد و دیکتاتوری هستیم. حاکمیت را ناشى از اراده مردم توسط مردم و برای مردم مىدانیم. به راى و انتخاب آزادانه مردم، به محدودیت زمانى قدرت و پلورالیسم سیاسی پای بندیم. ما به عنوان نیروی چپ و سوسیالیست برای تعمیق و گسترش دمکراسی انتخابی به دمکراسی مشارکتی و مستقیم در اشکال مختلف خودگرانی و خود مدیریتی مبارزه می کنیم.
۶. جمهوری اسلامی دولتی است سرمایه داری و استبدادی، سرکوبگر و دشمن آزادی، حقوق بشر، دموکراسی که فساد در تاروپود آن ریشه دوانده است و در اساس با تکیه به رانت نفتی، ارگان های امنیتی و نظامی و گروه های سازمان یافته که از رانت حکومتی بهره می گیرند، به سلطه سیاسی خود تداوم می بخشد. جمهوری اسلامی دولتی دین سالار است و با تلفیق دین و دولت و ساختار مبتنی بر ولایت فقیه و قانون اساسی تبعیض آمیز مبتنی بر شیعه اثنی عشری، مانع اعمال اراده مردم، حق حاکمیت و حق انتخاب آنان برای تعیین سرنوشت خویش میباشد و در واقع وجودِ آن در تضاد با دموکراسی و سد راه تکامل و تحول دمکراتیک در جامعه ایران است.
٧. از ویژگی های سرمایه داری ایران در دوره جمهوری اسلامی، رشد لجام گسیخته، تقویت خصلت تجاری و دلالی، تشدید رانت خواری و فساد، رواج گستردهی اقتصاد زیرزمینی، شکل گیری بنیادهای خارج از نظارت و کنترل دولت و با مالکیت نامتعین، تبدیل شدن سپاه پاسداران به یک کارتل بزرگ اقتصادی است. در این دوره مداوما لایه های جدیدی از بورژوازی با استفاده از قدرت و رانت خواری، پا به حیات گذاشته اند که برسر بهره گیری از رانت حکومتی و تصاحب سهم بیشتر، در چالش با یکدیگر هستند. بورژوازی ایران از لایه های مختلف تشکیل شده است: بورژوازی تجاری و دلالی سنتی، صنعتی، مالی، مستغلات، نظامی و گروه نوظهور بورژوازی تجاری و دلالی. اتکا به اقتصاد تک محصولی، واردات بی حساب و کتاب، تشدید تعرضات ضد کارگری (سرکوبِ آزادیهای دمکراتیک و ممانعت از تشکیلِ گروههای مستقلِ کارگری)، پائین نگهداشتنِ حداقل دستمزدها و گسترش قراردادهای موقت و سفید امضا و تحدید هر چه بیشتر خدمات اجتماعی، مهم ترین مشخصههای آن به شمار میروند.
٨. ما برای گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدایی دولت و دین، عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست با چشم انداز سوسیالیستی مبارزه می کنیم. برکناری جمهوری اسلامی نیازمند سازمانیابی و به میدان آمدن اکثریت مردم ، کارگران و زحمتکشان، مزد و حقوق بگیران، فرودستان و اقشار و نیروهای آزادی خواه و دمکرات است. روش راهبردی ما برای گذار، بر بسیج وسیع منابع و پایگاه اجتماعی چپ در میان کارگران، زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران جامعه استواراست. ما بر تدوین قانون اساسی جدید توسط مجلس موسسان تاکید داریم.
٩. ما طرفدار مبارزه مسالمت آمیز هستیم از تمامی ابتکارات مبارزاتی مردم متناسب با شرائط و سطح رشد جنبش آن ها بهره می گیریم. ما کاربستِ دیگر اشکال مبارزاتی برای گذر از جمهوری اسلامی را حق مردم می دانیم.
١٠. اهرم ایجاد تحولات بنیادین در جامعه، مبارزات مردم بر بستر جنبش های اجتماعی، و گسترش نهادهای مدنی و حق طلبانه است. جنبش زنان، حوانان و جامعه مدنی که خواهان آزادی، برابری، دمکراسی و مخالف تبعیض در هر شکلی میباشند، جنبش کارگران و زحمتکشان که علیه بیکاری، بیحقوقی و بیثباتی شغلی، قراردادهای اسارت بار و سرکوب و برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری مبارزه میکنند، و جنبش دمکراتیک ملیتها و اقوام ساکن ایران که خواهان حقوق برابر در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند، به همراه نیروهای سیاسی آزادی طلب و دمکراسی خواه میتوانند توازن قوای کنونی را در هم ریخته، گذار به یک جامعه آزاد و عادلانه را هموار سازند.
١١. جمهوری پیشنهادی ما جمهوری ای دمکراتیک است و بر اصل جدائی دولت و دین، تفکیک قوای سه گانه، استقلال رسانه ها، تناوب قدرت و انتخابی بودن مقامات، نفی حکومت دینی و مسلکی و ساختار سیاسی و اداری غیرمتمرکز، و پلورالیسم متکی است. در این جمهوری مذهب رسمی وجود ندارد و در تدوین قانون اساسی و دیگر قوانین جاری کشور به احکام دین و شریعت ارجاع داده نمی شود. ما با تاکید بر منشور جهانی حقوق بشر و ملحقات آن، مدافع لغو حکم اعدام و مجازات های مغایر با کرامت انسانی هستیم.
١٢. تلاش برای نزدیک کردن نیروهای جمهوری خواه، دموکرات و سکولار ـ لائیک و فراهم آوردن زمینه های لازم جهت شکل دادن به یک ائتلاف گسترده سیاسی میان آنان، از مولفه های اصلی استراتژی (راه کار) سیاسی ما محسوب می شود. سیاست ما در این راستا بر اتحاد گسترده و ممکن با دیگر نیروهای چپ و سوسیالیست؛ ائتلاف با نیروهای دموکراسی خواه و آزادی طلب حول جمهوریت، جدائی دولت و دین و رعایت حقوق بشر است.
١٣. ما از آزادی سازمانیابی گروههای اجتماعی، تشکیل سندیکاهای کارگری، تشکلهای صنفی و سازمان های غیردولتی و فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، آزادی رسانه ها، گردش آزادنهی اطلاعات و حق دسترسی مردم به آن، آزادی عقیده، بیان، مذهب، هنر، ادبیات، برگزاری اجتماعات و تظاهرات، تامین حقوق کار، تضمین اشتغال، آموزش رایگان، تامین اجتماعی همه جانبه و فراگیر شامل بیمههای درمانی و بیکاری و توسعه کارآفرینی و توانمندسازی گروه های کم درآمد جامعه، برابر حقوقی زن و مرد، مقابله با خشونت علیه زنان و تامین حقوق ملی ـ قومی دفاع می کنیم.
١۴. در سیاست خارجی مواضع اصلی ما عبارزت اند از: طرفداری از یک سیاستِ خارجی مستقل مبتنی بر صلح و دوستی میان ملتها و عدم تعهد به پیمانهای نظامی در سطحِ جهان. مخالفت با دخالتها و تعرضاتِ سیاسی و نظامی از سوی قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران. تلاش و مبارزه برای ایجادِ صلح و منع سلاحهای کشتار جمعی در سطح منطقه و جهان و حمایت از مبارزاتِ آزادیخواهانهِ و عدالتجویانه در سراسر جهان.
١۵. ایران با یک بحران بزرگ زیست محیطی روبروست. از یک سو، منابع طبیعی، دریاچه ها، رودخانه ها، تالاب ها و آب های زیرزمینی رو به خشکی و کشاورزی و دامداری رو به نابودی است و از سوی دیگر، انواع آلودگی های زیست محیطی، به ویژه آلودگی هوا حیات مردم را به طور فزاینده ای با خطرات جدی مواجه کرده است.
برای خروج از این بحران، ایران به اقدامات بنیادین نیاز مند است که در مرکز آن، تغییر الگوی توسعه و استراتژی صنعتی است.