رفقای گرامی! کمیته مرکزی حزب توده ایران برگزاری یازدهمین کنگره سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت را به شما تبریک می گوید و موفقیت شما را در برگزاری کنگره تان آرزومند است. رفقای عزیز! این حقیقتی است که مبارزات فدائیان خلق (اکثریت) و حزب توده ایران در راستای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی از همان اولین سالهای حیات سازمان در بیش از چهار دهه پیش با هم پیوند نزدیکی داشته است. حزب توده ایران از همان آغازین لحظات مبارزه فدائیان خلق برغم تفاوت نظری مهم در تحلیل شرایط حاکم بر جامعه و تعیین تاکتیکهای مبارزاتی، سازمان شما را به مثابه جریانی مثبت و مردمی در راستای حرکت چپ ایران ارزیابی کرد. این برداشت مثبت ریشه در این حقیقت دارد که ما بنیان سیاستهای سازمان شما را بر بستر مبارزه برحق زحمتکشان برای صلح، پیشرفت و عدالت اجتماعی ارزیابی کرده ایم. عمده مبارزات قهرمانانه، برحق، بغرنج و پیچیده حزب و سازمان چه در مقاطع اولیه انقلاب ملی و دموکراتیک بهمن ۱۳۵۷ و چه در راه تدارک رهایی مردم و زحمتکشان کشور از حکومت استبدادی رژیم «ولایت فقیه» و برای آینده ای دموکراتیک و آزاد متاثر از باورهای سوسیالیستی و چپ رادیکال دو جریان سیاسی بوده است. رفقای فدائی! شما کنگره یازدهم خود را در شرایطی آغاز می کنید که تحولات سیاسی در میهن بحران زده مان به مرحله بغرنجی وارد شده است. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه بحران همه جانبه ناشی از ادامه رژیم ولایت فقیه حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میهن و زندگی مردم زحمتکش را تحت الشعاع قرار داده است. بخشهای وسیعی از مردم به ویژه کارگران، زنان، جوانان و روشنفکران به این باور رسیده اند که با ادامه حاکمیت رژیم ولایت فقیه و استبداد حاکم نه تنها استعدادهای طبیعی و انسانی بالقوه میهن به هدر می رود بلکه استقلال سیاسی کشور با خطر روبرو خواهد بود. این امر اکنون به باوری توده ای بدل شده است که آماج اصلی سیاستهای سبعانه و سرکوبگرانه رژیم ممانعت از شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی دموکراتیک، ملی، مردمی و مترقی است. حزب توده ایران بر این باور است که اتحاد عمل نیروهای مترقی، ملی و آزادی خواه میهن ما، به ویژه اتحاد عمل میان نیروهای مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان، عامل اساسی و انکار ناپذیری در راستای ایجاد یک جایگزین مردمی و دموکراتیک در مقابل رژیم ضدمردمی “ولایت فقیه” خواهد بود. رفقای گرامی! اجلاس کنگره شما در شرایط بسیار بغرنج و حساسی از حیات میهن مان برگزار می شود. همه نیروهای ملی، دموکرات و ترقی خواه با نگرانی شاهد شرایط بسیار خطرناکی می باشند که به دلیل تنشها و درگیریهای ادامه یابنده بین استبداد گران رژیم ولایت فقیه از یکسو و پرچمداران گسترش «نظم نوین جهانی» سرمایه داری از سوئی دیگر آینده تحولات سیاسی میهن مان را دربر گرفته است. ایالات متحده آمریکا و متحدان آن در اتحادیه اروپا، آسیا و اقیانوسیه در پی بسط و تحکیم تسلط خود بر منطقه خاورمیانه و منابع انرژی و انسانی آن، با بهره جویی از سیاستهای نابخردانه و نمایشی سران رژیم، طرحهای مخاطره انگیزی برای استقلال و تمامیت ارضی کشور را به جریان انداخته اند. در حال حاضر شرایطی ایجاد شده است که آینده تحولات سیاسی کشورمان به عوض این که توسط مردم و نیروهای ملی و سیاستمداران واقعاٌ انتخاب شده از سوی آنان تعیین شود، مورد بحث و جدال بین قطبهای مختلف جهان سرمایه داری می باشد. سران رژِیم ولایت فقیه در خلوت ملاقاتهای خود با نمایندگان کشورهای امپریالیستی به ازای حفظ حاکمیت متزلزل خود به قبول نقشی برای کشور در تحولات منطقه گردن نهاده اند که می تواند آخرین نشانه های استقلال سیاسی کشور را زایل نماید. این حقیقتی است که به دلیل سیاستهای رژیم و نقش بی کفایت و ماجراجویانه دولت احمدی نژاد که انزوای بین المللی کم سابقه ای را بر ایران تحمیل کرده، نه تنها حقوق طبیعی و به لحاظ بین المللی تصریح شده کشورمان زیر علامت سئوال قرار گرفته است، بلکه اجماع بین المللی ای نیز بر ضد آن شکل گرفته است. در این شرایط وظایف دشواری پیش روی همه نیروهای مترقی و آزادی خواه و جنبش مردمی میهن ما قراردارد. رفقا! ۳۰ سال پس از انقلاب ملی و دموکراتیک بهمن ماه ۱۳۵۷، انقلابی که از نظر وسعت شرکت فعال و عملی میلیونها تن از مردم زحمتکش، و ایثار بی کران آنها در تاریخ کم نظیر بود، به دلیل پشت گردانی سران جمهوری اسلامی به شعارهای کلیدی آن، مردم ایران از نبود آزادیهای پایه ای، از دیکتاتوری خشن، از عملکرد همه جانبه سرمایه داری انگلی و از عواقب سیاستهای امپریالیسم جهانی عذاب می کشند. نیروهای سیاسی ترقی خواه و به ویژه حزب ما و سازمان شما برای پیروزی انقلاب و ممانعت از تسلط ارتجاع بر کشور بی دریغ نیرو گذاشتند و مبارزه کردند. مبارزه ای که در مسیر آن جنبش انقلابی و سوسیالیستی ایران جمعی از فرهیخته ترین کادرهای خود، میهن پرستان پرشور و مبارزان آزادیخواه، گلهای سر سبد جنبش چپ، را در صحنه نبردی نامتوازن از دست داد. ولی سه دهه پس از انقلاب شعارهای آن برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی به درستی هنوز بر پرچمهای مبارزات توده های مردم و جنبشهای اجتماعی نقشی پر رنگ دارد. شکست انقلاب و فجایع انسانی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی رژیم حاکم نه تنها نمی تواند توجیهی برای بر زمین گذاردن شعارهای اصولی، عینی و قانونمند جنبش انقلابی باشد، بلکه ضرورت توجه مسئولانه نیروهای سیاسی ترقی خواه را به شرایط و دلایل شکست انقلاب مطرح می کند. به باور ما یکی از عمده ترین دلایل شکست انقلاب بهمن در اولین مراحل پس از پیروزی سیاسی آن در سرنگونی رژیم شاه، تفرقه و جدایی در جبهه خلق، عدم غلبه بر جو سوء ظن و بدبینی بین نیروهای ملی و ترقی خواه، و عدم تشکیل جبهه متحد خلق بود. رفقای گرامی! در سالهای اخیر عمده توان نیروهای سیاسی، دموکراتیک و مردمی کشور متوجه پیدا کردن راهی برای غلبه بر بحران همه جانبه ای است که میهن مان را دربر گرفته است، بحرانی که بیش از هر امری نتیجه عملکرد اصل به غایت ارتجاعی حاکمیت «ولایت فقیه» می باشد. سیاستهای رژیم حاکم در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه منافع اکثریت مردم کشور را مورد تهدید قرار داده است. در حالی که خصوصی سازی و تاراج سرمایه های کشورفقر و بیکاری را به واقعیتی برای بخشهای عمده ای از زحمتکشان ایران تبدیل کرده، تهاجم به آزادیهای سیاسی، محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی، تعطیل مطبوعات مستقل و بازداشت و زندانی کردن روزنامه نگاران و اندیشمندان جامعه عملاٌ ایران را به زندان اندیشه و بیان تبدیل کرده است. برای نمایش عدم کفایت رژیم حاکم و دولت احمدی نژاد فقط کافی است به این توجه کنیم که بر رغم درآمد نفتی بی سابقه صدها میلیارد دلاری در چهار سال اخیر، زحمتکشان مورد تهدید بیکاری، فقر و از بین رفتن پوششهای حمایتی ضرور می باشند. بیکاری نزدیک به ۲۰ میلیون زحمتکش، قرار گرفتن حدوداٌ یک چهارم جمعیت کشور در زیر خط فقر، و گسترش روز افزون اعتیاد، فحشاء، عدم امنیت و دیگر معضلات اجتماعی مشخص ترین دستاوردهای رژیم می باشند. در مقابله با این شرایط ما بر این باوریم که گردانهای مختلف جنبش اجتماعی که در سالهای اخیر هم از نظر سازماندهی و هم به لحاظ ذهنی رشد قابل ملاحظه ای داشته اند، با خودباوری تحسین آمیزی که در ۳۰ سال گذشته بی سابقه است، به نبرد دلیرانه ای در مقابل ارتجاع روی آورده اند. ادامه مبارزات گسترده کارگران و زحمتکشان، پیکار دلیرانه و راهجویانه جوانان و دانشجویان، حضور فعال روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان مردمی و ترقی خواه و مقاومت ستایش برانگیز زنان بر ضد رژیم ضرورت توجه ویژه نیروهای سیاسی ترقیخواه کشور، و تبلور خواستها و آرمانهای این جنبش وسیع در سیاست گذاریهای اپوزیسیون ملی و دموکرات را به امری عاجل بدل کرده است. رفقای فدائی! حزب توده ایران معتقد است که در شرایط کنونی کشور و منطقه نیروهای مترقی و دموکرات وظیفه خطیری را در برافراشته نگهداشتن پرچم دفاع از صلح و تشنج زدائی به موازات ادامه مبارزه برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی کشورمان، بر عهده دارند. به باور ما مبارزه در دفاع از دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی نه تنها مباینتی با مبارزه برای صلح و حمایت از راه حلهای صلح آمیز و مبتنی بر گفتگو ندارد، بلکه بطور تنگاتنگی به آن وابسته است. استقرار دموکراسی و حقوق بشر یکی از شرایط ضرور برای پایه ریزی، رشد و گسترش مبارزه برای توسعه اقتصادی، برای عدالت اجتماعی و صلح و سوسیالیسم می باشد. اگر ما برای آلترناتیو سوسیالیستی مبارزه می کنیم و معتقدیم که “جهانی دیگر ممکن است”، ما مبارزه برای آن را از مسیر تحولات صلح آمیز، همبستگی بین المللی با دیگر خلقها و مبارزه بر حق آنها در دفاع از استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی میسر و ممکن می دانیم. رفقای گرامی! حزب توده ایران از دیر باز دعوت کننده ایجاد وسیع ترین جبهه متحد نیروهای ترقی خواه و دموکراتیک میهن برای سازمان دهی مبارزه ای موثر و هدفمند برای حصول دموکراسی و عدالت اجتماعی در کشورمان بوده است. دیدگاه ما، بر پایه تجربیات تاریخی و نمونه های موفق و کارآمد بین المللی، و از جمله آنچه که در سالهای اخیر در کشورهای آمریکای لاتین می گذرد، همواره بر آن بوده است که نیروهای معتقد به سوسیالیسم و رزمنده در راه منافع زحمتکشان و طبقه کارگر سهم ویژه ای در طرح، ایجاد و توفیق چنین جبهه هائی داشته و دارند. ما ارتباط ناگستننی و دیالکتیکی بین آماجهای دموکراتیک و عدالتخواهانه این جبهه وسیع و اهداف دموکراتیک و سوسیالیستی نیروهای چپ و مبارز برای سوسیالیسم، که حزب توده ایران خود را بخش جدائی ناپذیر آن می داند، قائلیم. در شرایطی که مبارزات دشوار کمونیستها در جهان، از آفریقای جنوبی گرفته تا ونزوئلا، از هند گرفته تا قبرس و سودان، به ایجاد شرایط مساعد برای طرح شعارهای چپ و سوسیالیستی، برای تعریف و توضیح رابطه منطقی و قانونمند آزادی، دموکراسی و سوسیالیسم انجامیده است، حقیقتاٌ جایی برای فرمولهای نیم بند سوسیال دموکراتیک که عدم کارائی خود در رابطه با صلح، حقوق زحمتکشان، و حقوق دموکراتیک در آلمان، انگلستان، ایتالیا و دیگر کشورهای سرمایه داری به اثبات رسانیده اند، وجود ندارد. ما همچنان بر این باوریم که طرد رژیم ولایت فقیه به مثابه سد اساسی راه تحولات میهن ما، در گرو سازماندهی جنبش مردمی و گردانهای اصلی آن است. این وظیفه خطیر بدون تلاش و عمل متحد همه نیروهای مدافع حقوق بشر و معتقد به دموکراسی و عدالت اجتماعی در زمینه های گوناگون امکان پذیر نیست. رفقای گرامی! ما برای یازدهمین کنگره شما در تدوین برنامه عملی برای مبارزات سیاسی آتی و رویارویی با تحولات پرشتاب و بغرنج ایران و جهان، و کمک به روند پایه ریزی و ایجاد جبهه متحدی برای مبارزه با دیکتاتوری حاکم بار دیگر صمیمانه آرزوی موفقیت می کنیم. با گرم ترین درودهای رفیقانه کمیته مرکزی حزب توده ایران ۲۰ فروردین ماه ۱۳۸۸