سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۵

سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۵

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری

چرا صاحبان قدرت مخالف فمینیسم هستند؟

فمینیسم جریانی با هدف سیاسی نیست، و اگرچه با ساختارهای قدرت درگیر می شود تا وضعیت بهتری را برای زنان رقم بزند، اما هرگز قصد براندازی نظام ها را نداشته و اصلی ترین مطالبه اش بهتر شدن وضعیت زنان و رفع آپارتاید جنسی بین زن و مرد است

این روزها شاهد هجمه وسیعی علیه فمینیسم از سوی نهادهای دولتی هستیم. پوسترهای بزرگ و با مضمون واحد در دانشگاه های سراسر ایران، چه در دانشگاه الزهرا چه در دانشگاه پیام نور شهرستان کوچکی چون سبزوار، به چشم می خورد. مگر فمینیست ها چه می خواهند یا چه می گویند که چنین واکنشی را برانگیخته؟ اگرچه در دیگر کشورهای جهان نیز شناخت درستی از فمینیسم وجود ندارد، ولی دولت ها علیه فمینیسم تبلیغ نمی کنند. اما در ایران، دولت بشدت در پی کوبیدن جریان های فمینیستی است.

چندسالی است که جنبش زنان در ایران به یکی از مطرح ترین جنبش های اجتماعی در منطقه تبدیل شده است. قبل تر با روی کار آمدن دولت خاتمی فضای بازتری برای چاپ کتاب در حوزه فمینیسم و فعالیت های زنان به وجود آمد؛ در مقابل انتشار کتاب هایی بر ضد فمینیسم هم مورد توجه محافظه کاران قرار گرفت، از آن زمان تاکنون محافظه کاران سعی در تخطئه فمینیسم دارند. اگر بخواهیم به دقت به محتوای این نقدها توجه کنیم دو نکته مشخص می شود: اول اینکه نوک پیکان حمله به سمت نظرات فمینیست های رادیکال نسبت به خانواده گرفته شده و فمینیسم عامل فساد و از هم گسیختگی خانواده و جامعه قلمداد شده است. دوم که مهم تر است نشان از دغدغه سیاسی محافظه کاران دارد، به طوری که آنها فمینیسم را جریانی بر علیه منافع سیاسی خود می دانند. در ادامه، بخشی از مواضع محافظه کاران علیه فمنیسیم مورد بررسی قرار می گیرد:

آیا فمنیسم عامل فساد و از هم گسیختگی خانواده و جامعه است؟

در بیشتر این مقالات فمینیسم سبب از هم گسیختگی خانواده و ناهنجاری های جامعه غربی (امریکایی) قلمداد شده است. به عنوان مثال، در مقاله «فمینیسم از شعار تا واقعیت» آمده: «امروزه پیامدهای ناگوار یکسان سازی را در غرب می توان به خوبی مشاهده کرد. سیاست های بین المللی با طرح شعار تساوی، زن را از محیط خانه به اجتماع کشانده و او را در موقعیت به ظاهر برابر در محیط کار و دانش صنعت قرار داده است، بی آنکه خانواده و نقش مادری و همسری زن مورد توجه قرار گیرد. زنان با نام آزادی، در گرداب فساد و ستم جنسی، استفاده ابزاری و شی ءوارگی گرفتار آمده و زنانگی و نقش اصیل و معنوی خویش را به فراموشی سپرده اند. این وضعیت اسف بار زنان در دنیای مدرن را به حق، باید بردگی مدرن نامید».

در قسمت دیگر این مقاله ذکر شده است: «در دهه اخیر، بسیاری از نشریات آمریکایی از نیویورک تایمز گرفته تا نشریات داخلی مرتباً علیه جنبش های زنان، مقاله ارائه داده اند. آنها معتقدند که بسیاری از مشکلات موجود جامعه از جمله مسائل روحی زنان، خودکشی دختران جوان، خشونت علیه زنان، سقط جنین و غیره ناشی از حرکت های فمینیستی بوده است». همچنین نویسنده در بخش دیگر مقاله نوشته است: «حدود ۳۰۰ هزار دختر کمتر از ۱۸ سال در ایالات متحده آمریکا درگیر روسپیگری هستند و معضل سوء استفاده از بچه ها در روسپیگری و مجلات فاسد، یکی از بزرگ ترین مشکلات امروز آمریکا، اروپا و روسیه است. شبکه های جهانی عدیده ای در رابطه با ربودن یا خرید و فروش کودکان و سوء استفاده های جنسی از آنان وجود دارد و همچنین حربه هایی از جمله آلوده کردن آنها به مواد مخدر، انتقال آنها به کشورهای دیگر و منزوی کردن آنها به لحاظ نداشتن زبان و غیر قانونی بودن حضور آنها در آن کشورها به اعمال خشونت به منظور وادار نمودن آنان به روسپیگری، به کار گرفته می شود». [۱]

نویسنده محترم توضیح نداده چگونه فمینیسم به گسترش روسپیگری منجر شده است، در حالیکه فمینیست ها ناقدان روسپیگری بوده و خواستار تصویب قوانین در منع خرید سکس و حمایت از زنان روسپی هستند. مثلاً در سوئد قانون منع روسپیگری وجود دارد. مگر نه اینکه قدمت روسپیگری به قدمت تاریخ است؟ شهرت بازار برده فروشان بابل یا روسپیگری مقدس در معابد بابل را همه شنیده اند. روسپیگری قیل از پاگرفتن جنبش های فمینیستی وجود داشته، و در مقابل فمینست ها سعی کرده اند پرده از چهره و ماهیت اصلی آن که همانا نظام مردسالاری است بردارند.

نویسنده به مقالات نیویورک تایمز اشاره کرده در حالی که هرگز نمونه ای از آن را به عنوان شاهدی بر مدعای خود ذکر نکرده است. علاوه بر این، نویسنده گویا فرض کرده جامعه امریکا جامعه ای فمینیست است و همه مشکلاتش هم به همین دلیل روی داده است. نویسنده محترم گویا فراموش کرده اولاً جامعه امریکا جامعه ای مردسالار است و از همین رو زنان و کودکان درگیر مشکلات زیادی هستند. ثانیاً به علت آزادی بیان هر مقاله ای در له یا علیه فمنیسم یا هر ایسم دیگری می تواند در این نشریات منتشر شود و چاپ آن به منزله تایید نگاه مقاله از سوی روزنامه ها نیست.

همچنین روابط آزاد در غرب، قبل از مطرح شدن فمنیسم وجود داشته است. اگرچه برخی از فمنیست های رادیکال خاتواده را منشا ستم بر زنان قلمداد می کردند و خواستار جدایی مردان و زنان از هم بودند، اما در همان زمان فمنیست های رادیکال دیگری معتقد بودند تنها راه مقابله با مردسالاری رویارویی مستقیم با آن است نه جداسازی جامعه انسانی به جوامع فقط رنانه یا مردانه.

دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی، عضو هیأت علمی پژوهشکده فقه و حقوق در مصاحبه ای با عنوان «زن ها دیگر به بهشت نمی روند» می گوید: «در مجموع شرایط امروز جوامع غربی، افزایش طلاق، خانواده های نابسامان و از بین رفتن حرمت پدر در خانواده، مولود آموزه های فمنیستی است. شعار فمینیست ها بر اساس نگاه فردگرایانه و منفعت طلبانه نسبت به زن این است که چرا یک زن باید از منافع و فردیت خود برای یک مرد و یا فرزندش کوتاه بیاید و این همان مبانی نظری غرب نسبت به زن و حضورش در خانواده است».

دکنر سروستانی در همین پاراگراف ابتدا گفته اند افزایش طلاق نتیجه فمینیسم است از طرف دیگر نگاه فردگرایانه را از مبانی نظری غرب نسبت به زن می داند، بالاخره این نگاه و افزایش طلاق ناشی از فمینیسم است یا اومانیسم؟ و آیا افزایش طلاق به خودی خود برای جامعه زیان بار است یا نسخه ای که آقایان برای زن ها می پیچند، یعنی سوختن و ساختن؟ اگر زنی به هر دلیلی قادر به ادامه زندگی با همسرش نیست برای سلامت روان خودش و جامعه بهتر نیست از همسرش جدا شود یا به دلیل وجود فرزندان یا هر دلیل دیگری به زندگی با همسرش ادامه دهد و دچار انواع و اقسام بیماری های عصبی و جسمی شود؟ آیا مادر افسرده فرزندان شایسته تربیت می کند؟ متاسفانه آقایان نمی خواهند درک کنند که دنیا عوض شده، و آدم ها و مناسبات آنها هم دستخوش تغییر شده است. آیا به جای نقد فمینیسم و ترساندن مردم از آن بهتر نیست به تغییر قوانین متناسب با شرایط روز جامعه بپردازیم؟

نویسنده محترم کیهان هم برای عقب نماندن از نقد و هجو فمینیسم در مقاله ای با عنوان «فمینیسم رسانه ای؛ پوششی برای استفاده ابزاری از زن»، ضمن نام بردن از چند کانال تلویزیونی ماهواره امریکایی و با یکی دانستن جریان فمینیستی با غول های رسانه ای می نویسد: «کسانی مانند مری ولستون کرافت مدعی بود که ذهن فاقد جنسیت است و اصول تمایز زنان و مردان را نادیده گرفت. از آن پس ما در فیلم ها و کانال های ماهواره ای شاهد این موضوع بودیم که زنان مانند مردان لباس می پوشیدند و هیچ حریم و مرزی برای خود قائل نبودند که این هم در پی سیاست لجام گسیخته آزادی آمریکایی است. به واقع نوع نگرش به زنان در رسانه ها و شبکه های ماهواره ای غرب به گونه ای بوده است که اعتراضات گسترده ای از سوی بخشی از مردم کشورهای غربی را در پی داشته. چرا که زنانی که باید در خانواده به عنوان شخصیت اعلای زن و مادر حضور پیدا کنند، در این شبکه ها به عنوان ابزاری برای ترویج فحشا به کار برده می شده اند و جنبش های فمنیستی که مدعی حمایت از حقوق زنان هستند خود باعث از بین رفتن احترام زنان و استفاده ابزاری از آنها شده اند. چرا که در شبکه های ماهواره ای به نام تفکرات فمنیستی یا از زنان به عنوان یک ابزار جنسی در فیلم های غیراخلاقی یا به عنوان رقصنده در شوها استفاده می شود که همه و همه در راستای منافع استعماری غرب و برانگیختن احساسات جنسی بوده است». [۲]

به نظر می رسد نویسنده چندین مسئله را با هم خلط کرده اند و بدون توجه به نظریات فمینیستی یا کوشش فمینیست ها علیه استفاده ابزاری از زن از طریق تبلیغات یا پورنوگرافی، به تخطئه فمینیسم پرداخته اند. در حالی که بسیاری از فمینسیت ها پورنوگرافی را به منزله خفیف کردن زنان می دانند. خیلی از فمنیست ها استدلال می کنند که پورنوگرافی زنان را برای التذاذ مردان به ابژه تبدیل می کند. هرزه نگاری به شهوانی سازی قدرت و خشونت، و از این رو به ساخت شکل های فعالیت جنسی مردانه کمک می کند که در جست و جوی لذت از طریق قدرت و خشونت هستند. فمینیست های رادیکال در امریکا بیشترین فعالیت را در این زمینه به راه انداختند مانند تظاهرات «شب را به ما بازگردانید»، و حمله به مغازه های فروشنده فیلم ها و نشریات هرزه نگارانه. از منظر فمنیستی، هرزه نگاری بیان فرهنگی غایی نفرت مردان از زنان تلقی، و شکلی از خشونت جنسی علیه زنان در نظر گرفته می شود، که در عین حال محصول جامعه ای عمیقاً زن ستیز است. [۳]

آیا برابری زن و مرد پیامدهای منفی برای جامعه دارد؟

نویسنده مقاله «نقد فمینیسم: تناقص در راهبردها» در بخشی از مقاله خود ضمن اشاره به راهبرد فمینیست های لیبرال و تلاش آنها برای برابری حقوقی این چنین نوشته است: «نکتهای که در اینجا میخواهیم مورد تاکید قرار دهیم آن است که چگونه برخی از پیامدهای منفی تساوی حقوق برای زنان، اعتراض طرفداران حقوق زن را موجب گردیده و به این ترتیب، تناقضی در راهبردهای فمینیست رقم خورده است. یکی از موارد درخور توجه، نارضایتی زنان از نابرابری شغلی در شکل خام آن است که بویژه در دهههای میانی قرن بیستم به یکی از دل مشغولی های مهم فعالان فمینیست تبدیل شده بود». [۴]

باز این نویسنده هم دلایل خودش یا شاهدی بر این مدعا را در مقاله ذکر نکرده و بلافاصله گزاره دیگری برای ادعای خود آورده است: «یکی دیگر از مصادیق این موضوع زمانی بروز میکند که رابطه زناشویی به واسطه طلاق خاتمه مییابد. اینک بسیاری از زنان غربی از تقسیم برابر اموال و داراییهای خانوادگی پس از طلاق توسط دادگاهها گلایه دارند و سهم بیشتری را برای حل مشکلات خود و فرزندان تحت حضانت خود مطالبه میکنند. این موارد و موارد مشابه که اندک هم نیستند، باعث گردیدند درخواست پارهای از امتیازات ویژه به نفع زنان به دلیل ضعف جسمانی آنان در مقایسه با مردان و نیز درخواست تسهیلات و حمایتهای ویژه دوره بارداری و زایمان و اموری از این قبیل در ردیف راهبردهایی قرار بگیرند که طرفداران حقوق زن در دهههای اخیر با جدیت دنبال کردهاند. خلاصه اینکه عدم توجه کافی به مسأله تفاوتهای جنسی بین زن و مرد از سوی طرفداران فمینیسم آنان را به اتخاذ راهبردی پارادوکسیکال سوق داده است، به این معنی که تحقق برابری حقوق زن و مرد واقعاً مستلزم نابرابری است، زیرا به دلیل نادیده گرفتن یا انکار تفاوتهای طبیعی دو جنس، وضعیتی را بر زنان تحمیل میکند که خود از آن گریزانند. [۵]

آنچه نویسنده با عنوان درخواست زنان به خاطر ضعف جسمانی زنان از آن یاد کرده همان بحث تبعیض مثبت به نفع زنان است . فعالان جنبش زنان نه به خاطر ضعف جسمانی زنان و ذاتی بودن این ضعف بلکه به خاطر موقعیت فرودستی که زنان در بیشتر جوامع به خاطر مردسالاری دچار آن هستند،خواستار یک سری امتیازاتی به نفع زنان شده اند؛ تا بر شکاف جنسیتی موجود بین زن و مرد فائق آیند . زمانی که برابری بین دو جنس در هر جامعه ای به وجود آید این تبعیض مثبت برداشته خواهد شد.

در ادامه همین نویسنده نقل قولی از مرتضی مطهری آورده است: «عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او میگردد. اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید: تو یکی و من یکی، کارها، مسئولیتها، بهرهها، پاداشها و کیفرها همه باید متشابه و همشکل باشد، در کارهای سخت و سنگین باید با من شریک باشی، به فراخور نیروی کارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی، تمام هزینه زندگیات را خودت بر عهده بگیری، در هزینه فرزندان با من شرکت کنی، در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنی، به همان اندازه که من برای تو خوج میکنم تو باید برای من خرج کنی و… در این وقت است که کلاه زن، سخت پس معرکه است. زیرا زن بالطبع نیروی کار و تولیدش از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر، به علاوه بیماری ماهانه، ناراحتی ایام بارداری، سختیهای وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار، زن را در وضعی قرار میدهد که به حمایت مرد و تعهداتی کمتر و حقوقی بیشتر نیازمند است». [۶]

نویسنده مقاله فوق، و در واقع بیشتر کسانی که فمنیسم را نقد می کنند، متاسفانه دچار سو تفاهمی نسبت به جریان های فمینیستی هستند. اینان فکر می کنند فمنیسم یعنی رویارویی زنان با مردان، در حالیکه فمنیست ها چنین نظری ندارند و مردسالاری را مورد نقد قرار می دهند، نه اینکه به مقابله با مردان برخیزند. اصولاً یکی از راهبردهای فمنیست ها برای اصلاح وضعیت زنان همراه کردن مردان با مبارزات فمینیستی است. جای تعجب است که چرا کسانی که فمینسم را نقد می کنند سری به جوامع اسکاندیناوی که تقریباً به برابری حقوقی زن و مرد رسیده اند، نمی زنند و کتابی درباره وضعیت زنان در این کشورها منتشر نمی کنند؟

نویسنده مقاله فوق همچنین در بخشی دیگر از مقاله ادعا کرده است: «البته بسیاری از فمینیستها اذعان دارند که ورود زنان به بازار کار به تنهایی آزادی آنان را تضمین نمیکند و به همین دلیل، عمومی کردن کار خانگی و خارج کردن آنان از حوزه مسئولیتهای خاص زنان را درخواست کردهاند. اما نکتهای که در این قسمت میخواهیم بر آن تأکید کنیم، جنبه تناقض آمیز راهبرد یاد شده است که در سخن سیمون دوبوار به آن اشارت رفته است. به اعتقاد وی هر چند همسری و مادری دو نقش زنانهاند که مانع از دستیابی زنان به آزادی میشوند، اما نباید تصور کرد که پذیرش نقشهای شغلی و حرفهای، زنان را از دام زنانگی نجات خواهد داد. از جهاتی زن شاغل وضعیت بدتری نسبت به همسر و مادر خانهنشین دارد، زیرا از او در همه اوقات و در همه جاها انتظار میرود که مثل یک زن باشد و عمل کند، یعنی ناگزیر است علاوه بر وظایف شغلی، وظایفی را نیز که زنانگی مستلزم آنها است (به طور خاص، ارائه ظاهری دلپذیر) در دستور کار خود قرار دهد. در نتیجه، تعارضی درونی بین علقههای خود احساس خواهد کرد. به میزانی که به علقههای شغلی خود اهتمام میورزد، احساس میکند که از نمونههای زنانگی (زنانی که روزهای خود را در سالنهای زیبایی می گذرانند) عقب افتاده و به میزانی که به آراستگی ظاهری خود توجه میکند، احساس میکند کارش نسبت به کار مرد شاغل در ردیف پایینتری قرار دارد. به نظر میرسد در اینجا نیز همچون بحث قبل، منشأ تناقض راهبرد فمینیستی را باید در بیتوجهی به تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد جستجو کرد». [۷]

نویسنده اگرچه به سیمون دوبوار اشاره کرده اما همه آنچه دوبوار گفته را در مقاله خود ذکر نکرده است. دوبوار در جنس دوم، بخش زن مستقل، می گوید: «کار امروز آزادی نیست. فقط در دنیایی سوسیالیست است که زن با دست یابی بر یکی، دیگری را نیز برای خود تامین می کند. اکثر کارگران؛ امروزه افرادی استثمار شده اند. از سوی دیگر، ساختار اجتماعی بر اثر تحول وضع زن عمیقاً تغییر نکرده است؛ این دنیا که همواره به مردها تعلق داشته، هنوز هم چهره ای را که آن ها برایش نقش زده اند حفظ می کند». دوبوار در ادامه به سختی ها و موانع پیش روی زن مستقل اشاره می کند که در زندگی مردان وجود ندارد: «دشواری ها در مورد زن مستقل از آن روست که او به جای تسلیم و رضا، دست به انتخاب نبرد و ستیز زده است». [۸]

آیا فمنیسم جریانی سیاسی است یا جنبشی مدنی؟

در میزگرد «گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها» با شرکت زیبایی نژاد و شفیعی، یکی از شرکت کنندگان می گوید: «مجموعه تحولاتی که در دهههای گذشته در ایران اتفاق افتاده، فضایی را ایجاد کرده که حرفهای فمینیستى، مخاطب و گوش شنوا پیدا کرده و حتی لازم نیست که گفته شود در داخل ایران یک جریان فمینیستی مشخص فعالیت میکند. موضوعاتی که فمینیسم بر آنها حساس است و مطرح میکند، مثل تشابه، همسانی و برابرى، بر اقشار مختلف به ویژه در بین دانشجویان مخاطب پیدا کرده ولو اینکه افرادی کاملاً مذهبی باشند. در واقع حرفها به گونهای است که در یک شرایط سیاسى، میتواند برای خودش مخاطب پیدا کند. نکته دوم این است که اساساً امر دفاع از زن یک امر سیاسی است و هرگاه یک جریان فمینیستی وارد این عرصه میشود، بیمحابا در هر جای دیگر دنیا که باشد با حکومتها درگیر است. در کشور ما هم همینطور است. چون حکومتها را قوانین و چارچوبهای حکومتی حفظ میکند و به عبارت دیگر نابرابریهای اجتماعى، محصول همین مناسبات اجتماعى است و این مناسبات سیاسى، اجتماعى، اقتصادی جز با طرد دولتها تغییر نمیکند. اگر ما از این منظر هم به آن نگاه کنیم، در واقع از منظر سیاسی و امنیتی هم میتواند مهم باشد چون خواه ناخواه جریانی که فمینیسم ایجاد کرده، حتماً به یک جریان بالقوه سیاسی تبدیل میشود که ضد نظام جاری میتواند باشد». [۹]

فمنیست های موج دوم شعار «شخصی، سیاسی است» را مطرح کردند تا حوزه عمومی را به حوزه خصوصی پیوند دهند. کسانی که این شعا را سر دادند خواستار «اصلاح» سیاست های حکومت ها در حوزه زنان بودند، اما این به منزله براندازی نبوده و اصولاً در هیچ کشوری جنبش زنان سبب براندازی و عوض شدن نوع حکومت نشده است. اصولاً جنبش زنان، جنبشی مدنی است نه سیاسی، و قصدش بهبود وضعیت زنان بوده است.

شعار شخصی سیاسی است، به این علت از سوی فمینیست ها مطرح شد که تجربه شخصی را فرایندی اجتماعی، یعنی محصول فعالیت بشری، تعریف می کنند. فمینیست های سوسیالیست خاطر نشان می سازند تمایز عمومی/خصوصی به طور پنهان هنجاربنیاد است و در قرن نوزدهم برای توجیه استثمار زنان کارایی داشت. ایدئولوژِی عمومی/خصوصی، زنان را به حوزه خصوصی، یا خانگی راند و به انزوا کشاند؛ در زمانی که بخش عظیمی از زنان جزو نیروی کار بودند، این ایدئولوژی تقویت شد. به نظر جین وی، اسطوره اجتماعی ناتوانی زنان، حیات خود را مدیون شکاف بین عمومی و خصوصی است. عمومی/خصوصی تقسیم بندی کاذبی بین تجربه شخصی و دانش، ذهنیت و عینیت است. [۱۰]

بنابراین، فمینیسم جریانی با هدف سیاسی نیست، و اگرچه با ساختارهای قدرت درگیر می شود تا وضعیت بهتری را برای زنان رقم بزند، اما هرگز قصد براندازی نظام ها را نداشته و اصلی ترین مطالبه اش بهتر شدن وضعیت زنان و رفع آپارتاید جنسی بین زن و مرد است. منتهی مراتب همه چیز در ایران با عینک امنیتی دیده می شود و هر جنبش مدنی، جنبشی برانداز قلمداد می شود. این مشکل حاکمیتی است که مزرهای خودش را بسیار باریک تعریف می کند و هر جریانی را امنیتی می بیند. اصولاً برای برطرف شدن نابرابری های حقوقی در یک جامعه الزامی به تغییر حکومت نیست، و دولتمردان می توانند با اصلاح یک سری از قوانین، بسیاری از نابرابری های موجود را برطرف کنند. چنانچه در کشورهای غربی و حتی برخی از کشورهای اسلامی این اصلاحات انجام شده و نوع حکومت هم تغییر نکرده است. بلکه با تغییر قوانین تنها شرایط زیست زنان بهتر شده و کماکان تلاش جنبش های زنان در کشورهای مختلف برای بهتر شدن اوضاع ادامه دارد.

***

اما، چه کسانی بیشترین نقد را بر فمنیسم وارد می کنند؟ وقتی ناشران کتاب های ضد فمینیستی را جستجو می کنیم، عمدتاً با عنوان هایی همچون حوزه علمیه قم، نشر معارف اسلامی، سازمان ملی جوانان، و نهاد رهبری در دانشگاه، مواجه می شویم. از جمله این کتاب ها می توان به کتاب های «فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش ها و نقد»، «تأثیر فمینیسم بر فرزندان»، «دروغ هایی که زنان باور می کنند و حقایقی که آنان را آزاد می سازد»، «خیانت زنان به همنوعان خود»، «تأثیر فمنیسم بر دختران در غرب»، «بررسی تاثیر فمینیسم بر ارزشهای اخلاقی»، «عریان کردن فمینیسم»، و «تأثیر فمنیسم بر فروپاشی حکومت ها» اشاره کرد. جالب است که این کتاب ها همگی ترجمه هایی از نویسندگان امریکایی هستند که در فاصله سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ منتشر شده اند. همچنین، کتابی با عنوان «حقوق زنان؛ برابری یا نابرابری» از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده که به قوانینی پرداخته که مورد توجه کمپین یک میلیون امضاء است. همچنین، همایش ها و برنامه هایی نیز در دانشگاه ها برگزار می شود، مانند همایش «رهآورد جهان اسلام در مسائل زنان و واکاوی پیامدهای فمینیسم» که نهاد رهبری در دانشگاه در نقد فمینیسم برگزار کرد. در کنار کتاب ها و همایش ها، تقربیاً تمام سایت های محافظه کاران نیز مطالبی بر ضد فمینیسم منتشر می کنند؛ برای نمونه می توان به سایت ها جهان نیوز، عصرایران، تبیان، آوینی، خبرگزاری ایونا، خبرگزاری فارس، و پایگاه حوزه علمیه قم اشاره کرد. بعلاوه، نشریاتی مانند حورا، پیام زن و مطالعات راهبردی زنان نیز بر ضد فمینیسم مطالبی منتشر می کنند.

در پایان دوباره به این سوال برمی گردم: چرا صاحبان قدرت مخالف فمینیسم هستند؟ آیا صاحبان قدرت مخالف برابری زن و مرد اند، یا تمامی تنگ نظری ها نسبت به فمینیسم نشان دهنده هراس آنان از قدرت گرفتن زنان در جامعه است؟ آیا این ترس نشان از فعال شدن پتانسیلی برای شنیدن مباحث فمینیستی در جامعه دارد؟ آیا مناسبات بین زن و مرد در جامعه ما به گونه ای در حال تغییر است که به مذاق محافظه کاران خوش نمی آید؟

پانوشت:

[۱] پیام زن، فمینیسم از شعار تا واقعیت، محمدمهدی بهداروند، اردیبهشت ۱۳۸۳، شماره ۱۴۶.

[۲] روزنامه کیهان، فمینیسم رسانه ای؛ پوششی برای استفاده ابزاری از زن، رضا فرخی، شماره ۱۹۵۸۷، ۲/۱۲/۸۸، صفحه ۱۰.

[۳] مجله رسانه، رویکردهای فمینیستی به رسانه ها، لیزبت ون زونن، ترجمه محمدرضا حسن زاده، سال پانزدهم، بهار ۱۳۸۵، شماره اول، ص۱۷۴.

[۴] مجله حوراء، نقد فمینیسم: تناقص در راهبردها، آبان و آذر ۱۳۸۴، شماره ۱۷.

[۵] همان

[۶] همان

[۷] همان

[۸] دوبوار سیمون، جنس دوم، جلد دوم، ترجمه قاسم صنعوی، تهران انتشارت توس، ص۶۲۰.

[۹] مجله حورا، میزگرد گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها، شماره ۲۷ فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷

[۱۰] مگی هام، فرهنگ نظریه های فمینیستی، ترجمه نوشین احمدی خراسانی و همکاران، تهران، نشر توسعه ۱۳۸۲، ص۳۵۷.

بخش : زنان
تاریخ انتشار : ۵ مرداد, ۱۳۸۹ ۷:۰۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم…

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴