هر چند کاربرد چنین واژه ای برای اقتدارگرایان حاکم از نظر همه کسانی که کمترین اگاهی از سیاست و سیاست ورزی دارند بسیار بعید و قابل تامل است ولی بر اساس مستندات و مصداقهای فراوان می توان اثبات کرد که اقتدارگرایان نیز دارای سیاست چندجانبه گرایانه از نوع خود- برای بودن بر سر قدرت به هر قیمتی هستند.
نقطه تراژیک سیاست انان این است که چنین سیاستی برای انان نه بعنوان یک روش برای جناحهای درون قدرت برای حفظ منافع نظام مورد نظر خود در قبال بقول خود دشمنان، بلکه وجه غالب این گونه سیاستها برای تحکیم مواضع هر کدام از باندهای قدرت در کنار زدن “خودیهای ناخودی شده” صورت می گیرد.
نگاهی به سیاستها و روشهای اتخاذ شده توسط باند حاکم در قبال سیاستهای نیروی رقیب درون قدرت (جناح لاریجانی و…) به وضوع نشان دهنده وضع موجود می باشد.
از مدتها قبل شاهد سیاست چندجانبه گرایانه احمدی نژاد در قبال غرب و استراتژی بسیار “اساسی” یا پیروزی یا سازش برای استفاده از امکان مذاکره با غرب و عقب نشینی از مواضع اتخاذ شده تا حد پیشنهادات “سازنده” بودیم.
ایشان در وین برای امتیازگیری نه درجهت منافع مردم بلکه برای خواستن نوعی تضمین امنیتی برای حفظ جناح خود با این پیش شرط که غربیها در مورد عقب نشینیهای ایشان دست به افشاگری نزده و مفاد مذاکره و مضمون گفتگوها همانند مذاکرات با پاکستان بر سر خط لوله گاز که مفاد آن در دل سفارتخانه های “دوستان دشمن نمای” غربی مدفون بماند، دستاوردهای فراوانی را برای سیاستهای خود متصور بودند.
مشکلات احمدی نژاد و هسته فکری رهبری کننده اقدامات او از زمانی افزایش یافت که آقای لاریجانی توسط این تفکر، به این بهانه که لاریجانی دارد با غرب در مورد مسائل هسته ای بدون در نظر گرفتن سهم ما کوتاه میاید، به زیر کشیده شد. پس از آن که اقای لاریجانی در ستاد رهبری کودتای انتخاباتی دعوتنامه رسمی دریافت نکرد با وجود مخالفتهای ضمنی در روزهای آغازین انتخابات با روشهای انان نهایتا گوشه چشمی بر غنیمتهای حاصل از سرکوب مخالفین داشته اما به خاطرعقب نماندن از سیاستهای احمدی نژاد خود نیز از این نوع سیاست چندجانبه گرایانه پیروی نموده و این گونه وانمود می کرد که “ما در ستاد اصلی دعوت رسمی نداشته ایم، پس در صورت لزوم می توانیم از این سیاستها تبری جوئیم.
حال اگر جبهه احمدی نژاد در مواجهه با هاشمی و هم چنین جنبش دموکراسی خواهی در موضع پیشروی قرار گیرد سیاست جناب لاریجانی و دوستان دیگرشان مانند آقایان توکلی، مطهری، نادران و … این است که می توانند با شاهد قرار دادن حمایتها و کوتاه آمدنهایشان در مقابل مسائلی چون انتخاب وزیران، لایحه بودجه، قانون تفریق بودجه، خصوصی سازیه، مورد یارانه ها، تخلفات فاحش دولت از قوانین مصوب مجلس … همراهی خود را در تثبیت موقعیت آقایان اثبات نموده و سهم خود را مطالبه نمایند.
این گونه سیاستهای چندجانبه گرایانه از جانب طرفین زمانی به نقطه اوج می رسد که آقای احمدی نژاد در انجام تعهدات خود در مورد پرداخت بخشی از منابع بدست آمده به دوستان در مقابل کوتاه امدن انها، طبق روال معمول جر می زند. این جر زدنها عمدتآ بعد از مراجعه به مقامات و گرفتن چراغ سبز صورت می گیرد که البته آقای لاریجانی را وا می دارد بر اساس قواعد بازی فیمابین برگ زرین سیاست چندجانبه کرایانه خود را طبق نظریه چانه زنی در بیت و فشار از طریق آرا دوستان در حال نومیدشدن از احمدی نژاد در مجلس به رخ رئیس جمهور بکشد و به ایشان یادآور شود اگر شما مانع شدید که افتخار و غنائم گفتگو در مورد مسائل هسته ای (در زمان ریاست ما بر شورای امنیت ملی) با غرب به ما برسد در این شرایط نیز در صورت عدم پرداخت سهم ما (نه آن گونه که شما و یارانتان تعیین می کنید) با تصویب لوایحی مانند میزان درآمد دولت از یارانه ها، موظف کردن دولت به رعایت قوانین، تآئید قانون وقف دانشگاه آزاد، تصویب قانون موظف کردن دولت به ادامه غنی سازی ۲۰% و… حقوق خود را به چنگ خواهیم آورد.
بر بستر چنین شرایطی آقای رئیس جمهور و یاران او بیکار ننشسته بر صفحه تلویزیون ظاهر شده خواهان برگزاری رفراندم جهت افزایش اختیارات رئیس جمهور می گردند و همچنین برای فشار و مقابله با سیاستهای کارشکنانه و “منافقانه” مخالفین منحرف شده خودی برخوردهای نیروی انتظامی با بدحجابی را محکوم می کنند و با اعلام “اعتقاد عمیق به اصل تفکیک قوا”، عدم دخالت خود در سرکوبها، دستگیریها و اعدامهای بعد از ۲۲ خرداد را اعلام می نمایند.
ایشان در اقدامی فریبکارانه رحیم مشائی را به مراسم سالگرد شاعر محبوب مردم ترکمن صحرا اعزام داشته تا اقای رحیم مشائی در این مراسم با دفاع از حقوق مردم این گونه القاء نمایند که سردار احمدی نزاد با فشارها و سرکوبهای امنیتش بر ضد ملیتهای ایران هماهنگی ندارد! آقای رئیس جمهور و یاران ایشان این گونه تبلیغ می نمایند که منحرفین از سیاستهای اصولگرایانه به خصوص سران دو قوه برای تسخیر قوه مجریه توسط اردشیر لاریجانی لاری در حال توطئه هستند.
“مظلوم واقع شدن رئیس جمهور” طرفداران میلیونی ایشان را بطور “خودجوش” وامی دارد از طرف خود ۴۰۰ یا ۵۰۰ نفر را به عنوان نماینده به مجلس اعزام دارند تا به خاطر اینهمه بی اختیاری و تحت ستم قرار گرفتن این بزرگترین مظلوم تاریخ سیاسی ایران و جهان با تهدید به توپ بستن مجلس حق مسلم رئیش جمهور مظلوم را از مجلسیان دارای کیف انگلیسی و نوکر امپریالیسم و خائن و مزدور و عوامل اجنبی و … بستانند و صد البته “مجلسیان مبارز” بخاطر رفع اتهامات فوق از ارای خود صرفنظر نمایند.
این کش و قوسها و فشارهای وارد به آقای لاریجانی ایشان را وامی دارد بعد از مدتها نصیحت عقلای اصولگرا که خواهان همراهی و اتحاد او و یارانش با هاشمی بودن را بپذیرد و در کنار هاشمی در مجلس تشخیص مصلحت عکس تاریخی بیادگار بگیرد، تا به آقای احمدی نژاد بفهماند که دست بالای دست بسیار است و مشاهده می کنیم که مدافعان تشکیل خط میانه در بین اصولگرایان که از مدتها پیش با کوچکترین نهیبی از طرح خواسته خود برای ایجاد جبهه اعدتدالگرایان عقب می نشستند، همهمه می کنند که آش احمدی نژاد و یاران در حد خودکشی شور شده و برای بقا و ماندن چاره ای جز خوردن ازدیگ آش هاشمی، هر چند که نمکش چندان رضایتبخش نیست، نمانده است.
آقای رئیس جمهور در کنار سیاستهای مدیریت جهانی، تشکیل جبهه با روسیه و چین و … از دیگر سیاستهای “مدبرانه” مبتنی بر نظریه “دیگی که برای من نجوشد بگذار کله سگ در آن بجوشد” هم غافل نیستند. در دفاع از این سیاست در صورت لزوم از کوبیدن قایقهای تندرو به ناوهای دشمن برای دادن بهانه به “دوستان دشمن نما” در اسرائیل و امریکا غافل نمی مانند. این گونه سیاست ورزی از نوع چند جانبه گرائی از طرفی آقای متکی را در راهروهای سازمان ملل برای منت کشیدن از دیپلماتهای امریکائی و دعوت آنان به صرف شام جهت تشویق آنان به گفتگو روانه می کند و از طرف دیگر سیاست “جنگ را هم عشق است” را از خاطر دور نمی دارد.
تداوم این سیاستها عملا موجب تضعیف هرچه بیشتر مشروعیت تمامیتخواهان و امید روزافزون مردم در پیشبرد خواست آنان در امر دموکراسی و حقوق بشر خواهد بود.