سایت اخبار روز در مطلبی تحت عنوان “این راز را باید دریافت”، بمناسبت چهل و پنج سالگی جنبش فدائی کە در همین سایت انتشار یافتە است، بە نکات مختلفی حول این جنبش پرداختە است. نویسندە این مطلب در هیئت فردی ظاهر می شود با ادعای ضمنی درک بنیادین از جنبش فدائی و متهم کردن دیگران بە عدم درک این جنبش و حتی فراتر از آن در نشاندن فدائیان بر کرسی اتهام “نابودکنندگان جنبش فدائی” در تاریخ نوین کشورمان. و این در حالیست کە در تمامی این سالها این رفقا بودەاند کە عملا کار طاقت فرسای ادامە حرکت فدائیان را علیرغم شرایط بغایت دشوار مهاجرت و استبداد بە پیش بردەاند. واقعیت این است کە نویسندە از طریق همدلی با تاریخ هفت سالە اولیە این جنبش، تاریخ بعد از انقلاب آن را نە بە نقد بلکە زیر ساطور یک نفی خشن و ناعادلانە می برد و بدین ترتیب می خواهد زمان طولانی از حیات فدائیان را بە فراموشی بسپارد. نویسندە این نوشتار خود نشان می دهد کە هنوز در دوران رمانتسیم انقلابی بسر می برد، آن هم رمانتیسمی از نوع ابتدائی آن، زیرا کە بر خلاف رهبران اولیە سازمان کە کار تئوریکی می کردند و چگونگی راهکارها را نشان می دادند و صادقانە بە افکارشان هم عمل می کردند، وی تنها بە یک برخورد سادە و احساسی بسندە کردە است، برخوردی کە گمان نمی رود از دل آن شاهد عمل انقلابی در هیئت پراتیک مسلحانە باشیم.
در زیر سعی می شود نکات وار موضوعات و سئوالاتی حول این مطلب با نویسندە مطلب در میان گذاشتە شوند:
ـ مطلب از رهبران وقت جنبش فدائی بعد از انقلاب می گوید کە گویا بە بهانە نقد این جنبش کمر بە نابودی آن بستند! (اتهامی سهمگین) سئوال این است کە جنبش فدائی مجموعە متنوعی بود و هست، بنابراین منظور وی از رهبران، کدامها هستند؟ آیا همە را با یک چوب راندن می تواند تحلیل درست و دقیقی باشد؟ و نیز بنابر کدام فاکت نویسنده چنین مطمئن است از همت آنان برای نابودی چنین جنبشی؟ بویژە اگر این مسئلە را در نظر بگیریم کە افراد بسیاری از همین رهبران یا کشتە و اسیر شدند، و یا بە مهاجرت اجباری تن دادند؟ آیا او تلاشهای سیاسی این رهبران برای خود تطبیقی با دوران جدید را تنها می خواهد بر اساس یک نیت (نیت نابودی) توضیح دهد؟ نویسندە بر اساس دادەهای کدام دکتر روانشناس کە رفقای رهبر بدانها احتمالا مراجعە کردەاند، بە این نتیجە قاطع رسیدە است!؟
ـ بخشی از جنبش فدائی بعد از انقلاب بە ادامە مبارزە مسلحانە (حتی تا مقطع فعلی هم) معتقد بودند و هستند. چرا این نحلە کە ظاهرا از لحاظ شکل و روش با نسل قبل از سال ۵٧ مشابهت بیشتری داشت، نتوانست جذابیت خود را حفظ کند؟ چرا این نحلە نتوانست همان جنبش یا حرکت مسلحانە را ادامە بدهد؟
ـ مقالە ادعا می کند ما بە یک رستاخیز دیگر از نوع سیاهکل نیاز داریم. بدون هیچ توضیح و تفسیری باید گفت کە صراحتا منظور یک رستاخیز مسلحانە است از همان جنس. این خواستە اینجا دیگر یک تفسیر سمبولیک برنمی تابد، بلکە کاملا مشخص و از لحاظ نوع آدرس دقیق می باشد. حال سئوال این است کە “رستاخیز، چگونە؟” در شرایطی کە بقول خود نوشتار جنبش سیاهکل بر اساس یک موقعیت بین المللی از لحاظ تاثیرگذاری جنبشهای مسلحانە از نوع کشور کوبا و غیرە شکل گرفت، حال در غیاب چنین وضعیتی و نیز با توجە بە تجربە اندوزی بخش مهمی از فدائیان در عرصە مبارزە سیاسی، چگونە از لحاظ عملی، چنین پروژەای را می خواهد بە پیش ببرد؟ بە بیان دیگر برنامە پیشنهادی چیست؟ از یاد نبریم جنبشهای مسلحانە نوع جدید، بویژە نوع خاورمیانەای آن اساسا نیروهای خشن مذهبی و ملی هستند، و سکولارها و چپ ها مدتهاست بە نیروهای مدنی ـ سیاسی تبدیل شدەاند.
و نیز از یاد نبریم کە جنبش مسلحانە احتیاج بە پشت جبهە و یا خطوط مواصلاتی با خارج از کشور دارد. بە نظر من تودەای نشدن مبارزە مسلحانە در ایران با شروع سیاهکل و یا بە عبارتی دیگر شکست آن کاملا با این امر رابطە مستقیم دارد. نیروئی کە جائی آزاد شدە نداشتە باشد تا بتواند در آنجا بە تدارک و تجهیز و آموزش نیرو بپردازد، نمی تواند بە بازتولید لااقل انبوە خود بپردازد.
ـ و سرانجام اینکە نویسندە مطلب از لزوم رستاخیزی می گوید کە بە ما جسارت و شجاعت ببخشد. گویا شجاعت و جسارت را تنها با لولە تفنگ می توان بخشید! سئوال این است کە آیا نویسندە محترم مقالە می داند همان جنبش، قبل از انقلاب ضربات شدید خورد و هیچگاە در قبل از انقلاب نتوانست بە یک حرکت تودەای تبدیل شود؟ آیا می داند کە اندیشە مارکسیسم لنینیسم در آن دوران شکست تاریخی تجربە شوروی را در پشت سر خود نداشت؟ آیا می داند روانشناسی تودەای در آن مقطع با امر انقلاب نزدیکی بسیار بیشتری داشت تا زمان کنونی؟
یادداشت سیاسی اخبار روز متاسفانە تجارب سیاسی فدائیان را در تمامی این سالها ناچیز می پندارد و دوبارە می خواهد این جنبش را بە قدمهای اولیە یعنی بە ارادە، ارادەگرائی و حرکت از طریق تشویق بە خشونت برگرداند. یادداشت فراموش می کند کە از آن سالها و شرایط و پارادایمهای مربوطە اش زمان نسبتا درازی گذشتە و فدائیان حال در مقطع دیگری قرار گرفتەاند.
آری ما بە یک رستاخیز دیگر احتیاج داریم، اما این رستاخیز نە از لولە تفنگ کە از سیاست، خرد، عمل تودەای، مدنی و سازمانگرانە بر می خیزد. رستاخیزی کە نسبت بە آن زمان انرژی و تلاش بمراتب بیشتری را می طلبد. همچنین این رستاخیز از ضرورت بازنگری و تطبیق در دیدگاهها بر اساس شرایط نوین و آخرین دستاوردهای بشر در مورد بنیانهای فکری و عملی چپ برمی خیزد.
آنچە فدائیان کنونی را با فدائیان قبل از انقلاب پیوند می زند و آنان را همچنان بە ادامە دهندە راە آنان تبدیل می کند نە تقلید کامل از یک دورە تاریخی، بلکە عمدتا در شکوفائی مداوم و بیشتر آن جراتی بود کە آنان را از نیروهای اطراف خود جدا می کرد، و بە آنها توان جوری دیگر اندیشیدن در حوزە چپ را می آموخت.
پوزش و توضیح از طرف نویسندە مقالە
این مقالە ابتدا تحت عنوان “آقای رئیس دانا! چگونە؟” در سایت کار انتشار یافت. ضمن پوزش و معذرت خواهی از آقای فریبرز رئیس دانا کە بە اشتباە در این مقالە مورد خطاب قرار گرفتند، بدین وسیلە مخاطب مطلب تصحیح می شود.