سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۳

سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۳

در دفاع از بیانیه در واکنش به تهدیدات دولت امریکا
روح بیانیه و هویت امضا کنندگان همه حاکی از اعتقاد مبرهن آنان به دیپلماسی به مثابه ممکن ترین راه جلوگیری از جنگ است. اما حقیقت این است که در این...
۱۸ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
روایت زندگی یک زن ناشر: آهسته و پیوسته تا آخرین نفس
دغدغه‌های نشر روشنگران و شهلا لاهیجی در حوزه زنان متنوع بود و همان‌طور که خواهیم دید از مباحث مربوط به رهایی زنان تا حوزه حقوق، فرهنگ، سیاست، و اشتغال را...
۱۸ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: نوشین احمدی خراسانی
نویسنده: نوشین احمدی خراسانی
راستی‌آزمایی: برنامه‌ی هسته‌ای و مذاکره‌ی مستقیم با آمریکا
برخلاف آن چیزی که «اپوزیسیون» طرفدار تحریم و جنگ تبلیغ می‌کند، نتیجه‌ی جنگ تضعیف رژیم و تقویت جبهه‌ی مردم نخواهد بود. جنگ اگر درگیرد، بسیاری از دستاوردهای مقاومت در برابر...
۱۸ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: محمدرضا نیکفر
نویسنده: محمدرضا نیکفر
مردم آمریکا اکنون در برابر ترامپ به پا خواسته اند
دونالد ترامپ به طور گسترده در حال ویرانگری چهره دموکراسی ایالات متحده است. مقاومت های مردمی تاکنون بسیار محدود بوده است. اما اکنون مردم در سراسر کشور، در واشنگتن، نیویورک،...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی
این قاعده غلط که هر کس شما را خطاب قرار داد بلافاصله با حضور در دادگاه مواجه می شود را نیز منحل سازید و دستور دهید بگذارند همه مردم بدون...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مصطفی مهرآیین
نویسنده: مصطفی مهرآیین
لنین؛ سومین ستاره جهانبینی کمونیسم علمی
لنین (1924-1870 م)، تئوریسین نابغه انقلابی، مبارز حرفه ای آشتی ناپذیر، پایه گذار حزب کمونیست روسیه، و رهبر شناخته شده پرولتاریای بین الملل، مهمترین ادامه دهنده نظرات مارکس و انگلس...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
نامه شریفه محمدی از پشت دیوارهای زندان
از چهاردهم آذرماه ۱۴۰۲ که در یک روز عادی پاییزی، مثل همه روزهای دیگر، در حین بازگشت به منزل، در خیابان و در داخل یک ماشین دستگیر شدم!! تا به...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: شریفه محمدی
نویسنده: شریفه محمدی

کتاب فروشی باران های نقرەای

دختر جوانی که داشت راهنمایی شا ن می کرد به نظرم آشنا آمد وقتی که لبخند زد مطمئن شدم با آ ن چشم ها و لبخند و کمان گوشه ی لب ها موقع خندیدن، بدون شک دختر سوزان بود. درست لحظه ای که خواستم صدایش کنم و درباره ی صاحب کتاب فروشی از وی سئوال کنم چشمم به قاب عکس بالای میزی که ‌دختر جوان از پشتش بلند شده بود افتاد. عکس سوزان بود مسن تر، شکسته تر و شاید جذاب تر. گوشه ی قاب عکس نوار مشکی زده شده بود.

 اولین باری که به او نزدیک شدم و گفتم احساس خوبی نسبت به او دارم، واکنش او برایم خیلی جالب بود.  فقط یک کلمه پرسید: چرا؟ در جواب گفتم شاید چون چشمانش زیباترین تصویری است که در این بیست سال دیده ام! لبخندی زد و با همان لحن شیوا گفت: شروع خوبی بود! و این آغاز دوستی من با سوزان بود. دوستی ای که هر دوی ما خوب می دانستیم قرار نیست به با هم بودنمون ختم شود. سوزان، ارمنی بود و پدر و مادری مسیحی و بسیار مذهبی داشت. من مسلمان بودم و در خانواده ای با اعتقادات مذهبی سفت و سخت بزرگ شده بودم. ما سال ۷۰ در دانشگاه اصفهان با همدیگر،  هم دانشگاهی بودیم، وی ساکن اصفهان بود و ادبیات می خواند و من هم اصالتاً رشتی بودم و دانشجوی حسابداری. آن  روز هم مثل همه ی دوشنبه ها چیزی از کلاس مالیه عمومی نفهمیدم! طبق معمول تمام هفته های گذشته منتظر بودم ده دقیقه قبل از پایان کلاس بیاید دم در و از قسمت شیشه ای برایم دست تکان دهد که یعنی کلاسش تمام شده،  بعدش دوتایی برویم همان کافه همیشگی و گپ بزنیم و برایم کتاب بخواند. همیشه آرزوش این بود که یک کتابفروشی بزرگ داشته باشد. بهش می گفتم اگه روزی کتاب‌ فروشی رویاهایت به واقعیت بدل شد، اسمش رو بذار «کتاب‌فروشی باران‌های نقرەای». اینجوری هر وقت وارد کتابفروشی ات بشی یاد شهرمن و خودم می افتی! سوزان عاشق ادبیات و کتاب بود و من عاشق هر چیزی که او عاشقش بود. وقتی دانشگاهمان تمام شد با خانواده ها صحبت کردیم. واکنشها دقیقاً همانی بود که انتظارش را داشتیم. یک “نه” قاطع به دلایل کاملاً مذهبی. ما واقعاً احساس می کردیم که عاشق هم هستیم، اماعاشق خانواده هایمان نیز بودیم. آن زمان مثل الان نبود که خانواده ها کمی منطقی تر با این گونه مسائل برخورد کنند. روزهای قشنگ من و سوزان آذر ماه ۱۳۷۰شروع شد و بهار۱۳۷۵که من رفتم سربازی تما م شد. بعد از کلی آرزوی قشنگ برای هم، از همدیگر خداحافظی کردیم. بعد از آن هیچوقت به اصفهان برنگشتم. اما وقتی سال گذشته همسرم مقصد سفربرایت عطیلات عید را اصفهان اعلام کرد نمی دانم چرا از این پیشنهاد استقبال کردم حس غریبی داشتم. چیزی در حدود ۳۰ سال از آن  روزها گذشته بود، اما ترس ناشناخته ای روحم را آزار می داد وقتی دلیل این ترس را فهمیدم که دست در دست همسر و پسرم داشتیم در مرکز شهر قدم می زدیم. ساختمانی بسیار بزرگ و مجلل که تابلوی بزرگ روی درش خودنمایی می کرد: “کتابفروشی باران های  نقرەای” جلوه خاصی در خیابان داشت. با اینکه می ترسیدم داخل کتابفروشی بروم… با وجود این که می ترسیدم دوباره سوزان را ببینم… برغم ترس از اینکه ممکن است در ۵۰ سالگی، با دیدن زنی به غیر از همسرم ضربان قلبم شدید شود، اما نیرویی ناشناخته مرا به  کتابفروشی کشید در آن ساعت از روزخیلی شلوغ نبود. همسر و پسرم به بخش رمان ها رفتند و من درست وسط کتاب فروشی خشکم زده بود. دختر جوانی که داشت راهنمایی شا ن می کرد به نظرم آشنا آمد وقتی که لبخند زد مطمئن شدم با آ ن چشم ها و لبخند و کمان گوشه ی لب ها موقع خندیدن، بدون شک دختر سوزان بود. درست لحظه ای که خواستم صدایش کنم و درباره ی صاحب کتاب فروشی از وی سئوال کنم چشمم به قاب عکس بالای میزی که ‌دختر جوان از پشتش بلند شده بود افتاد. عکس سوزان بود مسن تر، شکسته تر و شاید جذاب تر. گوشه ی قاب عکس  نوار مشکی زده شده بود و در کنارش تخته سیاه چوبی کوچکی که رویش  با خطی زیبا نوشته شده بود:
*عشق زیبا ترین دین دنیاست*
سوزان گروسیان
۱۲ژوئن ۱۹۶۸
۳۱ژانویه ۲۰۱۹
کار از فشاردادن نوک بینی و لب ورچیدن گذشته بود. اشک هایم سرعت عمل شان خیلی از من بیشتر بود. همسرم با نگرانی به سمتم آمد و پرسید چی شده و من به سختی لبخندی مصنوعی زدم و گفتم چیزی نیست یاد خاطرات دوران دانشگاهم افتادم فقط دلم برای اون روزا تنگ شد و بغض کردم همین…!

تاریخ انتشار : ۲۶ آذر, ۱۴۰۰ ۸:۱۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دفاع از بیانیه در واکنش به تهدیدات دولت امریکا

روایت زندگی یک زن ناشر: آهسته و پیوسته تا آخرین نفس

راستی‌آزمایی: برنامه‌ی هسته‌ای و مذاکره‌ی مستقیم با آمریکا

مردم آمریکا اکنون در برابر ترامپ به پا خواسته اند

خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی

لنین؛ سومین ستاره جهانبینی کمونیسم علمی