گزارش یک بیمار از وضعیت نابسامان بیمارستان مسیح دانشوری به مدیریت علی اکیر ولایتی
با احترام به عرض میرساند:
ساعت یک صبح با احساس درد در سینه و نگرانی از کرونا به بیمارستان مسیح دانشوری مراجعه کردم .در اصلی نیمه باز بود و من کسی را ندیدم تا راهنمائی بگیرم. داخل محوطه شدم و با دیدن تابلو اورژانس به آنجا مراجعه کردم. گفتند کرونا به ما مربوط نیست برو دست چپ حدود نیم ساعت سرگردان شدم تا بالاخره در فضای نیمه تاریک بیمارستان خانمی پیدا شد و گفت این پله ها را بگیر برو تا آخر تا به کانکس بررسی حدود ۱۲۰ پله را بالا رفتم و با پرس وجو کانکس را پیدا کردم ابتدا پرسیدم مدیر این بیمارستان کیست؟ گفتند آقای دکتر ولایتی…، کارت چیست؟ گفتم سینه ام درد می کند نگران کرونا هستم. خانم دکتر انگشتم را لای گیره ای گذاشت و گفت شما کرونا نداری ولی برای اطمینان فردا صبح بیا اسکن سینه بگیر و دستور آنرا در دفترچه ام نوشت. ساعت ۹ صبح دوباره به بیمارستان رفتم از دم در پرسیدم برای اسکن سینه به کجا بروم گفت دست چپ اما چون تابلو راهنمائی نبود حدود سه ربع من در بخش اورژانس و قسمتهای دیگر این بیمارستان بزرگ سرگردان شدم و جالب اینکه نگهبان ها هم نمیدانستند به کجا باید بروم بالاخره روی یک مقوا با دو فلش کلمه سی تی اسکن را دیدم و به آنجا مراجعه کردم (در اینجا باید از کارمندی که زحمت کشیده و با این مقوا مردم را از سرگردانی نجات داده تشکر کنم). البته چندین بار برای تشکیل پرونده و پرداخت پول مجبور شدم به ساختمانهای مختلف مراجعه کنم (در اینجا باید از مسئولین پرسید اگر درمان کرونا مجانی است چگونه در یک بیمارستان دولتی علیرغم داشتن بیمه باز هم باید پول پرداخت کنی؟). بعد از اینکه نوبتم شد و خانمی مرا برای سی تی اسکن فراخواند. وارد شدم. اما محیط اطاق سی تی اسکن اصلا پاک به نظر نمیرسید و کسی هم نبود که آنجا را پس از خروج بیمار قبلی که مثل من مشکوک به کرونا بوده گند زدائی کند و ماده ضد عفونی کننده ای هم آنجا نبود پس به چیزی دست نزدم اما خانم اپراتور دستور دادند در را بکش با الکلی که همراهم بود دستگیره را گند زدائی کرده در را کشیدم و داخل شدم خانم گفتند جیبهایت را خالی کن و دکمه های پیراهنت را باز کن و روی تخت دراز بکش هر چه گشتم جائی برای گذاشتن محتویات جیبم نیافتم. ملافه ای کثیف و یکبار مصرف روی تخت بود به خانم گفتم این ملافه را عوض نمی کنید گفت نه اجبارا و با ترس و لرز لوازمم را کنار تخت گذاشته و روی ملافه مچاله شده کثیف دراز کشیدم اما سرم را به زیر سری نچسباندم چون آن هم کثیف بود. خانم اپراتور گفتند سرت را بچسبان اینکار را کردم وقتی کار تمام شد از تخت پایین آمدم لوازم و دست و سرم را ضد عفونی کرده بیرون رفتم. بعد از مدت کوتاهی گفتند نتیجه حالا حاضر نمی شود (یا دستگاه خراب بود یا کاغذ نداشتند) برو بالا همانجا که دیشب رفتی نتیجه در سیستم خانم دکتر هست. ۱۲۰ پله را بالا رفتم حدود ده تن در صفی حدود پنج متری در انتظار بودند که معلوم شد دو، سه تن از ایشان کارکنان همین بیمارستان هستند در فضائی باز بدون هیچ امکانی برای نشستن… از طرفی گروهی آهنگر با سر و صدای زیاد مشغول ساختن سقفی فلزی به عنوان سایه بان برای بیماران و پرسنل مستقر در کانکس ها بودند. بعد از حدود نیم ساعت نوبتم شد وارد شدم و از خانم دکتر خواستم سی تی مرا ببیند گفتند باید تشکیل پرونده بدی گفتم اینکار انجام شده گفتند این فرق میکنه برو کانکس بغل رفتم آنجا متوجه شدم کاری وقت گیر است دوباره نزد خانم دکتر آمدم و خواهش کردم که من با این سن و سال و با این سینه درد نمی توانم خیلی منتظر بمانم لطفا نگاهی بفرمائید اگر سی تی من پاک است بروم، لطف کردند ولی عکس باز نشد مرا دوباره به بخش سی تی ارجاع دادند که عکس باز نمی شود. ۱۲۰ پله را دو بار دگر بالا پائین شدم تا یک سی دی به من دادند آوردم خدمت خانم دکتر معلوم شد نه خود ایشان و نه کانکس بغلی هیچکدام در سیستم شان سی دی خوان ندارند. پس از حدود سه و نیم ساعت با دردی در سینه و دردی بسیار بزرگتر در تمام وجود که این چه مدیریتی است که در این بیمارستان اعمال میشود؟ بیمارستان را بدون هیچ نتیجه ای ترک کرده به خانه آمدم. اولین کاری که کردم آقای دکتر ولایتی را سرچ کردم در یکی از سایتها نوشته بود: دکتر علی اکبر ولایتی مردی برای تمام پست ها و ادعا می کرد ایشان صاحب سی و هفت پست مدیریتی است. به سایت بیمارستان مراجعه کردم خبری بود مبنی بر اینکه روز دوشنبه ۲۲/۴/۹۹ ایشان از بیمارستان مسیح دانشوری بازدید فرموده و از یکی از ورزشکاران بستری نیز عیادت به عمل آورده اند. پیش خودم گفتم مگر رئیس یک بیمارستان نباید هر روز در آنجا حضور داشته باشد و به رتق و فتق امور برسد؟ بویژه در این روزهای کرونائی و به خصوص این بیمارستان که مرکز اصلی بیماری های ریوی ایران است و این روزها نیاز به مدیریت و رسیدگی های چند جانبه و شبانه روزی دارد و این روزها حضور دائم مدیر برای روحیه دادن به پرسنل زحمتکش بسیار ضروری است. اما بلافاصله یادم آمد که ایشان اگر فقط به دو پست اصلی خود یعنی دانشگاه آزاد با آن همه وسعت و تشکیلات و مشاورت امور خارجی رهبری برسند تمام وقت شب و روزشان پر است. چه برسد که بخواهند بیمارستانی به این بزرگی آن هم در شرایط حساس کرونا را مدیریت کنند. من نمی دانم روسای بیمارستان های دولتی چگونه منصوب می شوند؟ اما از وزیر محترم بهداشت و ریاست محترم دانشگاه های علوم پزشکی خواهش می کنم به وضع نابسامان این مهمترین بیمارستان ریوی ایران در این شرایط کرونا رسیدگی نموده و جناب ولایتی را از این مسئولیت معاف نمایند. و اما در پایان معلوم شد که بیماری من قلبی است و بدین منظور به بیمارستان الغدیر معرفی شدم و برای بستری شدن باید سی تی سینه می شدم تا مطمئن شوند که کرونا ندارم پس از انجام مراحل پرداخت مرا برای سیتی اسکن صدا کردند ابتدا کل اطاق را یک نفر ضد عفونی کرد و بعد، از من خواست “گان” (لباس یک بار مصرف) بپوشم. بعد اجازه داد روی تخت دراز بکشم و پس از اینکه کار من تمام شد. برای نفر بعد هم همینطور …. اینجا یک بیمارستان بسیار معمولی است. جناب آقای ولایتی این گونه مدیریت شما در این بیمارستان در واقع جان شهروندان و کارکنان شریف و زحمتکش این بیمارستان را به خطر انداختن است. از شما خواهش می شود این یک پست را که با جان مردم سروکار دارد به کسی بسپارید که وقت کافی برای رسیدگی به امور این بیمارستان را داشته باشد. زیرا که این بیمارستان مهمترین مرکز ریوی ایران است و در این روزهای کرونائی وظیفه ای بس سنگین برای خدمت رسانی به عهده دارد.
با تشکراز توجهی که می فرمائید.
حسین الطباطبائی القمی
روز چهار شنبه ۲۴\۵\۹۹