گزارش از رئوف حسن زاده
همچون بیشتر کشورهای جهان که مراسم جهانشمول روز کارگر آزادانه گرامی داشته می شود، این جشن نیز در بسیاری از شهرهای دانمارک از جمله کپنهاگ با راهپیمایهای گسترده کارگران، مزدبگیران و اتحادیه سراسری کارگران، کارمندان، دانشجویی و زنان برگزار گردید.
از آغازین ساعات روز یکم ماه می، در بیشتر شهرداریها و بخشهای گوناگون شهر همچون سالهای گذشته سخنرانیها، گردهماییها و نشستهای بسیاری تدارک دیده شده بودند. ولی این مراسم امسال باشکوهتر و پرشورتر از همیشه و با حضور بویژه گسترده تر کارگران و مزدبگیران برگزار گردید. پس از پایان مراسم در نقاط گوناگون شهر، گروه گروه و دسته دسته مردم به خیابانها آمده و با پرچمها و شعارهای صنفی خود به سوی پارک مرکزی شهر ( فیله پارکن) سرازیر شدند. اندک اندک با طنین سرود انترناسیونال پارک مرکزی که در تاریخ سیاسی و فرهنگی این شهر نقش بسزایی دارد مملو از مردم شد، تا آنجا که برای رفتن از سویی به سوی دیگر پارک جایی برای گام نهادن نبود. این در شرایطی بود که امسال این مراسم به روز تعطیلی پایان هفته نخورده بود.
اما ویژگی این روز را می بایست دراین دید، که پس ازانتخابات پیش از وقت امسال و در نتیجه پایان ده سال حکومت دولت اقلیت احزاب لیبرال و محافظه کار، که با پشتیبانی پارلمانی حزب مردم دانمارک که حزبی راستگرا و ضدمهاجرهمراه بود، دولت ائتلافی، احزاب سوسیال دمکرات، سوسیالیستهای مردمی و حزب میانه رو لیبرالهای چپ، با پشتیبانی حزب اتحاد چپهای دانمارک که از نفود بسیاری در میان جوانان و دانشجویان اتحادیه های کارگری و سندیکایی برخوردار است، زمام قدرت را در دست گرفتند.
این دگرگونی بر بستر نابسامانیهای اقتصادی، بیکاری، کسری بودجه بیش از یک صد میلیارد کرونی، تورم اقتصادی، خصوصی سازی بخشهای دولتی، چشم پوشی ها و حمایتهای مالیاتی از گروه های مرفه و پردرآمد جامعه، پس راندن آهسته سیاستهای رفاه و عدالت اجتماعی، نداشتن راهکارهای درست بهسازی زیست محیطی، محدودیت و تبعیضات نژادی در پیوند با مهاجرین و پناهندگان کشورهای بویژه جهان سوم و … پیش آمد و دولت نوین وارث این نابسامانیها شد.
یکی از مهمترین و استراتژیکترین یورشها و رفرمهای دولت پیشین را می توان در پیشبرد سیاست و اندیشه مذاکره شخصی و منفرد کارگران و مزدبگیران با کارفرما بر سر مطلبات اقتصادی و شرایط کاری و حمایت از اتحادیه های زرد را نام برد. با این کار دولت نئولیبرال زمینه را برای خنثی و ضعیفتر نمودن تدریجی نقش تاریخی اتحادیه کارگری و صنفی در راستای سازماندهی مبارزات طبقاتی در جامعه و نهایتاً پرت نمودن این سازمانها به استحاله تدریجی را ایجاد نمود. این جنگی آهسته اما کاملا ایدئولوژیک و حساب شده بود که دولت نئولیبرال پیشین با همه توان خود جهت پس راندن دستاوردهای صدها سال مبارزه مردم این کشور برای برابری، رفاه و عدالت اجتماعی و یا سوسیال دموکراتیسم را پیش می برد.
عنصر دیگری که در تغییر دولت کارآمد شد، نارضایتی گسترده مردم از سیاستهای گوش به فرمان دولت پیشین از آمریکا و ناتو در شرکت دانمارک در جنگهای عراق و افغانستان بود. به همین جهت تصادفی نبود که نخست وزیر پیشین این کشور (آندرس فوگ راسموسن) پس از کناره گیری اش از نخست وزیری به پست فرماندهی سیاسی ناتو گمارده شد.
در روز جهانی کارگران در پارک مرکزی شهر، صدها هزار نفر گرد آمده بودند. اندی برای خوش بودن و شنیدن موزیک، اندی برای شنیدن سخنان نخستین نخست وزیر زن سوسیال دمکرات دانمارک (هله تورنینگ اسمیت) یا گوش دادن به سخنان وزیر امور خارجه کشور ( ویلو سویندل) از حزب سوسیالیست مردمی. اما بیشترین وزن سیاسی این روز و توجه مردم هنگامی بود که یوهانا اشمیت نیلسن، زن جوانی که عضو شورای مرکزی و هیئت پارلمانی حزب اتحاد چپهای دانمارک است، روی سن آمده و به سخنرانی پرشور خود پرداخت.
او علی رغم پشتیبانی پارلمانتاریستی حزبش از دولت نوین به نقد سیاستهای سازشکارانه دولت در پیش نبردن اجرای برنامه ها و وعده های داده شده پیش از انتخابات زودرس از جمله، تلاش مؤثر و کارساز برای ایجاد کار، حرکت در راستای بازگرداندن رفاه و عدالت اجتماعی به سود اکثریت کم درآمد جامعه و حل مشکلات پناهندگان و مهاجرین پرداخت. یوهانا اشمیت نیلسن سازشهای نادرست سوسیال دمکراتها را با سیاستهای اقتصادی لیبرالیستی بویژه در زمینه سیاست حمایت، چشم پوشی و بخششهای مالیاتی از گروه های مرفه و پر درآمد جامعه را مورد نقد قرار داد. او پشتیبانی حزبش را از دولت مشروط به پیشبرد رفرمهای بنیادین و زیرساختهایی که سمت و سوی عدالتخواهانه دارند اعلام کرد.
در روز جهانی کارگران در پارک مرکزی شهر در زیر آفتاب گرم یکم ماه مه صدها چادر با پرچمها و رنگهای گوناگون برپا شده بود و ازهر چادری نوایی و صدایی به گوش می رسید. جایی موزیک آمرکای لاتین، دانمارکی، انگلیسی و جای دیگر موزیک و چوپی کردی و…
در گوشه ای از این پارک نزدیک سن اصلی، بخش چادرهای همبستگی توجه مردم و علاقه مندان به اقلیتهای ملی را به خود جلب کرده بود. در اینجا در کنار پرچمهای ملل دیگر، یکی از زیباترین پرچمها بر روی دومین چادر از سمت چپ نصب شده بود و از دور همه ایرانیان را بسوی خود می خواند، اینجا محل قرار و دیدارشان شده بود، گویی اینجا گوشه ای بود که ایرانیان با همه گرایشهای فکری یک جای مشترک، یک خواستگاه، یک گم شده آشنایی را می جستند، یک هویت را. اینجا آرم و نشان سازمان فداییان خلق ایران اکثریت محل تلاقی ایرانیان بود. چادر سازمان را همه ایرانیان می شناختند. درون چادر مزین به عکسهای گوناگون جنبش اعتراضی مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی بود، کتب کلاسیک و ادبی، داستانهای کودکان و نوجوانان، بیانیه ها و اطلاعیه های سازمان، بچز، ترانه سرودهای سازمان “خروش، پرواز، آفتابکاران جنگل و…” و در کنار اینها بساط چای و قهوه.
درون و بیرون چادر با آمدن رفقای مالمو شور و حال دیگری پیدا کرد. بازدید کنندگان از چادر به ویژه دانمارکیان از ایران و جنبش اعتراضی می پرسیدند، از وضعیت سیاسی و زندانیان، از شرایط کارگران در ایران، از این که آیا احتمال یا خطر جنگ وجود دارد یا نه.
از کناری به چادر می نگریستم. رفقا مملو از شور بودند، دوستان و رفقای قدیمی می آمدند و دیداری تازه می کردند و از سازمان می پرسیدند، از این، از آن چه خبر؟ خلیل کجاست…؟
چند چادر پایینتر پرچم و چادر حزب توده ایران بر پا بود که آنجا هم رفقای حزب در تلاش و کوشش بودند. با روبوسی روز جهانی کارگران را تا سال آینده و مناسبت دیگری به یکدیگر شادباش گفتیم.