با سلام و تشکر از فرصتى که براى انجام این گفتگو در اختیار ما قرار دادید.
خوشبختانه سرانجام آقاى اصانلو، گرچه با قید ضمانت آزاد شدند، مىخواستم نظر شما را در این باره بدانم.
پاسخ: گناه منصور شرکت فعال در احیاء و بازسازى سندیکاى شرکت واحد است. منصور یک مقدارى در مورد سندیکا عمومىتر و شفافتر برخورد مىکرد و حاضر نبود به هیچوجه دست از فعالیت سندیکایى بردارد، براى همین مىگفتند شاخ شده است باید اورا شکست. زندانبانان و مسئولین دولتى تلاش مىکردند که پرونده امنیتى براى ایشان درست کنند و براساس اتهامات کذب اورا محاکمه و محکوم کنند. اما او نه هیچ چیز پنهانى داشت و نه مرتکب هیچگونه اقدام ضد امنیتى شده بود، سندیکا تخصصش بود، دنبال چیز دیگرى نبود.
س – گفته مىشود که آزادى اصانلو و رهبران اصلى سندیکا موقت است، شما چه فکر مىکنید.
پاسخ: مبارزه است دیگر! مبارزه که موقت وغیر موقت ندارد.
س – فکر مىکنید در صورت ادامه فعالیت احتمال بازداشت مجدد هست؟
پاسخ: فعلاَ نتیجه مبارزه به این جا رسیده است. اینکه آنها را دوباره بازداشت مىکنند یا خیر، مربوط به شرایط و سرنوشت مبارزه است. راه هنوز باقى است، الان درگیرى اصلى برسر بهرسمیت شناساندن حق تشکل و سندیکاست، طبیعى است با شناختى که هست کارگران مبارزه خود را ادامه دهند و مقامات دولتى هم اگر بتوانند مقابله با کارگران را هم چنان ادامه دهند، به همین خاطر الان مسئله مهم ادامه و گسترش حمایتها و آوردن همه نیروهاى ممکن پشت سر سندیکا است. این مرحله مهمترین مرحله براى تعیین سرنوشت این مبارزه است. سکوت، عقبنشینى، بىتفاوتى و تفرقه آلان مجاز نیست. جبهه ضد کارگرى بسیار متحد و یکپارچه عمل مىکند، امیدوارم که ما حداقل از دشمنان یاد بگیریم که ما هم باید متحد عمل کنیم.
ما در یک جامعه پر تبعیض زندگى مىکنیم، تا وقتى تبعیض هست، اعتراض و مبارزه هم وجود دارد. امسال شب عیدى به یک قاضى یک میلیون تومان عیدى دادند، اما برسر پرداخت صنار عیدى به کارگر، دستگاه امنیتى را مىفرستند به میدان. این در حالى است که کارگر از واکس زدن کفش قاضى تا آموزش قانون به او را انجام مىدهد، اما همین قاضى نقش نیروى کار را فراموش مىکند و کسانى را که همه چیز جامعه را تولید و مهیا مىکنند محاکمه و احکام ظالمانه برعلیه آنها صادر مىکند. یک میلیون عیدى را برخود روا مىدانند و مبلغ ناچیزی را بر کارگر ناروا.
س – اینها حتى خانه کارگر را هم تحت فشار قرار دادهاند، این بهنظر شما غیر عادى نیست؟
پاسخ: نه، اختلاف اینها اول از همه برمىگردد به اختلاف بین هاشمى و آبادگران، بعد از بهشتى، رفسنجانى همهکاره حزب جمهورى اسلامى شد. خانه کارگر تا قبل از آن دنبالهرو و فرمانبردار بهشتى بود. بعد از رفتن بهشتى خانه کارگر هم دنبال رفسنجانى و جریانى که بعداَ تبدیل شد به کارگزاران رفت و دنبال آنها شد، مسئله دیگر روش کار آبادگران است. آنها از اول، از همان زمانى که شکل گرفتند کارشان درست کردن تشکیلات موازى در کشور بود. از دستگاه امنیتى موازى شروع کردند و حالا آن را تا درست کردن تشکیلات کارگرى ادامه دادهاند، تعدادى از شوراهاى اسلامى را که با خانه کارگر بود، از آنها جدا کردهاند. آنها را زیر حمایت خود گرفته و خانه کارگر را طرد کردهاند که این باعث درگیرى بین دارو دسته محجوب و دارو دسته جهرمى شده است. هر دو طرف همدیگر را تهدید به افشاگرى مىکنند. جهرمى که خودش با دادن رانت تعدادى از شوراها را تطمیع و جذب کرده است، محجوب را تهدید مىکند که اگر خاموش نشود دزدیها و سوءاستفادههاى مالى و رانتهایى را که خانه کارگر و محجوب انجام داده و یا از امتیازات رانتى بهرهمند بودهاند را با سند و مدرک افشا خواهد کرد. آبادگران یک جریان تمامیتگرا است که مىخواهد در زمینههاى مختلف تشکلهاى کاملاَ مطیع خود را داشته باشد. افکار آنها در این زمینه متاثر از افکار سازماندهى نوع فاشیستى است.
س – سیاست کارگرى آبادگران چگونه است؟
پاسخ: اینها تا حالا به جز وعدههایى که احمدىنژاد در مبارزه به اصطلاح انتخاباتى خود مطرح کرد. در این مورد به صراحت صحبت نکردهاند. اما از کارهایى که تاکنون انجام دادهاند و یا مىخواهند انجام دهند یک چیزهایى روشن شده است. مثلاَ این در زمینه اشتغال، حتى از محجوب و خانه کارگر هم عقبافتادهتر برخورد مىکنند. آبادگران و جهرمى مىخواهند قراردادهاى موقت کار را در کشور حتى براى مشاغلى که ماهیت دائم دارد برقرار کنند. یعنى اینکه هیچکس در هیچ شغلى امنیت نداشته باشد و کارفرما هر وقت که دلش خواست کارگر و کارمند خود را اخراج کند، خب از همین برخورد مىشود به سیاست آیادگران پى برد. معلوم است که اینها مواضع ارتجاعىترى نسبت به حقوق کارگران دارند، اینها همان سیاستهاى احمد توکلى را دنبال مىکنند، سیاست کارگرى آبادگران را مىتوان گفت الهام گرفته شده از دیدگاههاى توکلى و جریانهاى راست افراطى است.
س – در مورد میزان افزایش حداقل دستمزد هم اینها بدتر از سالهاى دیگر رفتار کردند، این هم خودش نشان مىدهد که اینها اصولا َبراى مهیا کردن هرچه بیشتر استثمار کارگر به قدرت رسیدهاند. اینطور نیست؟
پاسخ: بله، کلاهمان پس معرکه است. از یک طرف وضعیت تولید آن چنان خراب است که امکان چانهزنى موثر براى کارگر تولیدى باقى نمانده است. از طرف دیگر اینها هم که اصولاَ براى حذف کامل قوانین حمایتى آمدهاند به شکل واقعى کارگرى هم که اجازه فعالیت نمىدهند، با یک چنین تصویرى در مقابل ما وجود دارد معلوم مىشود که دستمزدها را کمتر از خط فقرى که خودشان اعلام کرده اند تعیین کنند، در مورد معلمان شنیدم که یک سرى وعده دادهاند که یک مقدارى حسابگرانه است.
س – قبلاَ به خصوص پس از تشکیل سندیکاى واحد این امید به وجود آمده بود که از این طریق تعیین تشکیل سندیکاها مىتوان اوضاع را به سود کارگران دگرگون کرد. آیا با سرکوب سندیکاى واحد این امید هم از بین رفته است؟
پاسخ: نه اینطور نیست، آتش زیر خاکستر است، سرکوب شرکت واحد نفرت عمومى نسبت به دولت را افزایش داده است، انعکاس اعتراضات کارکنان شرکت واحد و سندیکاى آنها در جامعه وسیع بود. سمپاتى بىنظیرى نسبت به سندیکا در جامعه ایجاد کرد که هرگز چنین سمپاتى نسبت به سندیکا در جامعه وجود نداشت، سندیکا را به میان مردم برد. و افکار عمومى را با کارگران همراه کرد. عملکرد دولت در درازمدت به زیان خود آنها خواهد بود، مهم این نیست که دولت سندیکا را مشروع نمىداند، مهمتر این است که مشروعیت سندیکا به میان مردم رفته است، افکار عمومى مهمتر از افکار دولتها است. من امروز نسبت به آینده سندیکا کاملاَ خوشبین هستم. حرکت سندیکاى شرکت واحد هم ادامه خواهد یافت، زیرا از اصالت برخوردار است، نیرو پشت آن هست، اراده هست، حق است، راه پایان دادن و یا حداقل کاهش مشکلات و فقر کارگران است، روى آفتاب را نمى توان با گل پوشاند.
اگر یادتان باشد من دوسه سال پیش یک بار به شما گفتم، روند تشکیل سندیکاهاى کارگرى در ایران آغاز شده است و کسى نمىتواند این روند را متوقف کند. تنها سندیکاى شرکت واحد نیست، سندیکا در بسیارى از واحدها و صنوف وجود دارد و فعالیت مىکنند، اما بهوسیله دولت به رسمیت شناخته نشدهاند. شما ملاحظه کردید که مدت کوتاهى پس از آنکه من این حرف را زدم سندیکاى شرکت واحد با چنان قدرتى خودش را حتى به دولت تحمیل کرد، البته هنوز ناهمواریهایى وجود دارند که کارگران راه عبور از آنها را یاد خواهند گرفت، حتى آن بسیجى که از او به عنوان اعتصابشکن استفاده کردند هم واقعیتهاى این جامعه را با چشمهایش مىبیند، حتى او را هم نمىتوانند براى مدتى طولانى مورد سوءاستفاده قرار دهند.
این همه فقر و بدبختى را که نمىشود پوشاند، اینها به جاى اینکه بیایند فکرى براى این همه ناهنجارى و فقر بکنند با سرکوب و با سیاستهاى خود زمینه طغیان مردم بهخصوص زحمتکشان را فراهم مىآورند. باور کنید که اینها حتى حمایت نیروهاى امنیتى راهم در بلند مدت نمىتوانند داشته باشند، ادامه این سیاست، ادامه سرکوب، جلوگیرى از مشارکت واقعى مردم در امور جامعه و نادیده گرفتن و بهحساب نیاوردن راى مردم، تنها و تنها روند فروپاشى را شتاب مىبخشد، کارگر را که مىبرند زندان، کارگر مىگوید من اعتصاب کردهام براى اینکه حقوقى که به من مىدهید کمتر از خط فقرى است که خودتان تعیین کردهاید، ماموران امنیتى با این کارگر چکار مىتواند بکند؟
س – بهنظر شما در حالیکه خطرات زیادى حتى خطر دخالت نظامى آمریکا مملکت را تهدید مىکند، دامن زدن به نارضایتى مردم و افزایش سرکوب حرکتهاى مطالباتى و دمکراتیک توسط دولت جدید احمقانه و در جهت هموار کردن مداخلات خارجى نیست؟
پاسخ: البته هست، من به این نوع برخورد شک دارم، تردید دارم که از روى سادهلوحى و بىسیاستى باشد، فکر مىکنم عمدى در کار است. من باور نمىکنم کسى خانوادهاش را دوست داشته باشد اما بخواهد آتش بیندازد در میان خانواده و خانهاش، من به آن بالایىها و رفتار آنان مشکوک هستم، عمداَ تجاهل مىکنند تا پاى یانکىها را به این جا باز کنند. تجارت است دیگر، میهن و مردم نمىشناسد، اگر اینها واقعاَ مردم و میهنشان را دوست داشتند، کارى نمىکردند که پاى بیگانه به آن باز شود. به قول معروف همه چیز تاجر چمدان پولش است، اینها هم تاجرند دیگر، اینها هیچ تعهدى به مردم ندارند براى پول، همه چیز و همه کسشان را مىفروشند.
س – در مورد سندیکاى شرکت واحد پس از اتفاقاتى که رخ داده، آیا برنامه تازهاى هست؟
پاسخ: این یک مبارزه است که هزینه دارد، هزینهاش را هم به عقیده من باید پرداخت ولى نباید راهى را که به اینجا رسیده رها کرد. برخى از دوستان فکر مىکنند که اگر طور دیگرى سندیکا رفتار مى کرد مىتوانست بیشتر به سود سندیکا باشد، شاید اینطور باشد، اما من فکر مىکنم این رودر رویى تقریباَ اجتنابناپذیر بود، اما مسئولیت آن به گردن سندیکا نیست، این دولت است که زبان دیگرى را نمىشناسد به اضافه اینکه سندیکا رفتار نامعقولى نکرده است که تحریکآمیز بوده باشد. اینکه آنها چه مىخواهند بکنند خودشان حتماَ خواهند گفت، اما تا جایى که من مطلع هستم آنها براى به رسمیت شناخته شدن سندیکایشان و در دفاع از سندیکا مصصم هستند. حالاا چگونه این موضوعات را مىخواهند پیگیرى کنند بحث دیگرى است، ولى حرفهاى آنها از اول معلوم بوده است. مىگویند اصل ٢۶ قانون اساسى حق تشکل را بهرسمیت شناخته است. مقاولهنامه هاى ٨۷ و ۹٨ سازمان بینالمللى کار گفته است که کارگران و کارفرمایان مىتوانند بدون کسب اجاره از دولتها، تشکلهاى مطلوب خود را بهوجود آورند. دولت ایران هم که اینها را پذیرفته، باید اجرا کند.
تشکیل سندیکا هم کاملاَ در چهارچوب قوانین صورت گرفته است، بنابراین رفتار دولت با سندیکا غیر قانونى است، به همین جهت باید مانع و مزاحم سندیکا شوند. انتخاب کارگران را محترم شمارند، رهبر سندیکا را آزاد کند، کارگران اخراجى را باپرداخت کامل دستمزد و حقوق معوقه شان به سر کار برگردانند و سندیکا را به عنوان طرف قرارداد با مدیریت شرکت به عنوان نماینده واقعى کارگران بهرسمیت بشناسند. در مورد اصلاح فصل ششم قانون کار هم اگر تاکنون انجام نشده است مسئله کارگران نیست مشکل دولت و نقض قوانین ایران است. اینها خواستهایى است که کاملاَ منطقى است و از هیچ کدام آنها نمىتوان عقب نشست. آقاى قالىباف هم وقتى که در زمان انتخابات از او سوال کردند که در مورد سندیکا چه فکرى مىکنید، پاسخ داده بود که در جامعه، اتحادیهها و سندیکاها باید باشند. حتى در ملاقاتى که پس از اعتصاب اول شرکت واحد با تعدادى از رهبران سندیکا داشت قول مساعد داده بود که سندیکا را بپذیرد، اما بعد زیر قولش زد، نمىدانم شاید از آن بالاها گوشش را گرفتند و کشیدند و وادارش کردند که پس بگیرد. ما باید از هر شخصیتى و گروهى که از حقوق سندیکایى و حق تشکل حمایت و یا با آن همراهى میکنند استقبال کنیم، و لو اینکه در مسایل دیگر با همه حمایتکنندگان هم همراه نباشیم.