گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
در حیات ۵۰ ساله سازمان فصلی را نمی توان یافت که در یکی از روزهای آن، جانفشانی فدائیان اتفاق نیفتاده باشد. از این نظر تاریخ سازمان سرشار از رویدادهای هستی ساز و افتخارآمیز است که هرکدام از آن رویدادها اژدری بودند که نومیدی و انفعال حاکم بر جامعه روشنفکری و تحزب را هدف می گرفتند. وقوع هر رویداد در آن سال های سیاه دیکتاتوری و اختناق محمدرضا پهلوی زنگ خطری بود که رژیم پهلوی وابسته را به نبرد فرا می خواند تا نگهبانان جزیره آرامش نپندارند که در شهر کَس را یارای مقابله با دیکتاتورشان نیست. در این رابطه هرچقدر فدائیان صف آرایی می کردند، برگی زرین دیگری بر تقویم سازمان افزوده می شد. در آن سال ها کمتر هفته می توان سراغ گرفت که حماسه ای از فدائیان را در خود ثبت نکرده باشد.
در آستانه تابستان هستیم. هر تابستان که فرا می رسد، در آغاز خود ۸ تیر را دارد، روزی که یادآوری می کند تا دیگر روزهای تاریخی حماسه ساز فدائیان فراموش نشود. بنابراین یاد و خاطرات آن روزها و بویژه ۸ تیر رزق روح شده است، چون حماسه سلحشوری فدائیان را در ذهن جان نشانده است.
اینک در صدد بر مراسم یادمان ۴۴ مین ۸ تیر هستیم، روزی که برگی از تاریخ سازمان ورق خورد و هرگز نباید از یاد برده شود، روزی سرنوشت ساز که جدال بین ادامه حیات و عدم سازمان بود. از خاطر نرود مراسم روزهای تاریخی مربوط به سازمان بسیارند و اعضا سازمان بهتر و بیشتر از هرکس برآن آگاهی دارند. بنابراین در برگزاری مراسم مربوطه نباید غفلت کرد. هدف من از اشاره گذرا بدین خاطر است تا به یکی از آن روزهای افتخارآمیز تاریخی بپردازم. روز فراموش نشدنی 8 تیر ۱۳۵۵ که یکی از روزهای تاریخساز فدائیان است.
در سهشنبه سیاه، ۸ تیر ۱۳۵۵، رفیق حمید اشرف در پی ۱۳ سال تعقیب و ۱۴ گریز از صحنه درگیری با ساواک، در میان همهٔ اعضای مرکزیت وقت سازمان مورد یورش ساواک و کمیته مشترک رژیم کودتایی محمدرضا شاهی قرار گرفت و بعد از مقاومت در برابر سرکوبگران سرانجام به همراه یاران خود جانباخت. رفیق حمید اشرف، که رهبر بلامنازع سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. در این روز در ادامه حماسه سیاهکل و تثبیت حیات سچفخا- سازمان پرافتخار چریکهای فدائی خلق ایران – به چهره محوری و فراموش ناشدنی سازمان تبدیل شد.
رفیق حمید اشرف از زمره شخصیت های نادر جنبش چریکی می باشد. ایشان زنده به دست ساواک نیفتاد و حتی یکبار هم بازداشت نشد. در حالی که بسیاری او را محافظه کار خطاب میکردند، اما در آنسو شاهدانی هستند که ثابت میکنند او حتی بر سر قرارهای لو رفته حاضر میشد تا همرزمان دیگرش را نجات بدهد. گزافه نیست که ساواک او را مرد جادو شدهٔ چریکهای فدایی خلق میدانست، چریکی که میتوانست از چندین و چند حلقهٔ محاصره به سلامت عبور کند. با این وجود دوست و منتقد و دشمن هرچند که در سیاست و روش با او هم رای نبودند. ولی نگاهشان به رفیق ایجابی بود و او را شخصیتی ستودنی ترسیم می کنند. مثلا اعضا هوادار در شرف اعزام به خانه تیمی سازمان در آن روزها در برابر عظمت رفیق حمید اشرف سر فرود می آوردند و در سر رویای حمید شدن را می پروراندند. حتی دشمنان رفیق می توانستند واقعیت رفیق حمید اشرف را کتمان کنند. لیکن به خود اجازه ندادند تا خدشه ای به سیمای مبارزاتی او وارد سازند. بطور مثال از زمره دشمنان رفیق حمید اشرف نگاه پرویز ثابتی، مسئول اول اداره کل سوم ساواک و رئیس ساواک تهران جالب توجه است. پرویز ثابتی در کتاب خاطراتش ” دامگه حادثه ” دربارهٔ مسالهٔ بغرنج گیر انداختن حمید اشرف مینویسد: «پس از ضربههای مهلک ساواک به چریکهای فدایی خلق، بازداشت یا کشتن اشرف به مهمترین مسالهٔ ساواک تبدیل شده بود. شاه به شدت این موضوع را تعقیب میکرد.» (ص ۲۴۸) او در پارگراف دیگر ص ۲۴۸ می نویسد: ” هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری کشته میشدند، شاه میپرسید با “حمید اشرف” چه کردید؟” همچنین پرویز معتمد مامور ارشد ساواک که در جریان حمله خونین ۸ تیر ۱۳۵۵ حضور داشت، در مصاحبه با ایرج مصداقی در باره رفیق کبیر حمید اشرف عنوان می کند” حمید اشرف خیلی مهم بود ما سالها به دنبال او بودیم و از محاصرههای متعدد فرار کرده بود.” آری رشادت فدائیان و از جمله رفیق حمید اشرف افسانه نبود، واقعیت انکارناپذیری بود که در راه رسیدن به آزادی و عدالت از جان می گذشتند.
از سوی دیگر نگاه و جایگاه حمید اشرف در دوام سازمان واقعیتی است که نادیده گرفتن آن بیداد بر راه آمده جنبش فدائیان تلقی خواهد شد. هرگز نقش بی بدیل رفیق حمید اشرف در ماندگاری سازمان به مثابه نماد جریان موثر چپ ایران از صفحه تاریخ معاصر زدودنی نیست. رفیق حمید جوانه دانه سیاهکل بود. تاریخ حکم می دهد که نقش و جایگاه حمید اشرف در تثبیت ادامهٔ کاری و حیات سازمان چریکهای فدایی خلق انکارناپذیر بوده زیرا در روند مبارزه به تدریج او را به چهرهای محوری در میان مخالفان تندروی رژیم کودتا و پیروان مبارزهٔ مسلحانه و حتی فراتر از آن تبدیل کرده بود.
اگر بعد از بهمن ۵۷ سیل جوانان و کارگران بسوی سازمان روانه شد و ستادهای سازمان مملو خود از جمعیت بیکران از هوادارانی می شد، که سراپا شور و شوق، سازمان را در برگرفتند، بخاطر شنیدن، خواندن و بعضا دیدن حماسه جانفشانی فدائیان از جمله رفیق حمید اشرف بود. اینک جانباختگان فدائی و رفیق حمید اشرف نیستند، آنان سالیان سال است از مصب مه آلود حیات درگذشتند و ما مانده ایم و راه گشوده ادامه مبارزه فدائی متناسب دانش سیاسی امروزمان. حال تا رسیدن به هدف غائی چه باید کرد؟ آیا می شود سازمان و هرچه در او هست و از جمله تاریخ و تقویم ش را در پستوی خانه نهان کرد ؟ چون باعث تکدر خاطر برخی نشود. قطعا نه ! نباید پنهان کرد و هرگز چنین نخواهد شد. پس اداء احترام به روز حماسه ساز فدائیان از جمله ۸ تیر، اولین حرکت در راه گرامیداشت مبارزه آنان است. قطعا برگزاری مراسم پاسداشت ۸ تیر روز سرنوشت ساز، وظیفه مسلم سازمان و رفقا بوده، هست و خواهدبود. بدین خاطر برگزاری مراسم گرامیداشت جهت حفظ شان رفقا و جایگاه ۸ تیر و رفیق حمید اشرف ضرورت خاص خود را دارد. بخصوص گرامیداشت دلاوریهای رفیق حمید اشرف که نقش بی بدیل در استمرار حیات سازمان داشت.