چه مانده است از وطنم. بیش از چهار دهه در قاموس سردمداران ولایتمدار، وطن جز اسمی برای سوء استفاده و تهییج هموطنانم در مواقع نیازبرای هورا کشیدن برای نظرات ولایی جایی نداشته است. امت واحده در سیاستهای ولایی نظام ، جایگزین ملت شده و از سیما و درون “وطن” نیز هم پیوندیها و علایق و عواطف مشترک قومی و فرهنگی و تاریخی رنگ باخته و جز محدوده سرزمینی، مام وطن از همدلی، همدردی، همراهی و دلسوزی و عشق و احترام به یکدیگر تهی شده است. رژیم در حقنه وتحمیل و جایگزینی برداشت های دینی و اسلامی خود به این مفاهیم و ایجاد شرایط مناسب برای سیطره دین و خرافات بر زندگی مردم، از کاربرد هیچ ترفند و زور و بگیر و ببندی ابا نداشته است. خون رگهای مام وطن را مکیده وآنرا تهی از مهر و عشق نموده است.
شادیهایمان از پیروزی انقلاب، به مرور رنگ باخت. وعده آمدن فرشته با بیرون رفتنن دیو، با تسلط نظام اسلامی بر همه ابعاد زندگی اجتماعی و انسانیمان، دیوی شد بس هیولاتر. تسری بمرور باورهای مذهبی و تب اسلامی کردن ضوابط و مقررات و قوانین همه گیری فراتر از تصور یافت. بخش هنگفتی از منابع مادی و معنوی کشور صرف پاگیری و تسلط روحانیون به همه امورات حکومتی و همچنین ایجاد و بسط سازو کارهای نظامی و امنیتی گردید. متممی بر قانون اساسی، آنچنان سیطره دین و اختیارات ولایت فقیه را بمرور بر جان و مال مردم و همه ابعاد سیاسی و اجتماعی کشور تعمیم داد و تحکیم نمود که نظیر آنرا کمتر در تاریخ میتوان سراغ یافت.
دشواری روزافزون معیشت، از دست دادن جایگاه و کرامت انسانی و اختلال در تعامل محبتآمیز اعضای خانواده با یکدیگر و خانوادهها و مردم با یکدیگر، باعث اختلال در روابط و قواعد زندگی مدنی و کمرنگ شدن همه مظاهر و جلوههای مشترک هموطنی شده است. دوندگی برای بیرون کشیدن گلیم سلامت و بهداشت و اقتصاد خانواده از آب فشارهای دائمن در حال افزایش و گل آلود شرایط تحمیلی، موجب بروز عصبیت و نارضایتی از هرآنچه فرمایشی است شده و در رفتار و مراودات مردم باهم نیز تاثیر منفی گذاشته است. این شرایط، حس هم دردی و همراهی و احساس مسیولیت اجتماعی را به تک روی و کشمکش و گاهن خودخواهی ها و برخوردهای ناخواسته کشانده است. همه این ویژگیها کنشهای غیر مشارکت جویانه را بر انگیخته و در مسیر همنوایی و همدلی مردم برای هم افزایی جنبش آزادیخواهانه “زن زندگی آزادی” تاثیر منفی و بازدارنده داشته و خواهد داشت.
آنچه سالیان دراز برسر وطن و میهن و مردم کشور آورده شده جز با تغییر سیستم و ساختار و مهمتر جاگیری مناسبات و مقررات مردم خواسته مبتنی بر جدایی دین از دولت و دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی و تامین جایگاه مناسب انسانی برگرفته از تجارب بشری در حوزه های زیست اجتماعی برای مردم ،بدیل دیگری نمیتوان یافت.
۰۴/۰۴/۰۴ بردیا – سیاوش