ادیان از همان ابتدا با پیدایش خود، فرم واحدی را ارائە می دهند، اما بعدها با گذر زمان و با تسخیر جوامع بیشتر (با ساختار فرهنگی متفاوت)، خود نیز دگرگون می شوند. بقولی، دگرگون دهندە خود نیز دگرگون می شود. بنابراین ادیان کم کم با جای گذاشتن فرم واحد و اولیە خود، جلوەهای گوناگونی پیدا می کنند. در واقع همان فرم اولیە نیز بە یکی از دهها فرم موجود تبدیل می شود کە اهمیت اولیە و مرجع گونە خود را برای همیشە از دست دادەاست. بعنوان نمونە دین اسلام دیگر همان دین سالهای اولیە ظهور آن نیست، و با پیدایش انواع و اقسام خوانشهای متفاوت بە دهها شاخە اصلی و فرعی تبدیل شدەاست.
و این منطق زندگی است. و این نشان می دهد کە دین در واقع قبل از اینکە یک پدیدە مقدس و غیرزمینی باشد، یک پدیدە زمینی و واقعی است و ربطی آنچنانی بە آسمانها ندارد. دینی کە بەظاهر منشای خدائی دارد، اما بشدت رنگ زمینی بەخود میگیرد و این بدان معناست کە در واقع این زمین است کە تعیین کنندە است و نە آسمان.
ادامە چنین واقعیت و پدیدەای را باز هم اکنون در ایران مشاهدە می کنیم. اگر زمانی در محافل مذهبی تلویزیون حرام اعلام می میشد، اما حال تلویزیون حداقل بە گل سر سبد محافل مذهبی برای ترویج و اشاعە دینشان تبدیل شدەاست. اگر زمانی دستگاە پخش نوارهای ویدیوئی در جمهوری اسلامی غیرقانونی و ضداسلامی تلقی می شد، حال سالهاست کە این داستان تمام شدە و اصلا توسط آقایان بە فراموشی محض سپردە شدەاست. اگر زمانی ماهوارە بشدت ممنوع بود، و روزی نبود کە ماموران با تقوای آخوندها از دیوار مردم برای پایین کشیدنشان بالا نروند، حال سالهاست این ماجرا دیگر بە افسانەای مضحک تبدیل شدەاست. اگر اینترنت و انواع و اقسام ‘اپ’های جهان شبکەهای اجتماعی مورد هجوم بودند و بشدت تحدید می شدند و می شوند، حال (علیرغم تداوم فشارها)، بە بخش مهم و جدائی ناپذیر زندگی مردم تبدیل شدە و اساسا زدودن آنها از صحنە اجتماعی و اقتصادی کشور ناممکن شدەاست.
و این داستان شامل حجاب هم می شود. درست است تمام موارد ذکرشدە در بالا مربوط بە جهان تکنولوژی بودند، و مسئلە حجاب فراتر از اینهاست؛ اما داستان حجاب هم همانند همە پدیدەهای دیگر نهایتا تابعی از واقعیات اجتماعیاند و این حجاب است کە نهایتا باید خود را با تغییرات و الزامات روز تطبیق دهد و نە برعکس.
جمهوری اسلامی از همان اوائل پیدایش خود بسیار اصرار داشت کە جهان متکثر و بشدت پیچیدە بیرونی را با ظرف بشدت محدود و سادە درونی و ایدئولوژی خود تطبیق دهد، اما نشد کە نشد! این جامعە و واقعیتهای آن بود کە نهایتا پیروز شدند. درست همانگونە کە شیعیگری (کە بنوعی تطبیق اسلام با شرایط ایران بود) منجر بە نجات ایران از زیر یوغ اعراب مهاجم شد، پدیدەای کە هم اسلام را تغییر داد و هم سرزمینی را نجات، خودتطبیقی دین با شرایط کنونی جهان و ایران، هم بمنزلە نجات دین و هم کشور خواهدبود. امری کە پذیرش آن برای حاکمان سنگین است، ولی در همان حال لاجرم!
دین بنابر ضرورت خودتطبیقی خود با واقعیات، حال فارغ از میزان نفوذ آن، قادر بە دربردن خود از وضعیتهای موجود است؛ اما آنکە می بازد آن حاکمان و افرادیاند کە حاضر بە تغییر خوانش خود از دین نیستند. دین نجات می یابد، اما بخش مهمی از حاملان مقدس مآب آن برای همیشە بازندە خواهندبود.